آزمون سیاست این است که جنگ چگونه به پایان میرسد، نه اینکه چگونه آغاز میشود. بیشتر مواقع، موضوع اوکراین به مانند رویارویی قلمداد میشود؛ یعنی اینکه اوکراین به شرق بپیوندد یا به غرب. اما اگر قرار باشد اوکراین دوام بیاورد و شکوفا شود، نباید پاسگاه یکطرف در برابر دیگری باشد، بلکه باید بهمانند پلی میان آنها باشد.
روسیه باید بپذیرد که تلاش کردن برای اجبار اوکراین به پیوستن به اقمار آن و درواقع تغییر دادن مرزهای آن سبب میشود مسکو سابقه چرخههای فشار دوجانبه را با اروپا و ایالات متحده تکرار کند. غرب باید این را درک کند که برای روسیه، اوکراین هرگز صرفاً یک کشور خارجی نیست. تاریخ روسیه با اوکراین شروع شد و اوکراین قرنها بخشی از روسیه بوده و تاریخ آنها پیش از آن به هم پیوسته بود. اتحادیه اروپا باید متوجه باشد که تأخیر در گفتوگو بر سر رابطه اوکراین با اروپا سبب شد گفتوگو به بحران بدل شود. سیاست خارجی هنر مشخص کردن اولویتهاست.
اوکراینیها عنصر تعیینکننده هستند. اوکراین فقط 23سال استقلال داشته است و قبلاً از قرن چهاردهم تحت نوعی حاکمیت خارجی بوده است. سیاست در دوره پس از استقلال اوکراین به روشنی نشان میدهد که ریشه مشکل در تلاشهای سیاستمداران اوکراینی ابتدا از یک جناح و سپس از جناح دیگر برای تحمیل کردن خواسته خود بر بخشهای سرکش کشور است. این اساس درگیری بین ویکتور یانوکوویچ و یولیا تیموشنکو رقیب سیاسی اصلی وی است. سیاست خردمندانه آمریکا آن است که درپی یافتن راهی برای این باشد که این دوبخش کشور با یکدیگر همکاری کنند.
روسیه و غرب و البته تمام جناحها در اوکراین براساس این اصل عمل نکردهاند. هر کدام وضع را بدتر کرده است. پوتین باید متوجه باشد که صرفنظر از نگرانیهایش، سیاست تحمیل سیاسی فقط جنگ سرد جدیدی تولید خواهد کرد. از سوی دیگر، ایالات متحده باید از این امر دستبردارد که روسیه را موجودی گمراه تلقی کند که باید صبورانه قوانین رفتاری را که واشنگتن تعیین کرده است، به آن آموخت.
رهبران تمام طرفها باید دست به بررسی کردن نتایج بزنند، نه رقابت با شاخ و شانه کشیدن. این طرح من براساس نتیجه منطبق با ارزشها و نیازهای امنیتی تمام طرفهاست: 1- اوکراین باید حق انتخاب کردن آزادانه وابستگیهای اقتصادی و سیاسی را ازجمله با اروپا داشته باشد. 2- اوکراین نباید به ناتو بپیوندد، موضعی که 7سال پیش آخرین بار مطرح شد، اتخاذ کردم. 3- اوکراین باید آزادانه هر دولتی را که با اراده بیانشده ملت خود سازگار است، تشکیل دهد. آنگاه رهبران خردمند اوکراین باید سیاست آشتی در میان بخشهای مختلف کشورشان را درپیش بگیرند. 4- الحاق کردن کریمه به روسیه برخلاف تمام قوانین نظم موجود جهانی است اما باید بتوان رابطه کریمه را با اوکراین بر مبنایی قرار داد که کمتر نگرانکننده باشد. به این منظور، روسیه حاکمیت اوکراین را بر کریمه به رسمیت بشناسد. آزمون اصلی نه رضایت مطلق که نارضایتی متوازن است. اگر راهحلی مبتنی بر این عناصر یا عناصر مشابه تحقق نیابد، گرایش به سوی رویارویی تسریع خواهد شد.
- ترجمه: وحیدرضا نعیمی