سیدمحسن حسینی‌طاها: موضوع طبقه متوسط همواره مورد توجه جامعه‌شناسان سیاسی و اندیشمندان علوم اجتماعی بوده است.

 به‌خاطر نقش بی‌بدیل طبقات متوسط در تحولات اجتماعی و سیاسی می‌توان گفت که عمده بحث‌های مربوط به طبقات در حوزه علوم اجتماعی درخصوص طبقه متوسط است.
در گفت‌وگو با دکتر موسی خدمتگزار خوشدل- جامعه‌شناس- به این موضوع بیشتر پرداخته‌ایم.

  • با توجه به اینکه طبقه متوسط از اقشار مختلف تشکیل شده‌اند، آیا می‌توان تعریف مشخصی از این قشر ارائه داد؟

طبقه متوسط در ایران شامل اقشار متعددی از جامعه است که از نظر سطوح درآمدی و پایگاه اجتماعی دارای منزلت‌های اجتماعی نسبتا مشابهی هستند. البته طیف طبقه متوسط در طول یکصد سال اخیر همواره دستخوش تغییرات متعدد فرهنگی و سیاسی و اجتماعی شده است و از آنجا که این طبقه در تحولات سیاسی نقشی تعیین‌کننده داشته می‌توان آن را در زمره طبقات تأثیرگذار در تحولات اجتماعی برشمرد. اصطلاح طبقه متوسط در تعریفی ساده افرادی با منابع درآمدی و مشاغلی خاص را شامل می‌شود اما مفهوم طبقه فراتر از این است و برای اقشاری به‌کار می‌رود که نه‌تنها در سلسله مراتب اجتماعی جایگاه‌هایی برابر دارند بلکه از نگرش‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی تقریبا مشابهی نیز برخوردارند و برخلاف مفهوم ظاهری آن، نقش کارکردی این طبقه نزد همه متفکران لزوما حرکت در فاصله میان طبقات حاکم سرمایه‌دار و طبقه کارگر فقیر نیست بلکه با نگاه نرم‌افزاری به خصایص و ویژگی‌های آن ممکن است، همین طبقه متوسط، بالفعل بر سریر قدرت هم نشسته باشد. لذا طبقه متوسط اصطلاحی ساختاری است که با قدرت سیاسی گره خورده و هویت آن مستلزم وجود طبقه حاکم و طبقه پایین اجتماعی است زیرا طبقه متوسط با هر دو طبقه بالا و پایین مناسبات ساختاری دارد.

  • در ادامه این تعریف ویژگی‌های مشترک اقشار طبقه متوسط چیست؟

به‌طور کلی در تمام دنیا مولفه‌هایی که طبقه متوسط را از بقیه طبقات متمایز می‌سازد سبک زندگی و نگرش‌های اجتماعی و رویکردهای خاص در مقاطع و بزنگاه‌های اجتماعی و سیاسی است. برای مثال جهت‌گیری طبقات متوسط در زمان بحران‌ها و شرایط خاص فرهنگی و اجتماعی سمت و سوی نسبتا یکسانی دارد و حس مشترک و تفکر نسبتا واحدی بر آنها حکمفرماست و این اشتراک عقیده و البته منافع مشترک باعث می‌شود نقش طبقه متوسط در برهه‌های مهم تاریخی و فرهنگی تعیین‌کننده باشد؛ یعنی یک همکاری ذهنی و تفکر نسبتا واحد که برای دستیابی به اهداف مشترک تلاش می‌کند و طبیعی است که بر حسب سطح توسعه سیاسی و اجتماعی و نیز میزان رشد جامعه مدنی کارکرد طبقات متوسط در کشورهای مختلف کاملا از یکدیگر متفاوت باشد. از این‌رو ویژگی‌های طبقه متوسط را می‌توان در حوزه‌های تفکری و نگرشی و نیز پایگاه اجتماعی و اقتصادی نسبتا مشابه تعریف و دسته‌بندی کرد؛ یعنی آن مولفه اساسی که طبقه متوسط را از طبقات پایین و بالای جامعه متمایز می‌کند وجه نرم‌افزاری و انتزاعی جامعه است که اساسا طبقه متوسط را به‌عنوان یک طبقه متمایز و متفاوت، مشخص می‌سازد.

  • در مطالعات اجتماعی در دهه‌های اخیر تا چه اندازه طبقه متوسط و نیازهای آن لحاظ شده است؟ آیا این طبقه در مرز میان طبقه فرادست و فرودست محو شده است؟

طبقه متوسط همواره مورد توجه جامعه‌شناسان سیاسی و اندیشمندان علوم اجتماعی بوده است. به‌خاطر نقش بی‌بدیل طبقات متوسط در تحولات اجتماعی و سیاسی می‌توان گفت که عمده بحث‌های مرتبط با طبقات در حوزه علوم اجتماعی درخصوص طبقه متوسط است. البته به فراخور نگاه، ساختارهای سیاسی و نیز منافع قدرت می‌توان تفاوت‌هایی در توجه به طبقه متوسط مشاهده کرد اما این نافی نقش طبقه متوسط نیست. نکته اساسی در توجه به طبقه متوسط آن است که با برخی تحولات اقتصادی و البته فشارهای مالی و رفاهی نوعی از تحلیل و تضعیف طبقه متوسط به چشم می‌خورد که شاید ناشی از ترس حکومت‌ها از قدرت نهفته طبقات متوسط باشد و برای کاهش نقش طبقات متوسط به تضعیف این طبقه پرداخته شده است. اما تجارب جهانی نشان می‌دهد تنها عوامل اقتصادی نمی‌تواند به کاهش جایگاه طبقه متوسط بینجامد و چه‌بسا تضعیف اقتصادی طبقه متوسط موجب همگرایی اندیشه و تفکر نزد طبقات متوسط شود. لذا نمی‌توان طبقه متوسط را از منظر جامعه‌شناسی سیاسی محو شده تلقی کرد هرچند که تحولات اقتصادی و فشارهای ناشی از تضادهای منافع در کوتاه‌مدت می‌تواند چالش اساسی برای جایگاه طبقه متوسط ایجاد کند.

