تاریخ انتشار: ۱۸ تیر ۱۳۸۶ - ۱۳:۵۳

ترجمه نیلوفر قدیری: پرویز مشرف رئیس جمهور پاکستان را همه یک نظامی قدرتمند می‌دانند که باید برای برگزاری یک انتخابات آزاد و منصفانه همین امسال تحت فشار قرار بگیرد.

هم شخصیت‌پردازیی که از مشرف شده اشتباه است و هم توصیه‌هایی که درباره چگونگی رفتار با او می‌شود.

این توصیه‌ها اغلب با سوء‌‌تفاهم همراه بوده و بیشتر گمراه‌کننده است. مشکل مشرف این است که در نشان دادن واکنشی صریح و محکم برای اصلاح مسیر سیاست‌های کشور پاکستان موفق عمل نکرده و تا حدی ناکام بود‌ه‌است.

اکنون او بهتر از مخالفان و منتقدانش می‌داند که با توجه به پیچیده شدن اوضاع داخلی در کشور پاکستان، برگزاری یک انتخابات آزاد و منصفانه بیش از آنکه به بهبود اوضاع کمک کند، باعث درافتادن بیشتر کشور پاکستان در دامان افراط‌گرایی می‌شود.

مشرف شایسته همه انتقاداتی است که از او بابت وخیم شدن اوضاع داخلی و جامعه مدنی پاکستان می‌شود.

در مقابل، تنها دفاع او این است که اوضاع در دوران قبل و در زمان حکومت رئیس جمهور پیشین یعنی نواز شریف هم به همین صورت بوده‌است. مشرف اما فرصت طلایی داشت تا اوضاع را درست کند و استراتژیی را تدوین نماید که ظرفیت و توانایی لازم در جامعه و دولت برای عقب‌نشینی ارتش از قدرت و نظام حکومت ایجاد کند. او این فرصت را از دست داد.

بعد از کودتا، مشرف توصیه‌های دیگران برای برقرار کردن وضعیت اضطراری کوتاه مدت را رد کرد و در همین حال به سرویس‌های اطلاعاتی خود دستور داد تا تندروهایی را که مدت‌ها آنها را تغذیه می‌کرد جمع کند. اما اشتباه مشرف به عنوان یک دیکتاتور این بود که همزمان می‌خواست از سوی مردم و جامعه هم دوست داشته شود.

از آن زمان به بعد اقدامات او به عنوان یک سیاستمدار و رهبر به طور مداوم  با خطا همراه شد. ابتدا ساز و کار نادرست و بی‌ثباتی برای دولت محلی تعبیه کرد که بوروکراسی مدنی پاکستان را بیش از پیش تخریب نمود.

او ابتدا با بازگشت بی‌نظیر بوتو و نواز شریف نخست وزیران پیشین به کشور به شدت مخالفت کرد. این دو شخصیت سیاسی در صورت بازگشت به کشور یک رقابت انتخاباتی واقعی را فراهم می‌کردند.

سپس مشرف یک حزب سیاسی جعل کرد تا به توهم حمایت مردمی از خودش دامن بزند. او همچنین با اسلامگرایان از در اتحاد وارد شد که تنها هدف این اتحاد خیانت به آنها بود. او همچنین با گروهی ائتلاف کرد که مسئول حملات تروریستی در نقاطی از کشور است.

مشرف به عنوان یک ژنرال تصویری آمیخته و نامشخص از خود به جا گذاشت و به عنوان یک سیاستمدار توانایی چندانی از خودش نشان نداد. تا پیش از رویارویی بر سر برکناری قاضی ارشد دیوان عالی، افتخار چودری، نقطه قوت او این بود که مخالفانش انگیزه چندانی برای ابراز مخالفت و برانگیخته شدن علیه او را ندارند.

حکومت مشرف خطا کم نداشته است. او در تعامل با دولت هند پیشنهادات  مختلف و پی‌در‌پی به دهلی درباره کشمیر ارائه کرد و با این کار اسلام‌‌آباد را در موضعی تدافعی قرار داد.

در زمان حکومت مشرف موضع پاکستان درباره کشمیر از تاکید بر همه‌پرسی که هند هیچ‌گاه آن را نمی‌پذیرد، به ساز و کارهای جایگزین تغییر یافت که همگی آنها تنها تلاشی بود برای حفظ آبروی اسلام‌آباد.

