حسن فکوری: در را کودکی ۵ساله به رویم باز می‌کند، تا کمر خم می‌شوم و خودم را معرفی می‌کنم. لحظاتی بعد فریاد بچه‌ها از پشت در شنیده می‌شود که می‌گویند «خبرنگار اومده!».

وقتي يكي از همان بچه‌ها به بغل دستي‌اش مي‌گويد «خبرنگارها عكس مي‌اندازند»، متوجه مي‌شوم كه اطلاعات خوبي در اين سن دارند اما عجيب‌تر از اين مطلع بودن، خاكبازي كردنشان وسط حياط مهد است. برخلاف ساير مهدكودك‌هايي كه ديده‌ام در «حسينيه كودك شهيد چمران»، در اين گوشه از ميدان خراسان، خبري از عروسك‌ها و اسباب‌بازي‌هاي فراوان و پرزرق و برق نيست، اينجا خبرهاي ديگري به گوش مي‌رسد. احمدرضا اعلايي، كارشناس تئاتر عروسكي و كارشناس ارشد كارگرداني از دانشگاه هنر، پس از اتمام تحصيلات دانشگاهي، به حوزه علميه رفته و اينك مديريت اين مهد را به‌عهده دارد. وي معتقد است كه كار فرهنگي را از ريشه بايد انجام داد؛ از همين مهدهاي كودك، براي همين اين سنگر را انتخاب كرده.

  • به‌عنوان نخستين سؤال، چرا كار فرهنگي براي كودكان كم‌رونق است؟

كار با بچه‌ها معمولا اسم و رسم ندارد و شايد حتي وجهه‌اي هم نداشته باشد. حتي براي خروجي گرفتن نياز به زمان زياد است چون اين كودك تا به سرانجام مناسبي برسد لااقل 20سال بايد طول بكشد، براي همين كمتر كسي در زمينه فرهنگي وارد اين حيطه مي‌شود. حتي خانواده‌ها هم كه بچه‌هاي خود را به چنين مهدهايي مي‌سپارند نگاه كمّي به ماجرا دارند، براي مثال هر وقت به مهد مي‌آيند دنبال اين هستند كه فرزندشان چند آيه از قرآن حفظ كرده يا چه شعر يا دعايي را ياد گرفته است؛ يعني همچنان توقع ما از كودكمان يك توقع اشتباه است كه موفقيت وي را در محفوظاتش مي‌بيند، درحالي‌كه ما بر خصوصيات فردي بچه‌ها تأكيد داريم. در اين سن به‌دنبال بار فرهنگي و تربيتي هستيم تا آموزشي.

  • چه مشكلات تربيتي‌اي متوجه اين سنين است؟

غالبا بين بچه‌هايي كه به مهد مي‌آيند چندين مشكل در يكي 2ماه اول ديده مي‌شود. احتياط، ترس، و وسواس و گوشه‌گيري شايد وخيم‌ترين مشكلاتي باشد كه ما بين بچه‌هاي اين سن مي‌بينيم. بچه‌هاي ما در مواجهه با طبيعت بيگانه هستند. مواجهه با خاك، با آب، با گِل و با موجودات زنده و امثال اينها براي كودكان ما جا نيفتاده.

