این اتفاق بهانهای شد برای گپ و گفت با دکتر سعید معیدفر، جامعهشناس و دانشیار بازنشسته گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران. با هم نتیجه این گپوگفت را میخوانیم:
- جناب دکتر معیدفر لطفا در ابتدا اخلاق را از منظر جامعه شناسان تعریف کنید؟
اخلاق را نمیتوان تعریف به ذات کرد، اما از نظر جامعه شناختی اخلاق قواعد، رفتار و واکنش افراد در جامعه است. از آنجائیکه افراد در جامعه زندگی میکنند و اساسا هویت اصلی انسانها در زندگی اجتماعی شکل میگیرد و همواره در حال تعامل و واکنش متقابل با یکدیگر هستند، اخلاق چیزی است که تنظیم کننده ارزشها، باورها و حالاتی است که در چارچوب آن افراد با هم کنشهای متقابل دارند و در این کنشها با یکدیگر همزیست میشوند، و جامعه در چارچوب نظام اخلاقی مشخصی حرکت میکند و افراد جامعه با هم همبستگی پیدا میکنند و زمینههای نزاع و خشونت به حداقل خواهد رسید. اخلاق در واقع تنظیم کننده روابط انسانها و کنش متقابل آنها نسبت به یکدیگر است که مبنای وحدت و هویت بخشی در جامعه است. اخلاق ممکن است قسمتی از ارزشها، باورهای مشترک، هنجارها و قواعد مشترک را شامل شود ولی به طور خاص اخلاق مجموعه قواعدی است که روابط افراد با یکدیگر را کنترل میکند.
با توجه به اینکه انسان از بدو تولد در جامعه زیست میکند، قواعد رفتاری که از ابتدا میآموزد را حتی در تنهایی هم اجرایی خواهد کرد، چرا که عکسالعمل رفتاری افراد ناظر به منش شخصی آنها است به همین دلیل گاهی حتی آدمهای تنها هم در تنهایی خود به این قواعد عمل میکنند.
- اخلاق امروزه در میان جوامع چه خاستگاهی دارد؟
اگر اخلاق نبود در جوامع «سنگ روی سنگ بند نمیشد». به نظر میرسد جوامع در هر حال اخلاق را رعایت میکنند و به همین دلیل است که از اخلاق همچنان باعنوان یک کل منسجم با ضریب متفاوتی از انسجام یاد میشود، حتی در جوامع متشنج نیز تا حدودی اخلاق رعایت میشود ولی به هر حال میزان پایبندی به اخلاق در جوامع مختلف متغیر است و اگر میزان عمل به این قواعد بسیار بالا باشد منجر به ایجاد وفق، همزیستی، رشد و تعالی در جامعه میشود. اما در عین حال ممکن است میزان رعایت اخلاق در یک جامعهای پایین باشد که میتوان ادعا کرد که چنین جامعهای دارای مشکل است و زمینههای رشد و تعالی در این جامعه فراهم نشده است.
- اخلاق در کشور ایران با عنوان یک جامعه اسلامی چه جایگاهی دارد؟
جامعه ما جامعهای است که در رعایت اخلاق در وضعیتی دوگانه و متناقض قرار دارد، اما در یک طبقه بندی کلی اخلاق در ایران کنونی را میتوان در دو حیثیت یا (سطح) تحلیل کرد. یک سطح از اخلاق در جامعه سنتی ما یا اجتماعی که در آن افراد در روابط رو در روی یکدیگر قرار دارند، به عنوان مثال در خانه افراد به خوبی یکدیگر را میشناسند و با هم ارتباط دوستانه یا خویشاوندی یا همکاریهای نزدیک و صمیمانه دارند. در این سطح از روابط به نظر میرسد که اخلاق به طور نسبی و قابل قبول رعایت میشود، افراد در این سطح به یکدیگر احترام میگذارند، همکاری نزدیک با هم دارند و زمینههای تعالی، گذشت، فداکاری و همکاری در خانوادهها به اوج خود میرسد، اگر چه امروزه در برخی خانوادهها مشکلاتی به چشم میخورد اما هنوز خانواده ایرانی یک خانواده منسجم است که همکاری و توجه به یکدیگر در این خانواده به میزان قابل توجهی وجود دارد.
البته در روابط دوستانه نیز اینچنین است، دوستان سعی در حفظ حرمت یکدیگر دارند و در صورت کلی پایبند به اصول اخلاقی هستند، اگر چه در ارتباطات دوستی استثنائاتی هم به چشم میخورد اما به طور کلی در روابط دوستانه اخلاق به طور قابل قبولی جریان دارد.
