گاه چنان در تب و تاب رفتنيم كه حواسمان از سمت و سوي هدف پرت ميشود. يادمان ميرود كه جايي بايستيم و از خود بپرسيم كه به كجا چنين شتابان؟ كمي كه بهخود بياييم ميبينيم اين همه دوندگي و خودكشي كردنهايمان براي چيزهايي است كه دارند اتفاقا با اين سبك و سياق زندگي ما از دست ميروند بهجاي اينكه بهدست بيايند و آرامش يكي از نخستين قربانيها در فهرست بلند بالاي گمشدههاي فراموش شده ماست. اگر خوب دقت كنيم اين خود ما هستيم كه خيلي وقتها با انتخابهاي خواسته و ناخواسته، اسباب به هم خوردن آرامشمان را جور ميكنيم. سر راه منزل خواربارفروش دنياديدهاي هست كه هر شب به بهانه خريد مايحتاج خانه به سر كلاس 10دقيقهاي درسش ميروم. رحيمآقا اين معلم كلاس و درس و مشق نديده هر شب ضمن خريد چند نكتهاي از دنيا ميگويد كه ناخواسته به من ثابت كند علم را فقط پشت نيمكت دانشگاه ياد نميگيرند. يكي از اين شبها با لهجه شيرين آذري جمله قصاري گفت كه براي هميشه يادم ماند. گفت زندگي آدمها آسانتر شده اما راحتتر نشده. اما چه بايد كرد براي پيدا كردن اين آرامش گمشده؟ اينجا كارمان بيشباهت به دوندگان دووميداني نيست. ميدان زندگي ويك پرش 2 گام بلند.
گام اول
شروع تعامل هوشمندانه با عوامل تنش زا
عوامل تنشزا يا همان مولَدهاي استرس؛ همه جاي زندگي ما پيدا ميشوند و هميشه هم در اختيار ما نيستند اما خبر خوب اين است كه امكان غيرفعال كردنشان قطعا در دست ماست.براي اين كار مراحل زير را دنبال كنيد:
1- موارد استرسآور زندگي خود را شناسايي و فهرست كنيد
براي شروع نگاه كنيد ببينيد چه چيزهايي دارندآرامشتان را به هم ميزنند. يادم هست در يك كارگاه، تخته چوبي كه از سقف آويزان بود دائم به سر كارگران ميخورد اما به مرور زمان ديگر كسي تخته چوب مزاحم را نميديد. عادت شده بود بهجاي رفع اين عامل مزاحم هر وقت كسي به منطقه برخورد ميرسيد بهصورت خودكار مانور حركات موزون بهخود بدهد. استرسهاي روزانه ما هم اگر فكري به حالشان نكنيم به مرور در زندگي ما براي خود جاباز ميكنند و ماندگار ميشوند. درصورتي كه اين مهمانان ناخوانده كاملا قابل رفع شر هستند.
2- جرأت تغيير بهخود بدهيد
اگر حواسمان را جمع كنيم ميبينيم بسياري از اين موارد استرسزا واقعا قابل حذف هستند فقط تا به حال همت نكردهايم يا به تغييرشان فكر نكردهايم و يا جرأت آنرا بهخود ندادهايم. پس بدنيست دست به كار شويم و فكري به حالشان كنيم. چيزهايي كه دارند جسم و روحمان را ميخورند و ميشود كه نباشند.
درحاليكه خيلي از ما فقط بلديم با روزگار بسوزيم و بسازيم ميشود ساخت و نسوخت.
محيطهاي تنشزا از عوامل مهم از بين بردن آرامش هستند.
يك شغل اعصاب خردكن و پراسترس نبايد لزوما شغل اول و آخر زندگيتان باشد، ميشود با برنامهريزي درست و بدون بيگدار به آبزدن به شغلي بهتر مشغول شد.
يك محله نامناسب براي زندگي؛ چارهاش لزوما
سر و كلهزدن دائمي با مشكلاتش نيست. يك راه چاره اسبابكشي به محلهاي مناسبتر است كه فقط قدري همت ميخواهد و بعد عمري آسودگي.
يك كارفرما يا همكار بدقلق را گاهي با گرفتن يك انتقالي ميتوان از زندگي روزمره حذف كرد.
پس قسمت عمدهاي از انرژي ما بهجاي سر و كله زدن دائمي با عوامل استرسزا ميتواند با حذف هوشمندانه آنها از زندگيمان، صرف فعاليتهاي مفيدتر و كسب آرامش بيشتر شود.
3- عوامل قابل حذف و غيرقابل حذف را درست ازهم تشخيص دهيم
همه استرسهاي ما بهراحتي قابل حذف نيستند. خيلي از آنها يا از دست ما خارج هستند يا حذفشان خسارتهاي جبرانناپذيري به زندگيمان وارد ميكند.
دو خطايي كه گاه مرتكب ميشويم حذف عواملي است كه قابل مديريتند و مديريت عواملي كه قابل حذفند.
يعني با خيلي از چيزها كنار ميآييم درصورتي كه نبايد كنار بياييم و با خيلي چيزهاي ديگر كنار نميآييم كه بايد كنار بياييم.
طلاق نمونهاي از اين نوع انتخابهاست. بعضي از زوجها با حذف شريك زندگي خود همين نخستين و به ظاهر راحتترين گزينه را براي كسب آرامش از دست رفته و آزاد كردن جانشان انتخاب ميكنند. جايي كه حذف و پاك كردن صورت مسئله هميشه بهترين و حتي راحتترين گزينه نيست و عوارض جانبي آتي هم خيلي وقتها اين را نشان داده.
خسارات اين اشتباه گاهي از اصل مشكل بيشتر ميشوند. مثل پديدهاي به نام فرزندان طلاق كه غالبا دردآورند.
پس بايد بتوانيم اين دو را از هم تشخيص دهيم و تفكيك شده عمل كنيم.
براي انجام درست اينكار از مشاوره با متخصص يا افراد باتجربه غافل نشويد.
4- براي عوامل غيرقابل حذف راه تعامل مناسب پيدا كنيم
اما چه كنيم اگر نشودحذفشان كرد.
اينجاست كه نوبت به گام دوم يا ياد گرفتن مديريت استرس ميرسد. جايي كه شناختن حقيقت آرامش و هنر مديريت عوامل تنشزا ميتواند اثرشان را بر رويتان به حداقل ممكن برساند و در واقع آنها را دور ميزنيم.
گام دوم
مديريت استرس
نقل است بوذرجمهر به عللي مورد خشم شاه واقع شد، شاه دستور داد او را در خانه تاريكي زنداني كنند. او را به زندان انداختند، پس از مدتي، شاه چند نفر از بزرگان دربارش را براي اطلاع از حال بوذرجمهر به زندان فرستاد، آنها وقتي به زندان رفتند، او را سرحال و شاداب يافتند و به او گفتند: تو با اينكه در اين وضع سخت هستي، با نشاط و شاداب بهنظر ميرسي؟ او در پاسخ گفت: من داروي معجوني درست كردهام كه از 6 چيز آميخته شده، از آن استفاده ميكنم، از اينرو چنين بانشاط هستم، گفتند آن داروي معجون چيست؟ تا ما نيز هنگام سختي از آن استفاده كنيم؟ گفت: تركيب آن دارو از 6 چيز است:
1- اطمينان به خدا 2- هر چيزي مقدر شده خواهد رسيد 3- صبر و استقامت بهترين چيز براي امتحان شدن است. 4- اگر صبر نكنم چه كنم؟ و با بيتابي چهكاري ميتوان كرد؟ 5- افرادي هستند كه كارشان از من سختتر است، بايد به آنها نگاه كرد 6- از اين ساعت تا ساعت ديگر (و از اين ستون تا ستون ديگر) فرج و راه گشايش است. فرستادگان جريان را به شاه خبر دادند، شاه دستور داد او را آزاد كردند و از آن پس به او احترام ميكرد.
كمي دقت در داستان بوذرجمهر ما را به اين نكته ميرساند كه راه برخورد با عوامل تنشزاي كه از زندگيمان قابل حذف نيستند، يك تغيير تاكتيكي است يعني تغييري در خود؛ بهصورتي كه اثر اين عوامل بر ما خنثي شود. شما بايد ياد بگيريد يا عامل تنشزا را حذف كنيد يا اثرش را برروي خودتان به حداقل برسانيد.
نكته اينجاست كه حتي اگر نتوانيد حذفشان كنيد وقتي بتوانيد اثرشان را بررويتان خنثي كنيد اصل كار را انجام دادهايد. ياد گرفتن راه مديريت و تعامل با عوامل تنشزا يعني يك گام بلند براي نفس راحت كشيدن در زندگي. براي اينكار بايد با ماهيت آرامش آشنا شويم.
آرامش ذاتا ماهيت دروني دارد. محصولي است كه از حاصل جمع دريافتهاي بيروني و باورهاي دروني ما بهدست ميآيد واقعيت اين است كه آرامش خيلي بيشتر از آنكه منشأ خارجي داشته باشد، به درون ما برميگردد، حتي اگر بيرون هواي چندان دلچسبي نداشته باشد.
حتما كساني را ديدهايد كه در مقابل نقد شدن عصباني ميشوند. همين نقد شايد براي عده ديگري حكم عيبيابي و رفع مشكل از خود را داشته باشد. همانگونه كه امامصادق(ع) ميفرمايند بهترين دوستان من كسي است كه عيبهاي مرا به من هديه كند. اين افراد از شنيدن نقد خود آشفته نميشوند كه هيچ بلكه از آن استقبال هم ميكنند.
اين برداشتهاي ما از دنيا هستند كه دنياي حقيقي ما را ميسازند.
و اين يعني تفاوت دروني در برداشت از وقايع خارجي.
در جمعي دوستانه شايد شوخي يك دوست، براي ما معني نيشي گزنده و براي ديگران نشانه خوشمزگي باشد. اين برداشتهاي ما هستند كه دنياي ما را ميسازند.
وقتي عينك آفتابي ميزنيم روز بدل به شب ميشود. پس گر درون تيره نباشد همه دنياست بهشت. پس نحوه نگريستن ما به دنيا حتي از آنچه واقعا در حال اتفاق افتادن هم است مهمتر است.
وقايع اطراف ما و آنچه دور و برمان ميگذرند با تفسير دروني ما از آنها، معناي آرامشبخشي يا مزاحمت پيدا ميكنند.
پس اين ترجمه ما از وقايع دنياست كه دنيا را برايمان بهشت يا جهنم ميكند.
شايد خيلي جاها برداشتهاي ما با كمي تغيير عامل تنشزا را به عاملي خنثي يا حتي خوشايند تبديل كنند.
به همين سبك خيلي وقايع براي اكثر مردم تهديد و براي افرادي كه اينطور فكر ميكنند فرصت محسوب ميشوند. دسته اول مضطرب و دسته دوم سرحال و قبراقتر ميشوند.
براي موفقيت درگام دوم و ايجاد يك درون و ذهنيت قوي براي مقابله با مراحل زير را دنبال كنيد:
1- كمي به خداي خود تكيه كنيم
گاه به روي اين خداي مهربان و مالك داروندار هستي كمتر از بنده تكيه ميكنيم. بياييد امتحان كنيم توكل كردن بر او را كه وعده داده هر كه بر او توكل كند او برايش بس است.
بياييد كمي اطمينان كنيم به اينكه اطمينان گرفتن دلها به ياد اوست. بدنيست به ياد بياوريم عالم در دست قدرت اوست. امتحانش ضرري ندارد.
2- با مشكلات، سخت و غيرمنعطف برخورد نكنيد
مشكلات براي از بين رفتن بهوجود آمدهاند. همانقدر كه ما را آزار ميدهند ميتوانند به رشد ما هم كمك كنند. براي قويتر كردن قواي روحي و جسمي ما. مشكلات بخش جدانشدني زندگي ما هستند و زنده بودن حقيقي ما يعني روبهرو شدن و گذشتن از آنها. اگر اينطور به آنها نگاه كنيم از ديدنشان جا نميخوريم. به هم نميريزيم، دست و پاي خود را گمنميكنيم و برايمان حكم مصيبت پيدا نميكنند.