  • مگر رابطه كودك و طبيعت چطور بايد باشد؟

مواجهه با طبيعت و مخصوصا خاك در روايات ما هم وارد شده است. الان بهترين شركت‌هاي اسباب‌بازي‌سازي‌ دنيا به سمت ساخت وسايل بازي از جنس چوب مي‌روند و فهميده‌اند كه روبه‌رو شدن با طبيعت براي كودك بهتر از پلاستيك و فوم و امثال اينها‌ست. همين الان شما بچه‌هاي اين مهد را مي‌بينيد كه حتي به مورچه‌اي كه روي شير آب وسط حياط راه مي‌رود، با دقت نگاه مي‌كنند كه همين «توجه» هدف تربيتي ماست، درحالي‌كه روز اول به محض ديدن هر حشره‌اي، آن را مي‌كشتند يا فرار مي‌كردند. اصلا شايد اين يكي از معضلات ما شده كه‌ با حيوانات مواجهه نداريم مگر زماني كه براي كشتنشان برنامه‌ريزي كرده باشيم. همه‌‌چيز در ذهن ما تبديل شده به دشمن، در حالي‌كه در سيره ائمه، رفتار و تعامل با حيوانات و طبيعت به شكل ديگري ست. همين كه ما بتوانيم با توجه به حيوانات، بچه‌ها را رقيق‌القلب كنيم، به يكي از اهدافمان رسيده‌ايم. براي مثال ‌جلوي در مهد، پيرمردي هست كه فال مي‌فروشد. بچه‌هاي مهد برايشان جا افتاده كه وقت ناهار براي وي غذا‌ ‌ببرند. همين مفهوم انفاق و بخشش از اهداف تربيتي مهم ماست. شرط همه اينها اين است كه بچه ترس نداشته باشد، محافظه‌كار و گوشه‌گير نباشد. ما در اينجا دنبال اين هستيم كه اين محافظه‌كاري را در كودك تصحيح كنيم.

  • راهكار اساسي براي تربيت ديني چيست؟

يكي از اساتيد ما از آيت‌الله بهجت نقل مي‌كرد كه در تربيت كودك توصيه مي‌كردند بچه را در مسير فطري خودش تربيت كنيد. متأسفانه برخي اصرار بي‌مورد درباره بچه‌ها دارند كه مثلا وقتي بزرگ‌ترها را ديدند سلام كنند، دست به سينه بنشينند، از جايشان بلند شوند‌ و...، درحالي‌كه در مسير فطري كودك نيست كه اينطور منضبط باشد. تا حد امكان در اين 7سال اول بايد خط‌قرمزها را حداقلي كرد؛ به‌عبارت ديگر، به جاي اينكه بچه را با محيط منطبق كنيم، بايستي محيط را متناسب بچه بسازيم. به جاي اينكه مكرر به كودك تذكر بدهيم كه سمت پريز برق نرود، بايد محافظ پريز بگيريم. حتي يك جاهايي بايد بچه چيزهايي را هم تجربه كند؛ مثلا يكي‌دو بار با چاقوي پلاستيكي كار كند، چرا كه بريدگي حاصل از چاقوي پلاستيكي چندان مهم نيست اما در اين صورت كودك ياد مي‌گيرد كه طرز كار چنين وسيله‌اي چگونه است و چرا خطرناك است. از طرفي توكل ما هم كم شده است و باور نداريم كه بچه‌ها در اين سن فرشته نگهبان دارند. اگر به زندگي خودمان نگاه كنيم مي‌بينيم كه در كودكي چقدر زخم شده بوديم و چقدر بيمار شديم، اصلا از همين صدمات و بيماري‌ها و خطرات بود كه قوي شديم. اما نسل الان مي‌خواهد، هم در كودكي هيچ آسيبي وجود نداشته باشد و هم در بزرگسالي فردي قوي تحويل جامعه داده شود و اين شدني نيست. چيزي كه به‌عينه ما در اين مجموعه‌ها مي‌بينيم اين است كه والدين به محض اينكه فرزندشان از مهد خارج مي‌شود، دائما و فقط به فكر تغذيه او هستند؛ يعني آنقدر كه جسم كودك برايمان مهم شده روحش مهم نيست. همين بچه، 10سال ديگر وقتي به سن بلوغ مي‌رسد دچار بحران مي‌شود.

پدر و مادرها چون غالبا در نسل قبلي خود با كمبودها مواجه بودند، نمي‌خواهند سختي‌اي به فرزندشان برسد، درحالي‌كه بايد بگذاريم بچه براي رسيدن به جايي، لااقل كمي تلاش كند و سختي بكشد.

  • چطور يك كودك را براي آينده آماده مي‌كنيد؟

در اين مجموعه اگر دقت كنيد اسباب بازي چنداني ديده نمي‌شود، غالبا كودكان‌خودشان از وسايل معمولي اسباب‌بازي مي‌سازند، درحالي‌كه وقتي خانه مي‌روند با انواع و اقسام اسباب‌بازي‌ها روبه‌رو مي‌شوند كه اين خودش يك سبك زندگي راحت‌طلبانه و مصرف‌گرا را به اين كودكان تزريق مي‌كند. ما مي‌خواهيم بچه‌ها در آينده به جايي برسند كه خودشان گليم خودشان را از آب بيرون بكشند.

ما بچه‌هاي سوم و چهارم دبستان را مي‌بينيم كه هنوز با چسب و قيچي نمي‌توانند كار كنند، درحالي‌كه در اين مهد تلاش مي‌شود ساختن را به شكل‌هاي مختلف به كودكان ياد بدهيم.

  • محيط و سيستم آموزشي چه نقشي دارد؟

متأسفانه در سيستم آموزشي ما سبك زندگي آينده كودك حذف شده است. اينكه اين بچه فردا قرار است مادر شود، قرار است پدر شود و قرار است مسئوليت بپذيرد، كاملا فراموش شده. مدرسه‌هاي ما هيچ برنامه‌اي ندارند كه قبل از دكتر و مهندس ساختن از بچه‌ها، افرادي‌ تحويل اجتماع دهند كه قرار است يك زندگي را اداره كنند. تبيين نقش يك پدر يا مادر براي اين كودك، كجاي سيستم آموزشي ما ديده شده است؟

گاهي وقتي نوزاد وارد مهد مي‌شود، مي‌بينيم دخترها چقدر واكنش قشنگي نشان مي‌دهند؛ يعني به‌صورت فطري علاقه دارند به نقش مادري اما ما اين علاقه‌ها را در شيوه‌هاي تربيتي‌مان كور مي‌كنيم. بعضا روانشناسان غربي مي‌گويند كه تنها محيط است كه شخصيت افراد را مي‌سازد، درحالي‌كه ما مي‌گوييم در عين اينكه محيط مؤثر است، اگر محيط تربيت فرزند متعارف باشد، گرايش فطري كودكان ظهور و بروز درست پيدا مي‌كند ولي در حالت غيرمتعارف ممكن است پسري زودرنج و حساس و دختري با خصلت‌هاي پسرانه بار بيايد. در همين محيط مهد كه ما تلاش مي‌كنيم به همان محيط متعارف نزديك باشد، مي‌بينيم كه دخترها به سمت كارهايي با جزئيات بيشتر مثل كاردستي متمايلند اما پسرها مي‌روند حياط و كارهايي مي‌كنند كه شبيه كارهاي فني است.

  • با علاقه وافر كودكان به فناوري و بازي‌هاي رايانه‌اي چه بايد كرد؟

وقتي ما خودمان بچه بوديم، روزهاي عادي از جلوي تلويزيون تكان نمي‌خورديم اما عيد كه مي‌شد با اينكه جذاب‌ترين برنامه‌هاي كودك در همين عيد پخش مي‌شد چون ما شمال مي‌رفتيم و مشغول طبيعت مي‌شديم، دنبال قورباغه دويدن را به برنامه كودك ترجيح مي‌داديم. الان هم همينطور است؛ يعني بچه‌هاي امروزي تفريح متعارف و متناسب سنشان را نديده‌اند، براي همين جذب تكنولوژي و بازي‌هاي رايانه‌اي شده‌اند. اگر خاك و آب و طبيعت را جلوي دست بچه بگذاريم مطمئنا سمت تبلت و موبايل و امثالهم نمي‌روند.

  • چه اختلالي در تربيت فطري كودك با همين گسترش فناوري‌ها به‌وجود مي‌آيد؟

امروزه متأسفانه چون بزرگ‌ترها درگير دنياي مجازي و كار خود شده‌اند، از صبح كه از خانه خارج مي‌شوند، شبكه پويا را براي بچه روشن مي‌كنند و تا شب با لالايي همان شبكه بچه را مي‌خوابانند؛ يعني دقيقا در سني كه كودك نياز به تحرك دارد و بايد بي‌مهابا روح و جسمش پرورش يابد، يك گوشه كز كرده و درگير اين فناوري‌ها مي شود. همه اينها علاوه بر جنبه‌هاي منفي اين برنامه‌هاست كه باعث مي‌شود كودك زودتر از موعدش دچار مسائلي شود كه نگران‌كننده هم هست. در همين برنامه‌هاي تلويزيوني خودمان داستان‌هايي مطرح مي‌شود كه باعث مي‌شود دايره واژگان كودك يكباره بيش از اندازه نيازش وسيع شود و به فراخور آن مشكلاتي به‌وجود مي‌آورد كه در نهايت به كنجكاوي‌هاي جنسي منتهي مي‌شود و اينها جاي نگراني دارد. بايد در همين زمينه هم به همان فطرت رجوع كنيم و بگذاريم هر چيزي در وقت معين خودش اتفاق بيفتد.

  • براي پيشگيري از بلوغ زودرس چه بايد كرد؟

2 نوع برخورد در اين مسائل با كودك وجود دارد؛ يا والدين چندان اهميتي نمي‌دهند و بي‌پروا فرزند را بسيار زود‌تر از سن بلوغ با مسائل جنسي آشنا مي‌كنند و يا برخي به قدري حساسيت ايجاد مي‌كنند كه قوه كنجكاوي كودك تحريك مي‌شود و هر دوي اين روش‌ها اشتباه است.‌ بايد يك محيط امن تدارك ديد كه بدون ايجاد هيچ حساسيتي كودك درگير اينگونه مسائل نشود.‌حتي در مورد مسائل خشن و ترسناك هم بايد رعايت كنيم. اتفاقا از معدود مواقعي كه بايد محيط تربيتي كودك ايزوله باشد همين‌جاست كه متأسفانه در جامعه ما زياد مراعات نمي‌شود. ما خودمان وقتي از مفهوم شهيد صحبت مي‌كنيم، نگاه كودك به موضوع، يك رزمنده است؛ يعني تلاش مي‌كنيم جنبه زجرآور مرگ براي كودك مكشوف نشود.

  • با اين اوصاف، كودك را چطور با مصايب اهل‌بيت آشنا مي‌كنيد؟

ما در تشريح واقعه عاشورا، حق نداريم جزئيات را به كودك بگوييم، ما فقط جنبه حماسي و زيباي زندگي ائمه را مي‌گوييم. متأسفانه برخي فكر مي‌كنند كار فرهنگي يعني نقاشي سربريده حضرت اباعبدالله در مقابل حضرت رقيه را بدهند به كودك كه رنگ‌آميزي كند، درحالي‌كه در اين سن كودك هيچ تحليلي از دنياي پيرامونش ندارد. اگر دنيا را ما برايش خوب ترسيم كنيم در آينده مثبت‌انديش مي‌شود وگرنه منفي‌باف مي‌شود. شما اگر كودكي نويسندگاني كه آثار منفي دارند مثل ويرجينيا وولف را ببينيد متوجه مي‌شويد كه بسيار وحشتناك بوده كه خود را در آثارش نمايان كرده.

  • «هيئتي براي بچه‌ها»

شايد يكي از دغدغه‌هاي خانواده‌ها هنگام شركت دسته‌جمعي در برنامه‌هاي هيئت، وجود كودكان و خردسالان همراهشان باشد؛ رطفلاني كه غالبا ارتباط چنداني با برنامه‌هايي همچون سخنراني يا عزاداري به شيوه بزرگ‌ترها برقرار نمي‌كنند. هيئت كودكان ايده‌اي بوده تا بتواند بچه‌هايي را كه والدينشان به مجلس مخصوص بزرگ‌ترها مي‌روند، دور هم جمع كند و همان عزاداري را اين بار متناسب با سن مخاطبينش ترتيب دهد. احمدرضا اعلايي پايه‌گذار اين هيئت است؛ هيئت كودكان!

او درباره بازخوردها و علاقه كودكان به اين هيئت مي‌گويد:

«بهترين جايي كه احساس كرديم مي‌تواند پاسخگوي دغدغه‌هاي ما در رابطه با تربيت ديني كودكان‌ باشد هيئت بود. براي همين از 4سال پيش بناي هيئت كودكان را با رنگ و و بوي متفاوت از ساير هيئت‌ها گذاشتيم.اولين‌بار با هيئت دانشگاه شريف شروع به‌كار ‌ كرديم؛ بعد از آن هيئت شهداي گمنام منيريه و شب‌هاي احيا در مسجد امام صادق(ع) و در نهايت هيئت هنر.