سطح دوم اجتماع منظور افرادی است که یکدیگر را نمیشناسند، این افراد همشهری، همکار، هموطن و هم قوم هستند ولی دوست نیستند، در این سطح روابط رو در رو یا وجود ندارد یا حداقل است، افراد به یکدیگر احترام نمی گذارند و قواعد مشترک را زیر پا میگذارند و با یدیگر مانند بیگانگان رفتار میکنند و حقوق هم را تضییع میکنند، مصداق چنین رفتاری عکسالعمل رانندگان در مواجهه با عابران پیاده است که به راحتی حق عابر را زیر پا میگذارند. نکته قابل توجه این است که میزان اعتماد ایرانیان نسبت به هموطنان خود بسیار پایین است، اگر چه برخورد مناسبی با دوستان خود دارند اما در جامعه رعایت یکدیگر را نمی کنند.
- به چه علت میزان اعتماد در سطح روابط سطح دوم (نا شناخته) بسیار پایین است؟
میزان پایبندی به اخلاق در سطح دوم که شامل روابط ناشناخته است، به شدت پایین است. در واقع میتوان ادعا کرد که در سطح دوم شرایط (آنومیک) یا نا به هنجاری حاکم است به گونهای که گاهی احساس میشود که در جامعه چیزی به نام اخلاق وجود ندارد. افرادی که به سطح اول احترام میگذارند در سطح دوم آنچنان بی علاقه و تفاوت میشوند که به راحتی و با کوچکترین عامل با یکدیگر درگیر میشوند. وضعیت اخلاق در کشور ما کاملا وضعیتی متناقض است به نحوی که رفتار اجتماعی در سطح اول کاملا مورد قبول و در سطح دوم اصلا قابل قبول نیست که این وضعیت غیر طبیعی است.
- جناب معیدفر با توجه به اخلاق اجتماعی جامعه کنونی و اینکه اخلاق اجتماعی جامعه امروز ایران غیر طبیعی است، به نظر شما با عنوان یک جامعه شناس به چه علت چنین اتفاقی رخ داده است؟
در گذشته هویتها در سطح نوع اول بودند و افراد در یک طایفه، قوم یا قبیله رابطهای خویشاوندی داشتند و همگی یکدیگر را میشناختند به گونهای که حتی ازدواجها به طور عموم در فامیل یا قوم و قبیله صورت میگرفته است و در میام قبایل بیگانگیهایی وجود داشته اما مشکلی حاد وجود نداشته است به این دلیل که افراد رابطهای در سطح اول با یکدیگر داشتند. اما در جامعه زمانی که دیواره خانوادگی شکسته و روابط خانوادگی و قبیلگی سست شد، مجبور شدیم تا در یک شرایط نوین با آدمهایی زندگی کنیم که آنها را نمیشناسیم و با این افراد نا شناخته همزیست، همشهری، و هموطن شویم، این همزیستی مشکلاتی را به همراه دارد، اما در جوامع توسعه یافته مدتها این زندگی مسالمت آمیز همراه با مشکلاتی بوده اما به تدریج به قواعدی رسیدند که هویت اجتماعی جدیدی پیدا کردند و به قواعد و قراردادهایی که بین این افراد نا شناخته معمول شده بود پایبند شده و کمکم قواعدی را که در سطح اول رعایت میکردند در سطح دوم نیز رعایت کردند، به همین دلیل میتوان ادعا کرد که در کشورهای توسعه یافته حقوق متقابل افراد رعایت میشود و رفتاری توأم با رعایت حقوق متقابل دیده میشود.
اما در جامعه ما افراد در سطح اول ارتباط باقی ماندهاند و با توجه به اینکه سطح تحصیلات و آگاهی، اطلاعات رسانهای و روابط بینالملل افزایش قابل توجهی داشته اما متاسفانه نتوانستهایم در قواعد زندگی جدید متناسب با سطح اول به توافقی جدید دست یابیم.
- عدم تطابق میان سطح اول و دوم ارتباطات اجتماعی چه ریشه و عللی دارد؟
علت عدم تطابق میان سطح اول و دوم را میتوان در عملکرد دولتها جستوجو کرد، با ورود به دنیای مدرن و شکل گیری دولتهای «تمامیت خواه» دولتها تمام تلاش خود را برای اینکه انسانها را مطیع خود کنند انجام دادند. به عنوان نمونه در ابتدای قرن حاضر دولت پهلوی با شکستن هویت افراد و سرکوب کردن جوامع مدنی قصد داشت جامعه را به جمعیتی از خانوادههای کوچک تبدیل کند که تا حد بسیار زیادی هم موفق شده بود، عدم پایهگذاری اجتماعات مدنی نوین یا تغییر کاربری اجتماعات پیشین دلیل مهم ماندن افراد در سطح اول ارتباط است. جامعهای که بدون هیچ تغییری در سطح اول مانند یک عقب مانده ذهنی بی حرکت میماند و تجربه همکاریهای مشترک در غیر از محیط خانواده را از افراد دریغ میکند بدون ترید نهادهای اجتماعی بسیار ضعیفی خواهد داشت. امروزه برخی از نهادهای مدنی و مذهبی مستقل از دولت مانند مساجد نیز از بین رفته و یا با فعالیتی حداقل ممکن به بقای خود ادامه میدهند.