مشرف اصلاحات اقتصادی را به اجرا گذاشت و هدایت آن را به دست گرفت. اما بانک جهانی اعلام کرده که نابرابری درآمدی و فقر در مناطق روستایی در سالهای اخیر در پاکستان بیشتر شده و در همین حال ثروتمندان پول بیشتری به دست آورده‌اند.

رفتار او با رسانه‌ها بسیار متکبرانه بوده است. اگر در آمریکا کسی فکر کند یا بگوید که پاکستان در مسیر دموکراسی حرکت می‌کند خیالی باطل کرده است.

مشرف به خاطر موضعگیری‌هایش بعد از 11سپتامبر و انصراف از سیاست گذشته پاکستان در حمایت از القاعده و طالبان، در سالهای اخیر از حمایت سنگین آمریکا برخوردار شد. هیچ کس درباره موضع سخت او در مقابل القاعده تردیدی ندارد.

او خود در کتاب زندگینامه‌اش می‌نویسد، اینها (نیروهای القاعده) همان کسانی هستند که بارها سعی کردند من را بکشند، اما هنوز نکاتی برای بدگمانی به پاکستان و نقش این کشور در ارتباط با طالبان وجود دارد.

مقامات پاکستانی اکنون آشکارا تایید می‌کنند که نگرانی اصلی آنها در افغانستان نفوذ هند و وابستگی حامد کرزای رئیس جمهور این کشور به دهلی است. در این صورت است که پاکستان خود را در محاصره می‌بیند.

در چنین فضای پیچیده استراتژیکی تعجب‌آور نیست اگر شاهد مدارای پاکستان با طالبان باشیم. پاکستان اگر نگوییم از طالبان حمایت مستقیم می‌کند حد‌اقل آنها را تحمل می‌کند. اکنون ابزاری برای دولت پاکستان برای مقابله با نفوذ هند موثرتر از پشتون‌ها وجود ندارد.

هر اتفاقی که در روزهای آینده روی دهد مهم این است که ما به پایان دوران مشرف در پاکستان نزدیک نیستیم. حتی اگر او مجبور به ترک جایگاه ریاست جمهوری شود و دیگر فرمانده ارتش هم نباشد، همکاران او در ارتش به اعمال قدرت و نفوذ از پشت صحنه ادامه می‌دهند و سیاستمداری را پیدا می‌کنند که در ظاهر اعمال قدرت کند.

در سیاست خارجی ممکن است موضع پاکستان در آینده در برابر هند سخت‌تر شود. چه موضوعی بهتر از ایجاد بحران با دهلی می‌تواند پاکستانی‌ها را متحد کند؟ از سوی دیگر آنها همچنان به تعامل با آمریکا بر سر افغانستان ادامه می‌دهند و همزمان از مهره طالبان هم استفاده می‌کنند.

شاید با کنار رفتن مشرف و روی کار آمدن شکلی دیگر از دولت تحت حاکمیت او و حضور یک رهبر نظامی کارآمد‌تر که به اندازه مشرف بی‌اعتبار نشده است، اوضاع پاکستان بهبود یابد. اما در نهایت ارتش نمی‌تواند به تنهایی حکومت کند.

اکنون مشرف و کل ارتش به استراتژی نیاز دارند که به آرامی و با محاسبه همه پیامدها از قدرت کناره‌گیری کنند. این کار نیازمند  سرمایه‌گذاری سنگین در بهبود کیفیت و قابلیت نخبگان غیرنظامی، بازسازی پاکستان لیبرال و اتخاذ تدابیر شدید علیه تندروهاست.

آمریکا اکنون به طور تلویحی از رژیمی حمایت می‌کند که در مقابل چشمانش در حال فروپاشی است و ممکن است واقعاً دردسرساز شود. واشنگتن با پاکستان مانند یک متحد دوران جنگ سرد رفتار می‌کند و تنها با رهبران ارشد آن در ارتباط است.

خطر بزرگ این است که پاکستان ممکن است منابع داخلی کافی برای نجات خودش را نداشته باشد. اگر چنین باشد آن وقت در سالهای آینده یک پاکستان مجهز به سلاح هسته‌ای و دارای قابلیت تروریستی به مشکلی برای سیاست خارجی همه تبدیل می‌شود.

واشنگتن پست/ 5 جولای

برچسب‌ها