همشهری آنلاین - رضا یغمایی: این روزها برخی تنها وقتی که سودی می‌جویند می‌نویسند و در عمل نمی‌بینند و نمی‌خواهند ببینند ...

دکتر کاظم معتمدنژاد سه روز پیش دنیای ارتباطات را با همه متن و حاشیه‌هایش تنها گذاشت. از زمان درگذشت بزرگمرد ارتباطات تا امروز علاوه بر شاگردان دیروز و امروزش، روسای قوا، سیاسیون، مدیران رسانه‌ای و ... در مدح و رثای استاد نوشتند تا یادش را گرامی بدارند. این حقیر که خود را یک تازه ارتباطاتی و در آغاز راه پر پیچ و خم ارتباطات می‌دانم، تهی از جایگاهی هستم که بخواهم برای استاد قلم بزنم اما چند نکته را از آنچه پس از بسته شدن چشمان استاد بر ارتباطات رخ داد قابل تامل می‌دانم.

دکتر معتمدنژاد را در همایش‌های علمی دیده بودم و از آرا و نظرهایش بهره جسته بودم اما هیچگاه در کلاس درسش افتخار شاگردی‌ نداشته‌ام. کتاب‌هایش را ورق زده‌ام و از حقوق ارتباطاتش، ارتباطات بین‌المللش، وسایل ارتباط جمعی‌اش اندک آموخته‌ام و بارها خواهم خواند تا بیشتر بیاموزم. علاوه بر این شناخت جزئی؛ سه سالی است در خدمت سردبیری هستم از شاگردانش؛ که از بودن در کنارش می‌آموزم و به داشته‌هایم می‌افزایم و در این آموخته‌ها بیش از آنکه ارتباطات و روزنامه‌نگاری حضوری پررنگ داشته باشند اخلاق و رادمردی سهم بیشتری را به خود اختصاص داده‌اند. در یکی از روزهای درس و کلاس در پشت میزهای تحریریه، تلفن سردبیر زنگ می‌خورَد. سردبیر به یکباره برمی‌خیزد و چونان دانشجویان و دانش پژوهان می‌گوید: «چشم استاد؛ حتما استاد؛ نظر شما محقق خواهد شد؛ امر دیگری اگر هست در خدمتیم».

آن روز بیش از هر زمان دیگری دکتر معتمدنژاد را شناختم. شناخت استاد از استاد؛ شناخت استاد از شاگرد. اتاق سردبیری آن روز برای من بزرگترین کلاس بود و مکالمه آن روز اتاق سردبیری درسی بزرگ. یک طرف تلفن دکتر یونس شکرخواه - سردبیر همشهری آنلاین و شاگرد روزهای دور و نزدیک استاد معتمدنژاد بود و آن سوی دیگر خود استاد. بزرگی را از آن آموختم که استاد بزرگی چون شکرخواه همچنان خود را شاگردی کوچک برای استادش می‌داند ...

اما دو نکته درباره روزهای پس از پدر علم ارتباطات که به نظرم قابل تامل است:

۱- روزنامه‌های روز شنبه برای من تجربه‌ای تلخ از ارتباطات بودند. پدر علم ارتباطات دنیای فانی را بدرود گفت اما صاحبان رسانه‌ها حتی حاضر نشدند یک روز از عالم سیاست دوری گزینند و تیتر یک خود را به دنیای خودی‌ها و آن هم پدر خود اختصاص دهند؛ پدری که روزنامه نگاری و ارتباطات آکادمیک مدیون اوست.

۲- بسیاری از سیاستمداران و مدیران رسانه‌ها از استاد معتمدنژاد گفتند و نوشتند و در مراسمش حضور یافتند. حضور پررنگی که قابل ستایش است اما آیا این سیاستمداران و مدیران رسانه‌ای که گاه از سیاسیون نیز هستند به آثار معتمدنژاد توجه کرده‌اند و سعی داشته‌اند در محیط تحریریه خود آن را بکار گیرند تا دنیای روزنامه‌نگاران دنیای تنگ نظری‌ها نشود؟

استاد معتمدنژاد به قرارداد مشخص، آزادی بیان بالا، دستمزد مناسب، حق مولف برای روزنامه نگاران، مشارکت روزنامه‌نگاران در مدیریت و مالکیت رسانه‌ها، استقلال تحریریه‌ای، تدوین مقررات ویژه برای استخدام، کار، بازنشستگی و اخراج و بازخرید روزنامه‌نگاران، استعفای روزنامه‌نگاران بر اساس قید وجدانی و ... معتقد بود.

او در کتاب «حقوق حرفه‌ای روزنامه نگاران» نوشته است: «روزنامه‌نگار که یک کارگر فکری شناخته می‌شود، معمولا در نوشته‌ها، گزارش‌ها و مقاله‌های خویش در برابر منافع و مصالح جامعه احساس تعهد و مسوولیت می‌کند. به همین جهت، باید در بررسی‌ها و اظهارنظرهای خود، استقلال عمل داشته باشد و اگر ناچار باشد در موسسه مطبوعاتی یا موسسه رسانه‌ای دیگری که طبیعت فعالیت‌ها یا گرایش عملکردهای آن دگرگون شده است به کار خود ادامه دهد، به آزادی، شرافت و منزلت او لطمه وارد می‌شود.»۱

او تاکید کرده است باید حق اقدام برای انقطاع قرارداد بین او و کارفرما با استفاده از غرامت‌های پرداختی به فرد برکنار شده (روزنامه نگار) را تعریف کرد.

این تنها بخش کوتاهی از حقوقی است که او برای روزنامه نگاران خواستار است. پدر همه ارتباطاتی‌ها که این روزها در میان ما نیست آنچنان نگاه جامعی به روزنامه نگاری و روزنامه نگاران داشته که به خوبی حقوق آنها را ترسیم کرده است اما آیا آنان که در مقام او نوشتند و امروز صاحبان رسانه و مسئولان این دستگاه و آن سازمانند به خواسته‌های او احترام می‌گذارند!؟ آیا روزنامه‌نگار بدون بیمه‌ در همین رسانه‌هایی که مدیرانشان در مدح استاد نوشتند وجود ندارد؛ حقوق عقب مانده‌ای، فشار بر پذیرش عقیده‌ای و ...

گویا این روزها برخی تنها وقتی که سودی می‌جویند می‌نویسند و در عمل نمی‌بینند و نمی‌خواهند ببینند ...

---------------------

۱.حقوق حرفه‌ای روزنامه نگاران، دفتر مطالعات و توسعه رسانه‌ها، ۱۳۸۶، صفحه ۳۰۵

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها