همشهری آنلاین- معصومه کیهانی: در بخش اول، اشاره کردیم که دو سال نخست زندگی کودک نقش مهمی در پی‌ریزی شخصیت آینده او دارد. در این بخش، گفت و گو با خانم دکتر معین را پیرامون این موضوع دنبال می‌کنیم.

  • خانم دکتر، اساسا رشد روانی کودک از چه زمانی آغاز می‌شود؟

رشد روانشناختی کودکان براساس دیدگاه نظریه‌پردازان رابطه با ابژه، از بدو تولد آغاز می‌شود و آنها  برخلاف نظریه روانکاوی کلاسیک که انسان را موجودی در جستجوی لذت (pleasure seeking) می‌دانست، انسان را موجودی در جستجوی رابطه می‌دانند و فکر می‌کنند تمام ساختار شخصیتی کودک براساس رابطه با مادر استوار می‌شود.

 ممکن است این مادر، مادر بیولوژیک او نباشد و کسی باشد که نقش مادر را ایفا می‌کند.
نوزاد در هنگام تولد از درون رحم، یعنی از یک فضای خیلی امن و راحت و بدون استرس که تمام نیازهای بیولوژیکش به راحتی و بدون درخواست، توسط بند ناف از طریق مادر تامین می‌شده به بیرون پرتاب می‌شود و درواقع، ضربه تولد را تجربه می‌کند(Rank-Birth Trauma) و حالا پس از این ضربه، نیاز به فضای امنی دارد برای اینکه بتواند زنده بماند و رشد کند.

کردارشناسان در این زمینه آزمایش‌های جالبی را روی بچه میمون‌هایی که در دو نوع مختلف تغذیه می‌شوند؛ یکی از طریق تماس با مادر بیولوژیک‌شان و دیگری از طریق یک جسم سفت و سخت، انجام دادند.نتیجه این آزمایش‌ها، تفاوت جدی را در رفتار اجتماعی بعدی این بچه میمون‌ها نشان داد.

 

  • بنابراین، بعد از تولد نوزاد، تنها تامین نیازهای فیزیولوژیکی او مهم نیست؟

بله، در بررسی‌های انسانی، نظریه پردازان "Object Relation" نیز این موضوع را مورد توجه قرار داده و بر این نکته تاکید کردند که آنچه اهمیت دارد آن فردی است که نیازهای فیزیولوژیک نوزاد و سپس فضای امن را برای کودک تامین می‌کند.

یعنی اگر قرار بود نوزاد را فقط در جستجوی بقا بدانیم، مهم نبود که نیازهایش را چه کسی تامین می‌کند.اما این تامین‌کننده نیازها، نقش دیگری هم دارد و آن، حلقه اتصال و ارتباط نوزاد با جهان خارج است.

از طریق او(مادر) و در رابطه با اوست که نوزاد به سوی جهان خارج هم می‌تواند برود و برای اینکه بتواند به این اعتماد دست پیدا کند، یک سال تولدش اهمیت حیاتی دارد.

نوزاد علاوه بر تامین نیازهایش،آغوش گرم و نوازش کلامی و فیزیکی می‌خواهد. این آغوش و نوازش مداوم در کنار همه کارهای ریز و درشتی که نوزاد برای مراقبت‌کننده‌اش بوجود می‌آورد از کسی برنمی‌آید مگر اینکه مادر باشد! آن هم مادری پخته، مهربان و مسئولیت‌پذیر.

  • آیا افراد دیگری می‌توانند جای مادر را در واقع پرکنند؟

بله، مادرانه بودن این سرویس‌ها مهم است. حالا ممکن است این نیازها توسط مادر بیولوژیک نوزاد برآورده نشود. یک پرستار، مادربزرگ یا پدربزرگ هم می‌توانند این کار را انجام دهند. مهم این است که نوزاد از این طریق با دنیا ارتباط برقرار می‌کند.

  • نوزاد در یک سال اول زندگی، چه مراحلی را می‌گذراند؟

در ماه اول، گفته می‌شود که کودکان در یک وضعیت "خود‌اندر" و "اوتیستیک" هستند؛ با نگاه تقریبا مات. به گونه‌ای که به طور مستقیم نگاه نمی‌کنند و مستقیما لبخندی از آنها دیده نمی‌شود.

اما در یک ماه و نیم بعد از تولد، کم‌کم با اولین لبخند‌هایش با مادر ارتباط برقرار می‌کند. بنابراین به نظرمی‌رسد بسیار زودتر از آنچه در کتابها، در مورد زمان بروز دلبستگی مطرح شده، این رابطه عاطفی پیش می‌آید و علایمی مثل "اضطراب جدایی" و "اضطراب غریبه" که مربوط به شش تا ده ماهگی کودک است دیده می‌شود. یعنی بچه کم‌کم نسبت به غریبه‌ها و دوری از مادر واکنش منفی نشان می‌دهد. چون به محض اینکه مادر از اتاق خارج می‌شود، بچه گریه می‌کند.

  • قبلا اشاره کردید که نوزاد علاوه‌بر تامین نیازهایش، به آغوش گرم و نوازش کلامی و فیزیکی نیاز دارد، آیا تاکید بر اهمیت شیر مادر هم در این رابطه است؟

بله، شیر مادر جدا از جنبه‌های ورود آنتی‌بادی به بدن بچه و افزایش مقاومت او، بیشتر جنبه‌های عاطفی دارد. پزشکان تاکید می‌کنند که اگر قرار است بچه‌ها را به صورت مصنوعی و با شیر خشک تغذیه کنید، او را در آغوش بگیرید که این تماس پوستی برقرار‌شود.
رعایت این نکته به ساخته‌شدن چیزی که اریکسون به آن می‌گوید"basic trust" اعتماد بنیادین کمک می‌کند. اعتماد بنیادین، اصلی‌ترین مسئله رشد روانی کودک در سال اول است.

  • آیا این اعتماد بنیادین با آن اعتماد به نفسی که کودک در آینده نیاز دارد، ارتباط دارد؟

بله، افراد برای اینکه بتوانند بعدها اعتماد به نفس خوبی داشته‌ باشند، ضروری است که اعتماد بنیادین را تجربه کرده باشند. کودک باید دنیای خارج را برای ارتباط برقرار‌کردن، دنیای امنی بداند. بنابراین باید با مادر یک رابطه مستمر و پایدار داشته باشد.

یکی از مواردی که در سال اول زندگی، به شدت آسیب‌زاست غیبت مادر است. علت جدایی کودک از مادر، تفاوتی در این آسیب‌زایی به وجود نمی‌آورد. اینکه مادر به علت یک بیماری سخت، چند ماه بستری بوده و یا اینکه به دلیل افسردگی از کودک جدا‌ ‌شده مسئله را عوض نمی‌کند.

  • زمانی که ضرورتی ایجاب می‌کند که مادر برای مدتی از کودک جدا شود، چه راه‌حلی را پیشنهاد می‌کنید؟

اگر قرار باشد بچه را زمانی که "اضطراب غریبه" و "اضطراب جدایی" کاملا شکل گرفته از مادر جدا کنیم، این جدایی مشکل‌زاست. در این شرایط باید به او زمان بدهیم در کنار مادر، با چهره‌های جدید خو بگیرد و احساس امنیت پیدا کند و بعد، این جدایی ایجاد شود.

به عبارت دیگر برای این جدایی باید به شرایط روانی کودک به ویژه در سنین شش ماه تا دو سال توجه شود. چون این احتمال وجود دارد که بچه دیگر جرات نکند روی کسی سرمایه‌گذاری کند. زیرا در واقع وقتی رابطه عاطفی شکل می‌گیرد، معنایش سرمایه‌گذاری بخشی از انرژی روانی کودک بر مادر است و اگر این سرمایه بسوزد یا بر اثر جدایی به هدر رود، در آن صورت ممکن است در سرمایه‌گذاری‌های بعدی دچار مشکل جدی شود.

ویژگی‌های رشد انسان در ابتدای چرخه زندگی -1

ویژگی‌های رشد انسان در ابتدای چرخه زندگی -3