  • حکومت‌ها چگونه نگاهی به طبقه متوسط دارند، به‌عبارتی تعامل حکومت‌ها با این طبقه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

رابطه حکومت‌ها با طبقات مختلف جامعه بستگی به ساختار سیاسی و قدرت و درجه توسعه‌یافتگی، از یکدیگر متفاوت است. در سیستم‌های سیاسی لیبرال معمولا طبقات متوسط به‌خاطر قدرت و نفوذ چشمگیر در نهادهای جامعه مدنی نقشی اساسی ایفا می‌کنند و به‌عنوان چشمان ناظر و بیدار جامعه مدنی همواره قدرت سیاسی و کارگزاران حاکم را در معرض ارزیابی و نقد قرار می‌دهند. اما در جوامعی که درجه توسعه سیاسی متفاوت باشد به‌طور طبیعی نقش طبقه متوسط کاسته می‌شود چون از فرایندهای نظارت و نقد تا حدود زیادی کاسته شده و سیستم سیاسی، خود را خیلی پاسخگوی طبقات نمی‌داند زیرا نهادهای مدنی مانند احزاب مستقل از حاکمیت، مطبوعات آزاد و رسانه‌های منتقد دارای نفوذ و گستره محدودی هستند. طبیعی است که هرگاه قدرت سیاسی مشروعیت و مقبولیت خود را منوط به‌نظر شهروندان بداند احترام بیشتری برای نظرات و آرای آنها قائل است و هرچه قدرت سیاسی دارای تمرکز بیشتری در ساختاری محدود باشد طبقات مختلف جامعه مثل طبقه متوسط تنها در فراخوان‌های حکومتی و انتخابات نقش ایفا می‌کنند.

لذا تعامل حکومت‌ها با طبقه متوسط پیوستگی زیادی با ساختار سیاسی حاکم دارد و هرچه منشأ قدرت در ساختار سیاسی منوط به‌نظر شهروندان باشد میزان پاسخگویی به شهروندان بیشتر خواهد بود و در این فرایند طبقه متوسط نقشی کلیدی خواهد داشت اما هر چه ساختار قدرت به دور از خواسته‌های مردم باشد کارگزاران سیاسی خود را پاسخگوی خواسته‌ها و مطالبات طبقات مختلف جامعه نمی‌دانند.

  • در تحولات اجتماعی و سیاسی ایران در 100سال اخیر، چه نقشی برای طبقه متوسط می‌توان قائل بود؛ تأثیرگذار یا متاثر؟

در یکصد سال اخیر طبقه متوسط نقش بسزایی در تحولات سیاسی اجتماعی کشور داشته است و کانون مخالفت‌ها، مبارزات و تحرکات سیاسی عمده‌ای علیه استبداد داخلی و استعمار خارجی بوده است. بار اساسی نهضت‌های صدساله اخیر مانند نهضت تنباکو، نهضت مشروطه، نهضت ملی کردن نفت، نهضت پانزدهم خرداد و انقلاب اسلامی، بر دوش طبقه متوسط بوده ‌که بیشترین اعضای این طبقه پیشه‌وران و کاسبان ‌بوده‌اند. در مواردی که طبقه حاکم برخلاف باورهای دینی و سنت‌های اعتقادی و ملی گام برمی‌داشت این طبقه در مقابل آن ایستادگی می‌کرد. لذا طبقه متوسط نقشی تأثیرگذار و اساسی در تحولات سیاسی یکصد سال اخیر داشته است و برخلاف طبقات پایین که در جریان تحولات سیاسی قرار نداشته‌اند و طبقات بالا که عمدتا در هرم قدرت بوده و همراهی چندانی با تحولات سیاسی نداشته‌اند، طبقه متوسط پرچمدار اصلی تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در تاریخ یکصد ساله اخیر بوده است.

  • در دهه اخیر از میزان مشارکت سیاسی کدام قشر کاسته و به میزان مشارکت سیاسی کدام قشر افزوده شده است و چرا؟

در دهه اخیر و پس از تحولات سیاسی و اجتماعی گوناگون در کشور شاهد نوعی تغییر کارکرد در نقش طبقه متوسط بوده‌ایم. بدین معنا که با روند تحولات سیاسی، طبقه متوسط تلاش بیشتری برای ایفای نقش در حوزه‌های مختلف داشته است. هرچند برخی مشکلات اقتصادی باعث کاهش قدرت ظاهری طبقه متوسط در تحولات سیاسی شده است اما کارکرد طبقه متوسط از حوزه فعالیت سیاسی به حوزه‌های فرهنگی و اجتماعی تسری یافته است بدین معنا که دانشجویان و دانشگاهیان و نیز روشنفکران و کارمندان و برخی از اصناف آزاد درتلاش بوده‌اند که نقش تعیین‌کننده خویش در تغییرات اجتماعی را کماکان حفظ کنند و سعی دارند با حضور در عرصه‌های اجتماعی و تشکیل شبکه‌های اجتماعی و عضویت در شبکه‌های مجازی کارکرد آگاهی‌بخش و روشنگری را برای بقیه اقشار جامعه برعهده گیرند.

کد خبر 213903

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز