40 ـ 30 تا دختر و پسر تازه از کنکور گذشته، با رتبههای بالا نشسته بودیم توی یکی از کلاسهای یکی از دانشگاههای دولتی پایتخت؛ راهی که فکر میکردیم آخرش عنوان آقا یا خانم روانشناس بالینی است.
استاد صحبتهای اولش را با یک سؤال شروع کرد: «فکر میکنید توی این 4 سال موضوع درستان چه چیزی است؟ روانشناسی در مورد چیه؟». بچهها شروع کردند به ردیف کردن کلمات «هیپنوتیزم» و «تلهپاتی» و «مدیتیشن».
استاد نگاه پدرانهای انداخت به دانشجویانی که هنگام گفتن این کلمات هیجان زیادی خرج میکردند و قیافه حق به جانبی گرفته بودند. و روانشناسی دانستن ما با این جمله شروع شد: «پس بهتر است اول برایتان بگویم که روانشناسی چه چیزهایی نیست». شاید اگر آن موقع فیلم راز تولید شده بود، کار استاد راحتتر بود!
آمریکا کشور ویلیام جیمز است؛ کشور پراگماتیستها؛ کشوری که کاربرد و سودمندی چیزها حرف اول را میزند. توی آمریکا هر چیزی که سود بیشتری داشته باشد، بیشتر تولید میشود. حدسش راحت است که در این فضای ذهنی بالاخره به ذهن یکی یا احتمالا عدهای خطور کند که نویسندههای کتابهای پرفروش موفقیت را دور هم جمع کنند، یک تیم درست و حسابی فنی را هم بگذارند کنارشان و با تکنولوژی قرن بیستویکمی، یکسری حرفهای کلی ، مبهم و در عین حال ساده را بچینند جلو چشم مخاطبان.
بعد که کار گرفت، غیر از دیویدی، شروع میکنند به زدن همان حرفها به صورت کتاب، کتاب آنلاین، سایت جذاب اینترنتی و ... بقیهاش را هم خودتان میتوانید حدس بزنید. آمریکا کشور پراگماتیستهاست، تو میتوانی آنجا برای هر چیزی که به سود بینجامد یک رشته دانشگاهی ایجاد کنی.
اما کنار همه اینها وقتی ادعایی در یک رشته مثل روانشناسی در یک برنامه تلویزیونی مطرح شد، یکسری انجمنهای علمی هم وجود دارند که مردم را در مورد میزان علمی بودن حرفهای آن برنامه آگاه کنند.
وقتی که راز به ایران میآید
حالا فرض کنید همان برنامه با همان روانشناسها و همان افکتهای چشمنواز از دیار ابریق بیاید به کشور گل و بلبل. اصلا نمیخواهد فرض کنید؛ این اتفاق افتاده است. فیلم پیچیده، کنجکاو کننده و کمی تا قسمتی معناگرایانه «راز» (secret) از آن سوی آبها رسیده به دست شبکه4 ما.
آن بندهخداها هم دیدهاند فیلم توی دنیا سروصدا کرده، برداشتهاند- احتمالا حتی بدون مشورت با یک روانشناس- فیلم را دوبله کردهاند و پیش به سوی پخش! مردم هم که هزار ماشاءالله آنقدر استقبال کردهاند که این فیلم چند بار پخش شده است و دیویدیهای آن هم بین مردم دستبهدست میچرخند.
یکی از مجلههای روانشناسی عامه هم آنقدر ذوق کرده که برداشته جملههای فیلم را عینا در یک مطلب دنبالهدار چاپ کرده است (حال میکنید ژورنالیسم را؟).
همه اینها در کشوری اتفاق افتاده که نه انجمنهای روانشناسیاش آنقدر قدرت دارند که بتوانند در مقابل این فیلم سروصدا راه بیندازند و نه سازمان نظام «روانشناسی و مشاوره» تازهکارش آنقدر جای پای خود را سفت کرده که دغدغهاش این چیزها باشد؛ در کشوری که مردمش- در صورت دنبال کردن کتابهای موفقیت- فقط کتابهای سه تا از دعوتشدگان به برنامه را دم دستشان به فارسی دارند:
نویسنده مردان مریخی، زنان ونوسی و 2نویسنده سری «سوپ جوجه برای روح». البته قبل از هر چیز بگوییم که حساب جان گری در این برنامه از همه جداست. او یک روانشناس علمی است که توانسته تفاوتهای روانشناختی زن و مرد - البته غربی- را در قالب یک داستان بنویسد و در این برنامه هم خیلی مثل بقیه تند نرفته است.
مگر «راز» چه میگوید؟
در واقع چیز خاصی نمیگوید! گردانندگان برنامه با این دید از متخصصان فیزیک کوانتوم تا فیلسوفان را دور هم جمع کردهاند که همهشان به «قانون جذب» معتقدند.
قانون جذب در منصفانهترین حالتش یک استعاره است اما با پیشوند قانون آراسته شده تا علمیجلوه کند. برای فهم آن کافی است این جمله مایک دولی- یکی از دعوتشدگان یا به قول خودشان معلمان آن برنامه- را بخوانید؛ «وقتی آرزوی خود را تجسم کنید و با چشمانی بسته و با تمام وجود آن را حس کنید، قطعا به آن آرزو خواهید رسید.
چون ذهن انسان قدرت تشخیص واقعیت از خیال را ندارد!. وقتی شما تصور میکنید که مثلا در یک مسابقه برنده شدهاید و با تمام وجود جزئیات آن را حس میکنید و از برنده شدن لذت میبرید، ذهن آن را به کائنات ارسال میکند و آن خیال به واقعیت میانجامد.»(!)
متاسفانه این اولینبار نیست که جریان علمی روانشناسی با این ادعاها مواجه میشود. این حرفها خیلی شبیه ادعاهای مدعیان انرژیدرمانی است. جالب این است که یکی از دعوتشدگان به فیلم راز هم صراحتا انرژیدرمانگر معرفی شده است. این حرفها موقتا میتواند روی ذهن شما تاثیر بگذارد.
اما چون هیچ فرایند شناختهشدهای پشت قضیه نیست، چون شخصیت خاص شما را در نظر نمیگیرد، چون بیش از حد استعاری و غیرمنطقی است و به هزار علت دیگر، نمیتواند اثرش را روی همه حفظ کند؛ هزار علتی که شاید همه را در یک کلمه میتوان خلاصه کرد: علمینبودن. واقعا چرا وقتی وزارت بهداشت دارد خودش را میکشد که انرژیدرمانی دروغین و بیپایه است، تلویزیون میآید این فیلم را پخش میکند؟
فراروانشناسی یا فروروانشناسی
اولین واکنش به هر حملهای از جانب دانشمندان به کسانی که به «راز جذب» معتقدند این است که «نه! شاید علم روانشناسی شما هنوز به درک سخنان گهربار ما نرسیده است»؛ حرفی که همه کسانی که زیر پرچم جریان parapsychology یا فراروانشناسی ایستادهاند میزنند؛ جریانی که سالهاست در کنار جریان علمی روانشناسی یک همزیستی نه چندان مسالمتآمیز را ادامه میدهد.
رد محتوایی فراروانشناسی را میتوان تا آیینهای رازآلود شرقی پیگرفت و رد اقتصادیاش را تا همان پراگماتیست بودن آمریکاییها. آنها میگویند تلهپاتی وجود دارد، تجربههای مرگ و تولد دوباره وجود دارد، انرژی مثبت تاثیرگذار است، ولی شما علمی نمیتوانید تبییناش کنید.
جواب دانشمندان این است که علم به این علت نمیتواند پدیدههای موردنظر شما را بپذیرد که نمیتواند آن را تکرار کند، آزمایش کند و در نتیجه آموزشاش دهد تا هر کسی بتواند دانشمند آن پدیده شود. شما که این را میدانید چرا این پدیدههای ذاتا غیرقابل آموزش را تبلیغ میکنید؟
جالب این است که بدانید یکی از نویسندههای همان مجله کذایی جوگیر در حمایت از برنامه راز نوشته که اگر این برنامه تاثیر بلندمدت روی شما نداشته به این خاطر است که به حرفهایش یقین پیدا نکردهاید! این دقیقا کپی همان حرفهایی است که تمام مدعیان فراروانشناسی وقتی شکست میخورند میگویند؛ «ذات شما مشکل دارد». دور باطل را گرفتید که؟
اگر این غیردانشمندان فراروانشناسی کمی فلسفه علم خوانده باشند، احتمالا به جای دفاع از خودشان به روانشناسی حمله میکنند؛ «حالا مگر روانشناسی خودتان عملا به یک علم تجربی تبدیل شده که سنگش را به سینه میزنید؟».
