از این رو، اگر بحرانی در این زمینه هست، جهانشمول بوده و خواه ناخواه راهحلی جهانی را هم میجوید اما این نگاه جهانی نیازمند زمینههای معرفت شناختی و هستی شناختی ویژهای است. در آغاز شکلگیری تمدن مدرن، انسان جایگاه ویژهای برای خود در جهان تعریف کرد؛ او به همه هستی در ذیل وجود خود نگاه میکرد و آن را تابعی از وجود خود میدانست. این نگاه به پیشرفت شگفتانگیز علوم و همچنین پیدایی خرابزاری که تکنولوژی پیامد آن بود، منجر شد. هدف این بود که در نهایت انسان به بهروزی و رفاه برسد. بر پایه همین نگاه بود که انسانگرایی و اخلاق مبتنی بر آن ایجاد شد و گسترش یافت. براساس این اخلاق، هرچه به اعتبار و ارزش انسان مربوط میشد، شایانتوجه بود. با این حال امروزه این دیدگاه بر اثر بحرانهای کنونی محیطزیست شدیدا به پرسش گرفته شده و زمینههای بازنگری در آن فراهم آمده است. بنابراین هماکنون زمینههای شکلگیری هستیشناسی، معرفتشناسی و اخلاقی دیگری فراتر از دیدگاه انسان محور پدید آمده است. در این دیدگاه که به اخلاق زیستی شناخته شده است، سرشت و ذات حیات و زندگی دارای ارزش و اعتبار بوده و همه گونههای زیستی اعم از انسان، گیاه، حیوان و... دارای حقوق برابر زیستی هستند.
با توجه به این مسئله بهویژه بحرانی شدن آلودگی هوا در روزهای اخیر در برخی از شهرهای کشورمان ازجمله اهواز و تهران، گفت و شنودی داشتیم با دکتر علی پورمحمدی، استاد فلسفه دانشگاه و پژوهشگر و متخصص در زمینه فلسفه محیطزیست و اخلاق زیستی که در پی میخوانیم.
- امروزه محیطزیست بهطور جدی از سوی انسان در معرض انواع تهدیدها و بحرانها قرار گرفته است. کشور ما نیز از این مسئله برکنار نیست. بنابراین میتوان گفت که بحران محیطزیست یک پرسمان جهانی است. شاید به همین دلیل امروزه در بیشتر دانشگاهها بر فلسفه محیطزیست و اخلاق زیستی تأکید میشود. در آغاز میخواهم چشماندازی کلی از وضعیت اندیشههای متنوعی که در حوزه فلسفه محیطزیست و اخلاق زیستی وجود دارد، بهدست دهید و بفرمایید که این اندیشهها از چه توان و مایهای در فهم این بحران و چیرگی بر آن برخوردارند؟
در ابتدا باید به این نکته اشاره شود که اگر این مباحث به عرصه عمومی کشیده نشوند، نمیتوان راهحلی هم برای آنها یافت. بنابراین از شما برای طرح این مسئله در روزنامه سپاسگزار هستم. اخلاق زیستی عرصه اخلاق عملی است. درست است که اخلاق کاربردی، جنبههای نظری رفتار ما را تشخیص میدهد اما اگر به مباحث نظری در عرصه عمل توجه نشود، در همان حد نظری باقی میمانند. امروزه با شنیدن خبرهایی در مورد آلودگی هوای اهواز یا تهران همه متاثر میشویم. بنابراین اخلاق عملی برای ما از مباحث صرفنظری خارج شده و لازم است که بهطور جدی برای حل این بحران(محیطزیستی) وارد عرصه شویم. تا حالا میگفتیم که لایه ازن یا آبها و جنگلها آلوده شدهاند اما هماکنون آلودگی در خانه و بیخ گوش ما لانه کرده است.
