اما آیا پایان گرفتن این همکاری آن هم به شکلی عجیب و جنجالی، نشانه ظهور عصری جدید در صنعت سینماست؟ عصری که در آن سینما بدون اتکا به ستارهها و فوقستارهها، به دنبال جذب مخاطب است.
اینکه تام کروز به همکاریاش با پارامونت پایان داده تا به قول مدیر برنامههایش، هر پروژهای که دلش میخواهد کار کند و دستش برای انتخاب فیلمهای غیرمتعارف باز باشد، یا از سوی سامنر رداستون رئیس 83 ساله ویاکام که علاوه بر CBS و MTV ، حرف اول و آخر را در پارامونت میزند، به واسطه رفتار غیر قابل قبول اخیرش اخراج شده، چیزی را در صورت مسئله عوض نمیکند.
صورت مسئله سادهاست: این هالیوود است که به شهرت فوقستارهها کمک می کند، در حالی که بازیگران هرگز به تنهایی در موفقیت یک فیلم مؤثر نیستند.
و یک تئوری جدید در حال شکلگیریاست: هالیوود عصری را که با آرنولد و جولیا رابرتز آغاز شد به پایان میبرد.
به زبان دیگر ستارههای بزرگ دیگر نمیتوانند تضمینکننده فروش بیشتر باشند.
پشت سر این تئوری بسیاری از دستاندرکاران امروز سینما صف کشیدهاند.
آنها میگویند: هالیوود مثلاً برای ساخت بازگشت سوپرمن به 600 میلیون دلار نیاز دارد، درحالی که ممکن است این فیلم تنها 700 میلیون دلار برگرداند و هیچکس انکار نمیکند که این اصلاً تجارت خوبی نیست.
در مأموریت غیرممکن 2، کروز علاوه بر دستمزدی 70 میلیون دلاریاش، بیست درصد فروش گیشه را هم طلب کرد و این به این معنیاست که کروز چنین ثروتی را از فیلمی به جیب زد که در واقع برای خود پارامونت درآمدی نداشت.
نظریهپردازان این تئوری روی نکته دیگری هم دست میگذارند. حضور یک فوق ستاره الزاماً به معنی فروش بیشتر نیست.
مثلاً حضور تام هنکس در رمز داوینچی گرچه به فیلم جنبه تجاری میدهد، اما الزاماً به این معنی نیست که تماشاگر بیشتری را به سالن سینما میکشد.
آن هم در شرایطی که فیلمهای موفق و پرفروشی چون ارباب حلقهها که بیشتر با تکیه بر جلوههای ویژه و گرافیک کامپیوتری ساخته میشوند تا بازی فوق ستارهها.
ظاهراً با ماجرای جنجالی فسخ قرارداد تام کروز عصر فوق ستارهها به پایان خود نزدیک میشود. و اگر ماجرای تام کروز پایانبخش این عصر باشد، باید از رداستون و پارامونت ممنون بود.