خوب این را راست میگویند؛ هیچکدام از علوم انسانی طبق معیارهای علم تجربی کاملا تجربی نیستند چون با موجود پیچیدهای مثل انسان سروکار دارند. روانشناسی به قول کوهن هنوز از لحاظ علمی در مرحله پیشپارادایمی است؛ یعنی مثل فیزیک نتوانسته به یک پارادایم یا الگوی خاص (مثلا پارادایم اینشتینی ) که مورد توافق بیشتر علمای آن رشته باشد، دست پیدا کند. پیچیده شد نه؟
بیخیال، جواب یکجملهای به فراروانشناسان اینجاست؛ «روانشناسی لااقل دارد به سوی علمی شدن کامل حرکت میکند؛ فرا روانشناسی چه؟»
البته کنار اینها شاید گفتن یک راز خالی از فایده نباشد! استفاده از استعارههای انرژی مثبت، ذهن جهانی و کائنات شاید بتواند فضای ذهنی شما را مثبت کند و موفقیتهایتان را بیشتر کند اما همیشه چیز واسطهای وجود دارد که اتفاقا موضوع روانشناسی علمی است. آن چیز واسطه میتواند بالا رفتن میزان شادیتان، خوشبینترشدنتان یا آرامش موقت بدنتان باشد. در واقع وقتی که شما توصیههای مایک دولی را اجرا میکنید، یکسری اتفاقات در ذهن و بدن خودتان میافتد نه در کائنات!
بالاخره ما ایرانی هستیم یا نه؟
البته ما ایرانی هستیم مسلما. همین که اینقدر با افراط از این برنامه خوشمان میآید، نشانه ایرانی بودنمان است دیگر. به قول یکی از نویسندگان هر چیزی در آن طرف آب تولید میشود و به ایران میآید، در ایران یا به شکل مبالغهآمیزی پذیرفته میشود یا به همان شکل رد میشود!
اما این میان تیتر به این خاطر بالای این پاراگراف گذاشته شد که بگویم حتی نظریههای علمی در علوم انسانی وقتی از غرب به ایران میآیند برای کاربردی شدن باید بومی شوند. نمونههای این قضیه را در تحقیقهای روانشناسی در ایران زیاد میتوانیم ببینیم. مثلا تستهای حافظه بینایی را در نظر بگیرید.
در تست تشخیص چهره وکسلر که اصلش آمریکایی است، کلی چهره رنگین پوست به شما نشان داده میشود تا بعدا آنها را به یاد بیاورید. معلوم است که متوسط حافظه ایرانیها با این تست پایینتر میآید. اصلا مغز ما برای تشخیص این جزئیات بین فرهنگی در چهرهها به اندازه مغز یک ساکن آمریکای چندملیتی تربیت نشده است.
حالا فکر کنید یک سیستم غیرعلمی به نام قانون جذب که زاییده شرایط فرهنگی و صنعتی خاص است بخواهد ادعا کند که جهانی است و میتواند حتی روی ذهن( در خاورمیانه به قول آنها تروریست) هم مؤثر باشد!
و کتاب «راز» محبوب در دنیا
این فیلم استرالیایی، بعد از اکران ابتداییاش در این کشور و دقیقا وقتی تهیهکننده فیلم ترجیح داد فیلمش را به صورت محدود در سطح جهان اکران کند، با استقبال حیرتانگیز و عجیب مردم طرف شد. اما از آن عجیبتر سماجت تهیهکننده در حفظ وضعیت اکران محدود فیلمش بود وگرنه فیلمی که برای مثال یک پیرزن سیاهپوست کانادایی به تنهایی آن را 37بار مشاهده کرده، خیلی راحت میتوانست جزء پرفروشهای تاریخ سینما قرار گیرد.
اما آقای تهیهکننده، منبع پولسازتری را هدف گرفته بود. سیاست هوشمندانه اکران محدود و استفاده از تبلیغات دهان به دهان باعث شد دیویدیهای این فیلم با فروش سرسامآوری روبهرو شود. دیویدیهای «راز» تا ماه فوریه 2007، به طور مطلق صدرنشین ابرسایتهای فروش اینترنتی مثل Amazon، ebay، Barnz & Nobol و... بود.