اخلاق زیستی یکی از شاخههای مهم اخلاق کاربردی است. یکی از رشتههای اخلاق زیستی اخلاق پزشکی و اخلاق محیطزیست است. از آنجا که امروزه اخلاق پزشکی یک مستقل شده و از سویی اخلاق محیطزیستی هم پر و بال زیادی پیدا کرده، هر دوی اینها- یعنی هم اخلاق محیطزیست و هم اخلاق پزشکی- بهصورت مستقل بحث میشوند. به همین دلیل هماکنون اخلاق زیستی تقریبا مبانی مشترک اخلاق را به بحث میگذارد و اخلاق محیطزیست مبانی اصلی و مشترک را از اخلاق زیستی میگیرد اما مسائل آن متفاوت است. کمااینکه اخلاق پزشکی هم مبانی مشترک را از اخلاق زیستی میگیرد اما مسائل آن هم با اخلاق زیستی و هم اخلاق محیطزیست متفاوت است. از اینرو، ریشه همه اینها اخلاق زیستی است اما مسائلشان با اخلاق زیستی متفاوت میشود. با این حال برای پرداختن به بحث بحران محیطزیست ترجیح میدهم که با اخلاق عمومی یا اخلاق انسانمحور شروع کنیم. در اخلاق انسانمحور که برخی از اندیشمندان وطنی آن را اخلاق سکولار میگویند- البته ترجیح من این است که این اخلاق را از مفاهیم ارزشی تهی کنیم و به همان مفاهیم علمی آنها بپردازیم-گفته شده که انسان مرکز هستی و آفرینش است و باقی موجودات حول محور انسان میگردند. برحسب این نگاه است که دیگر محیطزیست برای ما مسئله اصلی نیست. درواقع محیطزیست وقتی برای ما ارزش و اعتبار دارد که باعث رفاه ما شود. هماکنون این یک نگاه حداقلی و افراطی به اخلاق انسانمحور است. نگرشهای اصلی که در اخلاق انسانمحور مطرح میشوند، میگویند که اگر ما حتی انسان را مرکز آفرینش قرار دهیم، انسان برای سلامت و رفاه خودش نباید بهصورت حداقلی و ابزاری به محیطزیست توجه نشان دهد؛ به این معنا که مثلا اگر در کشور خودمان محیطزیست رعایت شد، برای ما ارزشمند است اما اگر در انگلستان یا چین و افغانستان رعایت نشد، به ما ربطی ندارد. این نگاه افراطی و حداقلی است. نگرشهای اخیر به اخلاق انسانمحور اینگونه است که اگر ما حتی با نگرشی ابزاری با محیطزیست روبهرو شویم، باید محیطزیست را یک کل یکپارچه ببینیم.
- در این دیدگاه اخلاقی نگاه ما به محیطزیست باید جهانی باشد.
درست است. یک نگرش جهانی و همچنین استقلالی به محیطزیست است. اما نگرشهای ذاتگرایانه هم میتوان در این دیدگاه اخلاقی به محیطزیست داشت؛ به این معنا که در اخلاق انسانمحور زمینه برای نگرشها(ذات گرایانه) وجود دارد. برای روشنتر شدن بحث مایلم از این بحث نظری کمی فاصله بگیریم و از زاویهای دیگر به موضوع نگاه کنیم. پیش از اعلامیه حقوق بشر، نگرشهای گوناگونی به حقوق بشر وجود داشت؛ اما این اعلامیه حداقلهایی را که در همه جوامع مورد توافق است، گرد آورد. این نکته را هم عنوان کنم که ما در اینجا داریم نگاه مثبتی را به حقوق بشر القا میکنیم نه نگاهی منفی به آن را. خیلیها هستند که حقوق بشر را قبول ندارند. بنابراین باید بنا را بر این بگذاریم که حقوق بشر مشترکات حقوق انسان را که در همه جوامع و فرهنگها مورد توافق است، درنظر داشته و حقوق حداقلی انسان را برآورده میکند. براساس آنچه گفته شد ما نیازمند اعلامیه حقوق محیطزیست هستیم که حداقل حقوق محیطزیست را با هر نگاه و ایدئولوژی و نظام ارزشیای پشش بدهد. ما اگر یک توافق حداقلی در مفاهیم اخلاقی که رفتار ما را نسبت به محیطزیست بهعنوان یک تکلیف معین میکند، نداشته باشیم دچار همین نابسامانیهایی که هماکنون شاهد آن هستیم، خواهیم شد.
- یعنی شما بخشی از مشکلاتی را که بر سر راهحل محیطزیست وجود دارد، ناشی از نبود همین توافق نظری و سپس عملی در حوزه محیطزیست میدانید؟
واقعا همینطور است؛ یعنی ما تا به یک میثاق کلی و جهانشمول در این زمینه نرسیم، بحرانهای محیطزیست همچنان وجود خواهند داشت. از همه مهمتر اینکه این اعلامیه و میثاق برای ما تکلیف میآورد. از جهتی دیگر ما بهصورت آماری میتوانیم نگاه کنیم. بر این مبنا که هر جا به حقوق بشر توجه بیشتری هست، توجه به محیطزیست هم بیشتر است.