- دلیل اصلی این عقب ماندگی ذهنی جوامع چیست؟
امروزه اخلاق از طریق زندگی اجتماعی جریان پیدا نمیکند و تنها از طریق رسانههای دولتی تبلیغ و توصیه میشود، در حالی که اخلاق را باید زندگی کرد و در متن زندگی اجتماعی بیاموزیم که این فرآیند در علم جامعه شناسی«جامعه پذیری» نامیده میشود. اما متاسفانه در جامعه ما این اجازه داده نشده است تا اخلاق مشترک در جامعه اجرایی شود و دولتهای گذشته بزرگترین مانع جریان اخلاقی سازنده و مفید در فضای عمومی به شمار میروند.
- رسانهها چگونه میتوانند اخلاق را در جامعه ترویج کنند؟
رسانهها چیزی جدای از جامعه نیستند، در گذشته نیز رسانه وجود داشت، قهوهخانهها، افکار عمومی مردم، محافل عمومی، پاتوقها، گذرها و مساجد به نوعی رسانه محسوب میشدند. در واقع در گذشته رسانه متعلق به مردم و در اختیار مردم بود، اما متاسفانه امروزه دولتهای تمامیتخواه محتوا و شکل رسانه را از مردم گرفتهاند. اگر رسانهها متعلق به جامعه و افکار عمومی بودند از تواناییهای آنها در جهت بهبود اخلاق اجتماعی جوامع بهره گرفته میشد. اما متاسفانه رسانههای امروزی اسم «ملی» را به یدک میکشند اما به نام ملت و به کام دولتها هستند و تلاشی برای بهبود فرهنگ جامعه نمیکنند و در واقع ابزاری برای رسیدن دولتها به اهداف تعیین شده آنها هستند. بنابراین نقش چنین رسانهای به حداقل رسیده و تاثیری بر فرهنگ جامعه نخواهند گذاشت.
- با توجه به همه تعاریف جنابعالی و عدم تطابق بین ارتباطات سطح اول و دوم جامعه، چه عاملی منجر شده تا ناهنجاریهای اخلاقی مانند آنچه در صفحه فیسبوک «لیونل مسی» توسط کاربران ایرانی رخ داد، اتفاق بیفتد؟
در ابتدا باید این واقعیت را پذیرفت که جامعه ما جامعهای رنگارنگ متشکل از آدمهایی با پایگاههای اقتصادی، اجتماعی، تحصیلی، مذهب، شعور و باروهای متفاوت است آدمهایی که متعلق به طبقههای اجتماعی مختلف هستند و هر کدام در مواجهه با شرایط واکنش خاص خود را نشان میدهند.بعضی از افراد همین جامعه رنگارنگ در درون مکالمات شخصی خود ممکن است از ادبیاتی ناهنجار و غیر معمول استفاده کنند، اما به دیلی فقر فرهنگی و حتی فقر اجتماعی بعضی از افراد توانایی تشخیص محیط و تغییر ادبیات خود وابسته به شرایط اجتماعی را ندارد.در جامعهای که فقر مادی و فرهنگی زندگی افراد را تحتالشعاع قرار میدهد، این طبیعی است که افراد در خانوادهها به خوبی تربیت نشوند و این ناهنجاریهای اخلاقی به طور طبیعی در جامعه دیده خواهد شد. نکته مهم دیگر اینکه افراد در هر موقعیتی رفتاری متفاوت از هم نشان میدهند، و باید آموزش داده شود که در شرایط مختلف از چه ادبیاتی برای تخلیه روانی و انرژی استفاده کنیم، متاسفانه در جامعه ما به دلیل اینکه ارتباطات سطح دوم به رسمیت شناخته نشده و تلاشی برای مطابقت آنها با اخلاق نشده است،گاهی اوقات موقعیت شناسی جایگاهی ندارد و طبیعی است که در چنین جامعهای این نوع ادبیات سخیف به فضای مجازی همچون فیسبوک نیز کشیده خواهد شد.
- به نظر شما به عنوان یک تحلیلگر و جامعه شناس چه راهکاری میتواند جامعه کنونی ما را از این ناهنجاریهای اخلاقی حفظ کند؟
در ابتدا باید بدانیم«هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد» موقعیت شناسی به همراه بالا بردن سطح آگاهیهای جامعه، از بین بردن فقر، بهبود شرایط اقتصادی کشور، از بین بردن بیکاری و از بین بردن فقر فرهنگی میتواند سطح فرهنگی جامعه را بسیار بالا ببرد. از سوی دیگر با گسترش اجتماعات مدنی در شرایطی که افراد تجربه یک زندگی اجتماعی فراتر از خانواده را داشته باشند ایجاد کنیم میتوانیم جامعهای اخلاق مدار داشته باشیم. و نکته مهم اینکه برای دستیابی به فرهنگی معقول باید دولتها کمک کنند و شرایط اجتماعی را به گونهای ایجاد کنند که هرگز زیر پوست جامعهای شیک و اسلامی مانند ایران بدترین و ناهنجارترین رفتار دیده نشود.