اما قصه به همین جا ختم نمیشود؛ علاوه بر دیویدی، انتشارات Simon & Schavter، کتابی به عنوان راز را زیر چاپ برد که در حقیقت پیادهشده فیلم روی کاغذ بود. فروش عجیب و غریب کتاب و صدرنشینی آن در همان ابرسایتها باعث شد که انتشاراتی مزبور برای چاپ دوم رقم سرسامآور 2میلیون نسخه و برای چاپ سوم رقم 5 میلیون را مدنظر قرار دهد. این تیراژ، بالاترین تیراژ کتاب در تاریخ این انتشاراتی است.
این استقبال بیسابقه باعث شد که راز به پدیده بزرگ سال 2007 تبدیل شود؛ به طوری که اوپرا وینفری در تاکشوی بسیار معروفش، در 2قسمت فیلم را پخش کرد و در 3 قسمت به صحبت با عوامل آن پرداخت و لری کینگ (مجری معروف سیانان) هم در 3 برنامه با عوامل فیلم به فکزنی پرداخت.
همه نامهای «راز»
معرفیهای افراد و ادعاهایی که در زیر میبینید، معرفیها و ادعاهای سایت برنامه تلویزیونی secret است و چاپشان در اینجا به منزله تاییدشان نیست. خیلی از بحثهای آقایان و خانمهای زیر، دقیقا همان بحثهایی است که ما تلاش میکنیم در صفحات موفقیت مجله خودمان، به دام سادگی و جذابیتشان نیفتیم.
باب پروکتر
ظاهرا جناب باب در آن سوی آبها، یکی از پرطرفدارترین معلمان برنامه «راز» است. او به خاطر کتاب «شما ثروتمند زاییده شدهاید»، پرفروشترین نویسنده سال شده است. به ادعای سایت secret، باب توانسته با کتابها، سمینارها، دورهها و مربیگریهای خصوصیاش، زندگی میلیونها نفر را دگرگون کند.
جان آساراف
یک متخصص موفق در تجارت ساختمان. جان آساراف همچنین یک نویسنده و سخنران پرفروش بینالمللی است، ضمن اینکه او 25 سال اخیر عمرش را وقف تحقیق در مورد ذهن انسان کرده است.
ماری دیاموند
ماری دیاموند یک استاد شناخته شده بینالمللی در «فنگشویی» است. او مبدع «فنگشویی دیاموند» است و میخواهد با این تکنیکها به شما قانونهایی برای توجه بیشتر به محیط زندگیتان بیاموزد.
دکتر جان اف دمارتینی
فیلسوف، chiropractor (یعنی کسی که با دستکاری ستون فقراتتان شما را درمان میکند)، شفادهنده و متخصص تحول فردی. جان دمارتینی یک نویسنده و سخنران بینالمللی پرکار است. او 300 روز از هر سالش را صرف سفر برای تدریس و متحول کردن زندگیها میکند.
میک دولی
نویسنده، سخنران بینالمللی، بنیانگذار کلوپ ماجراجویان TUT و خالق «یادداشتهایی عاشقانهتر از جهان». برنامه روزانه میک دولی این است که قلب خوانندگانش را در
169 کشور دنیا با خردمندی و الهامبخشی تسخیر کند.
جیمز آرتور ری
فیلسوف و مبدع برنامههای پتانسیل انسانی، موفقیت و ثروت. جیمز ری همچنین متخصص سنتها و آیینهای پررمز و راز شرقی است.
باب دویل
نویسنده و متخصص قوانین جذب. باب دویل روی قوانین جذب (البته از نوع اقتصادیاش) و کاربردهای عملیاش تاکید دارد. او همچنین مبدع یک برنامه چندرسانهای قدرتمند به نام «بهترین دلیل ثروت» است.
جک کانفیلد
نویسندهای در حوزه اصول موفقیت؛ او همکار نویسنده کتابهای پرفروش سری «سوپ جوجه برای روح» است که تا به حال 100 میلیون نسخه از آنها به فروش رفتهاند.
دکتر جو ویتال
دانشمند علوم ماوراءالطبیعه و یکی از بهترین متخصصان بازاریابی در جهان. جو ویتال چندین کتاب پرفروش در زمینه اصول موفقیت نوشته است. از آن کتابها میتوان «عامل جذب» و «دستورالعمل مفقوده زندگی» را نام برد.
هال داوسکین
معلم و نویسنده پرفروش فهرست نیویورکتایمز به خاطر کتاب «روش سدونا». تکنیکهای هال داوسکین زندگی هزاران نفر را متحول کرده است.