- این نکته بیشتر از همان مبنایی که درخصوص انسان گرایی و اخلاق انسان محور گفتید، نشات میگیرد؛ به این معنا که هر چه درک و فهم ما از انسان ژرفتر باشد، دریافت و فهم عمیقتری هم نسبت به محیطزیست خواهیم داشت. این به آن معناست که در دیدگاه شما اخلاق زیستی از بنیانهای انسان گرایانه ریشه میگیرند. درست است؟
این میتواند از استلزامات بحث باشد؛ اما اکنون نگاه من بیشتر برخاسته از وجهی عملی است. مدعای من این است که هر جا بیشتر به حقوق بشر و حقوق شهروندی توجه میشود، به حقوق محیطزیست هم توجه بیشتری شده است. بیتردید این مسئله مبنای نظری دارد. براساس آنچه گفته شد، دیدگاهی امروزه در زمینه محیطزیست هست که به آن بوم شناسی عمیق یا ژرف میگویند. این بوم شناسی در مقابل بوم شناسی سطحی قرار دارد.
من باز روی حقوق بشر تأکید میکنم. بشر یک تجربه عملی برای توجه به حقوق انسان دارد که در قالب اعلامیه حقوق بشر تجلی پیدا کرده است. بنابراین عین همین تجربه را هم باید در زمینه حقوق محیطزیست داشته باشد. پس ما یک حقوق بشر داریم و یک حقوق محیطزیست. بوم شناسی عمیق این دیدگاه را دارد. در حقوق بشر اصلی به نام تساوی انسانها داریم. بر این مبنا همه انسانها چه مرد و چه زن و از هر ملیت و نژاد و فرهنگی از حقوق برابر انسانی برخوردارند. بومشناسی عمیق بر این نظر است که برای فرا روی از بحرانهای کنونی محیطزیست، باید تساوی زیستی برقرارسازیم؛ یعنی زیست از همان حقوقی برخوردار است که انسان برخوردار است.
- یا بهتر است بگوییم که همه گونههای زیستی اعم از انسان، گیاه، حیوان و... از حقوق برابر زیستی برخوردارند.
همینطور است. البته در اخلاق کاربردی استدلالهای بوم شناسی عمیق مورد نقد قرار میگیرد؛ اما من فکر میکنم که توجه به این معنا برایگذار از بحرانهای محیطزیستی بسیار لازم و ضروری است.
- بر پایه آنچه هماکنون اشاره شد، ما برای اخلاق زیستی نیازمند بنیانهای انسان گرایانه نیستیم. ما نیازمند آنچه هستیم که در اندیشه نیچه از آن به اصل و حیات و زندگی تعبیر میشود. این دیگر از اخلاق انسانی مایه و پایه نمیگیرد. چیزی است فراتر از آن.
همینطور است. ما در اینجا از اخلاق انسان محور عبور کردهایم. نگاه اخلاق انسان محور به محیطزیست، نگاهی ابزاری بود. در اینجا اخلاق دیگر انسان محور نیست، زیست محور است. این زیست محوری بیان میکند که ما باید به همه موجودات نگاهی مساوی داشته باشیم. ممکن است که انسان از ارزشهای بیشتری نسبت به سایر موجودات برخوردار باشد ؛ اما نگاه ما در اینجا ارزشی نیست. حرف ما این است که بهرهمندی از زیست ارزشمند است و همه انواع زیستی چون از حیات بهرهمندند، محترم و ارزشمند هستند.
- گذشته از بحث نظری، این دیدگاه در عمل مشکلاتی را پدید میآورد که بد نیست به برخی از آنها اشارهای کنم... .
بله! مشکلات زیادی را پدید میآورد اما پیامد مفیدش این است که به طبیعت بهعنوان کلی یکپارچه نگاه میکند. بر حسب این دیدگاه اگرچه من در ایران زندگی میکنم، یک آبزی تک سلولی در اعماق اقیانوس آرام هم برای سالم بودن محیطزیست وجودش ضرورت دارد، حتی اگر من به ضرورت وجود آن پی نبرده باشم. در دیدگاه بوم شناسی عمیق چون محیطزیست ارزش ذاتی دارد، پس باید به آن توجه کرد.
