اما راه حق نیست. هیچ دلیل عقلی نداریم که اگر 51نفر گفتند: آقای الف، 49نفر گفتند: آقای ب، حتماً حق با آقای الف است. ممکن است حق با آقای الف باشد که اکثریت دارد، ممکن است نباشد.
2 - نظام اکثریتی، بهتر از نظامهای دیگر. انواع حکومتها چطور است؟ یا کودتا میکنند. یا جانشینی است، مثل شاهنشاهی خودمان، پدر میمیرد، پسرش جای او میآید. یا اجماع است. یعنی تمام مردم میگویند: آقای الف! یا اقلیت رئیسجمهور تعیین کنند. یا اکثریت! کدامها درست است؟ آیا کودتا حق است؟ آیا جانشینی حق است؟ که اگر من پیشنماز بودم، حتماً باید پسر من پیشنماز باشد؟ آیا میشود روی کره زمین همه مردم یک حرف بزنند؟ آیا اگر اقلیت رئیسجمهور تعیین کردند، حق اکثریت را ضایع نکردند؟ فقط اکثریت خوب است که همان دمکراسی و انتخابات است.
3 - انتخابات، دلیل مقبولیت است، نه مشروعیت. در اسلام انتخابات و اکثریت دلیل مقبولیت است. یعنی این فرد مورد قبول است. اما دلیل مشروعیت نیست. ممکن است کسی آرای اکثریت را داشته باشد، اما کارهایش خلاف شرع باشد. در انتخابات هم حق مردم باید حفظ شود، هم حق خداوند، دنیا میگوید: مردم حق دارند، ما میگوییم: هم خالق، هم مخلوق! یعنی مردمسالاری دینی.
4 - دوری از دروغ و تهمت در انتخابات. مثل انتخابات قبل یک چیزی که هنوز ثابت نشده مطرح کنیم. اگر من جرمی کردم باید ثابت شود. اگر از بستگان من بود، ربطی به من ندارد. اگر بستگان ملاک است اصلاً ما نباید مسلمان باشیم. چون عموی پیغمبر ابولهب است. در قرآن چندبار آمده است؟ «وَ لا تَزِرُ وازِرَه وِزْرَ أُخْری» (انعام/164)؛ در فارسی میگویند: گنه کرد در بلخ آهنگری / ز شوشتر زدند گردن مسگری.
5 - خطر غرور و مستی برای مسئولان و سیاستمداران. افراد کمظرفیت مست میشوند. غرور آنها را میگیرد. آقای رجایی که رئیسجمهور شد، امام فرمود: آقای رجایی فکر نکن کسی شدی. تو رئیسجمهور ایران شدی که یک تکه از آسیا ست. آسیا یک تکه از کره زمین و کره زمین یک تکه از منظومه شمسی است. خداوند گاهی وقتها میگوید: فکر نکن عبادت کردی، خیلی مهم است. «یُسَبِّحُ لِلَّهِ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْض» (جمعه/1)؛ تمام ذرهها دارند سبحانالله میگویند. غرور تو را نگیرد.
6 - انتخاب براساس ایمان، تقوا، سابقه و جهاد. چهکسی دین دارد؟ نه کسی که به دین تظاهر میکند و نه کسی که ظواهر اسلامی را مراعات نمیکند. هم باید از درون مسلمان باشد، هم از بیرون. «أَ فَمَنْ کانَ مُؤْمِناً کَمَنْ کانَ فاسِقا» (سجده/18)، «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَالله أَتْقاکُمْ» (حجرات/13)، «وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُوْلَئکَ الْمُقَرَّبُونَ» (واقعه/10و11)، «فَضَّلَالله الْمُجاهِدینَ عَلَی الْقاعِدین» (نساء/95)؛ مجاهدین آرمشان آرم قرآن بود. ولی گوش به حرف امام ندادند. قرآن را یدک کشیدند. مجاهدین از چهکسی تقلید میکردند؟ قرآن میگوید: حکومت را به آدمهای صالح بدهید. «أَنَّ الْأَرْضَ یَرِثُها عِبادِیَ الصَّالِحُونَ» (انبیاء/105)؛ صلاحیت داشته باشد. ممکن است باسواد باشد، تقوا هم داشته باشد، اما صلاحیت این کار را نداشته باشد. قصد خدمت داشته باشد، نه ریاست.