3- ذهنيت مثبت را در خود تقويت كنيد
جايي كه ميشود با داشتن ذهنيت خوب دنيا را براي خود گلستان كرد چرا بايد روي خارها متمركز باشيد چرا بايد با نصفه خالي ليوان دعوا كنيد و از نيمه پر آن لذت نبريد. ذهنيت مثبت نصف راهحل بسياري از مشكلات ماست.
4- ناراحت بشويد اما غصه نخوريد
ناراحت شدن چيزي نيست كه بتوانيم جلوي آنرا بگيريم اما غصه خوردن چرا.
خودتان را درمعرض غصهها قرارندهيد. گاهي اين قضيه به يك عادت تبديل ميشود. بهجاي غصه خوردن فكر چاره كردن هنري است كه ما بايد يادبگيريم.
5- از كسي كينه به دل نگاهنداريد
عقده درلغت به معني گره است. وقتي از كسي كينهاي به دل ميگيريد اول از همه بهخودتان لطمه ميزنيد. دلتان گره ميخورد، كدر ميشود و كدر شدن براي قلب خوب نيست حال آدم را خراب ميكند. هيچوقت كاري نكنيد كه بهخودتان لطمه بزند. گذشت كنيد تا دلتان جلابگيرد و راحت شويد.
6- آدمها را همانگونه كه هستند بپذيريد
وقتي نميشود، سعي نكنيد ديگران را عوض كنيد، در عوض قلق برخورد با آنها را ياد بگيريد. اگر كودكي يا ديوانهاي به ساق پاي شما لگد بزند اگر چه خيلي درد دارد اما قطعا با او درگير نميشويد بلكه وضعيت او را درك ميكنيد.بسيار خب، پس سعي كنيد خودتان را گاهي جاي ديگران بگذاريد و از دريچه آنها به دنيا نگاه كنيد. آنوقت رفتار مناسب را در برخورد با رفتار نامناسب آنها در شرايط خاص پيدا ميكنيد. ظرفيت خود را در برخورد با مردم بالا ببريد و زود از كوره در نرويد.
7- خودتان را براي اشتباه كردن سرزنش نكنيد
از اشتباهات درس بگيريد اما خودخوري نكنيد. اشتباهات پيش ميآيند براي اينكه به ما بياموزند چطور از پيش آمدنشان جلوگيري كنيم.
پس خود را براي ياد گرفتن اين درس تشويق كنيد نه سرزنش. با خودتان مثل فرزندانتان مهربان باشيد. با خودتان آشتي كنيد و مثل يك معلم مهربان بهخودتان درس گرفتن از اشتباهات را ياد بدهيد.
8- هيچ وقت از دنيا انتظار صددرصد نداشته باشيد
دنيا جاي راحتي صد درصد نيست. اگر اين را بپذيريد انتظاراتتان از دنيا كاهش مييابد و رضايتتان از زندگي افزايش.
9- غم فردا را نخريد و نخوريد
فردا جزء نسيههاي عمر ماست. نسيهخر نباشيد. از شلوغ كردن ذهنتان پرهيز كنيد.
بسياري از غصههاي فردا، اصلا پيش نميآيند و اگر هم بيايند معمولا به اندازه غصهاي كه برايشان خورديم بزرگ نيستند ديروزهاي ما بارها آن را ثابت كردهاند. پس دست از اين نسيه خريدن زجرآور بكشيد.
10- كمي از معجون بوذرجمهر را براي خود درست كنيد و براي لحظات سخت به همراه داشته باشيد
در داستان بوذرجمهر ديديم ميشود حتي اگر عوامل بيروني جسم ما را آزار دهند با داشتن ذهن و ذهنيتي قوي ميتوان جهنم بيرون را همان بيرون نگه داشت و درون را بهشت كرد.