- بهنظرم مشکلات عملی این دیدگاه خود را در بحث توسعه بیشتر نشان میدهد. درهرحال توسعه با نگاهی انسان محور و بر پایه همان دیدگاه مدرن که طبیعت ابژه و موضوع شناسایی انسان بوده و او برای پیشرفت و رفاه خود، حق هرگونه تصرفی را در آن دارد، شکل گرفته است. پس پرسش و چالش مهم این است که چگونه میتوان میان رفاه انسان با رفاه کل موجودات و طبیعت سازگاری پدید آورد؟
تفکر و فلسفه در درجه اول پسینی است، پیشینی نیست؛ یعنی اول پدیده اتفاق میافتد، آنگاه از دیدگاه فلسفی آن را به بررسی و تحلیل میگذاریم. اکنون میبینیم که آن نگاهی که طبیعت را ابژه و انسان را در جایگاه مسلط قرامیداد، دچار مشکلات بیشماری شده است. در آن دیدگاه رفاه انسان هدف بود اما حالا همین رفاه هم دچار مشکل شده است. بنابراین اگر اخلاق انسان محور را هم مبنا قراردهیم، باز این مشکلات سر بر میآورند و درمییابیم این رفتاری که تاکنون درقبال طبیعت داشتهایم اشتباه بوده و باید در آن تجدید نظر کنیم. اکنون فیلسوفان اخلاق که دیدگاهی انسان محور دارند، احکام و نظرات اخلاقی خود را اینگونه بیان میکنند که انسان باید در رفتار خود نسبت به محیطزیست بازنگری کرده و از اسراف و مصرف زیاد پرهیز کند. ما با مصرف بالای خود همینطور زباله تولید میکنیم و این زبالهها طبیعت را تهدید میکنند و در نتیجه زندگی خودمان را دچار خطر کرده است.
- اینگونه که معلوم است اگر بحران کنونی محیطزیست تهدیدی برای انسان به شمار نمیآمد، انسان هیچگاه در اندیشه تدوین اخلاق زیستی نبود. در این مسئله میتوان به نوعی خودخواهی انسان را دید.
بله، همانگونه که اعلامیه حقوق بشر پس از جنگ جهانی دوم تدوین شد، یعنی وقتی که جنگها گسترش یافتند و زیست طبیعی بشر بر مبنای حقوق اساسی دچار مشکل شد، بشر برای عبور از بحران به فکر چاره افتاد. در مسئله محیطزیست هم ما حالا دچار بحران شدهایم و در معنایی آثار زیانبار آن کمتر از جنگ نیست. حالا چه کنیم؟ بشر برای فرار از جنگ چارهای جز احترام به حقوق همنوع ندارد. حالا برای امکان زیست در این کره چارهای جز احترام به طبیعت ندارد، حتی خودخواهی انسان به او حکم میکند که محیطزیست را محترم بشمارد. انسان اگر موجود برتر است تکلیف بیشتری هم دارد، حیوانات در مقابل طبیعت مسئول نیستند، گیاهان و آبها مسئول نیستند اما انسان حتی اگر خودخواه هم باشد این خودخواهی نافی مسئولیت او نیست.
- از آنجا که در ادیان گوناگون نسبت به رفتار درست با طبیعت رهنمودها و آموزههایی بیان شده است، اخلاق دینی چه نسبتی با اخلاق زیستی برقرار میسازد؟
درست است که در ادیان، انسان اشرف مخلوقات است اما به این معنا نیست که حیات بیارزش است بلکه حیات ارزش ذاتی دارد، همانگونه که میفرماید و جعلنا من الماء کل شیء حی. اگر حیات ارزشمند است مبدأ حیات آب است. به این اعتبار تقسیم طبیعت جاندار و طبیعت بیجان دیگر معتبر نیست. آب یکی از موارد طبیعت بیجان اما مبدأ طبیعت جاندار است. از اینرو در ادبیات دینی آلوده کردن آب منهی است؛ بنابراین احکام اخلاق زیست در اغلب موارد با احکام دینی نتیجه مشرکی دارد.
- در ایران معاصر وضعیت مطالعات و پژوهشهای مرتبط با اخلاق زیستی را چگونه میبینید و چه ارزیابیای از آنها دارید و بهنظر شما تا چه اندازه میتوانند ما را در بحران پیش آمده یاری برسانند؟
از گذشته بهتر است اما از آنجا که حال علوم انسانی در کل خیلی خوب نیست این مباحث هم تابع این شرایطند اما درهرحال فیلسوف نمیتواند حکم صادر کند، بد و خوب را بیان میکند، مسائلی از این دست مستقیما با سیاستمداران، تولیدکنندگان بزرگ و آنها که ارادهشان دارای تأثیر است ارتباط دارد. سیاستمداران که قدرت بیشتری دارند تکلیف بیشتری هم دارند. آنها در درجه اول باید تلاش کنند و بعد دانشمندان طبیعی تا تکنولوژی را در خدمت بشر و محیطزیست هر دو قرار دهند، اگر دانشمندان مثلا بگویند که اگر اورانیوم در اعماق زمین باشد بهتر است تا در سطح زمین سیاستمداران گوش کنند و منافع خود را بر منافع کلی بشر و به ضرر محیطزیست ترجیح ندهند.