در شب‌هاي عزاداري به زندگي ائمه مي‌پرداختيم. مثلا در 4 شبي كه به مناسبت ايام فاطميه داشتيم،‌حول محور 4 خصوصيت از حضرت با كودكان كار مي‌كرديم. يك شب تسبيح حضرت زهرا(س) را به كودكان با درست كردن تسبيح گِلي ياد مي‌داديم، يك شب هم همسايه‌داري را مي‌آموختيم و يا در شب‌هاي محرم براساس ويژگي‌هاي ياران امام حسين(ع) شب‌ها را تقسيم كرده بوديم.

در ‌ماه مبارك رمضان كه زمان بيشتري داشتيم به مبحث اطاعت پرداختيم؛ از اطاعت اشيا از انسان تا اطاعت بشر از خدا. در‌ ماه مبارك رمضان كه حتي براي خانواده‌ها رفت‌وآمد سخت شده بود، بچه‌ها به زور خانواده‌ها را مي‌كشاندند به هيئت. اما براي قصه‌هاي عاشورا پرده و عروسك طراحي كرده بوديم كه كاري بين تعزيه و تئاتر عروسكي بود. پرده‌هاي تلفيقي از نقاشي و عروسك ترتيب داديم تا از روي آنها قصه آن شب هيئت را نوجوانان بخوانند و كودكان گوش كنند.

  • به بچه‌ها اجازه تجربه كردن بدهيم!

«مراقب باش رنگ‌ها از خط‌ها بيرون نزند.» اين عبارتي است كه بسياري از ما يا در دوران كودكي خود شنيده‌ايم و يا به كودكي حين نقاشي توصيه كرده‌ايم. اما اين خط‌كشي‌ها تا چه مرزي براي يك كودك مناسب است؟ حجت‌الاسلام احمدرضا اعلايي پاسخ‌هاي شنيدني‌اي دارند:

شايد اين جمله را زياد شنيده باشيم كه موقع نقاشي كودك به او مي‌گويند مراقب باش رنگ‌ها از خطوط بيرون نزند. اين طرز فكر نادرست ماست كه خيال مي‌كنيم بچه در 7سال اول بايد مطابق با ميل ما، بين خطوطي كه ما برايش تعريف مي‌كنيم زندگي كند. مثل ما بنشيند و برخيزد. اتفاقاً در اين سن بايد به‌دنبال اين باشيم كه كودك خلاقيت خودش را داشته باشد و اين به‌وجود نمي‌آيد مگر با جسور و شجاع شدن كودك.

وقتي كودك از خط خطي بي‌معني به يك شكل در نقاشي مي‌رسد، ديگر اين طرح سرمشق گرفته از نقاشي من نيست، اين نقاشي خودِ كودك است. اين همان خلاقيتي است كه شكوفا مي‌شود. بايد به سمت اين الگوي تربيتي برويم تا بچه‌ها بتوانند مسائل را از نزديك خودشان تجربه كنند.

بزرگ‌ترين مشكلي كه ما در تربيت بچه‌ها داريم، همين است كه به آنها اجازه تجربه كردن نمي‌دهيم. هميشه در تلاشيم كه محيط را براي كودك ايزوله كنيم و فكر مي‌كنيم اينطوري از كودك محافظت مي‌كنيم درحالي‌كه نتيجه اين كار مهجور شدن كودك است.

در روايات اسلامي داريم وقتي با كودك مواجه مي‌شويد خود را به بچگي بزنيد؛ يعني منطقمان منطق كودكانه بشود. متأسفانه الان والدين نمي‌توانند منطق خود را بشكنند و كودكانه نگاه كنند. براي مثال خيلي از پدر و مادرها شكايت مي‌كنند از اينكه بچه‌ها چرا غذا را درست نمي‌خورند و روي لباسشان مي‌ريزند؟ يا چرا با دستشان با غذا بازي مي‌كنند؟ بايد گفت كه ما بزرگ‌تر هستيم و سال‌ها طول كشيده تا جامعه انساني اطرافمان هنجارها را به ما شناسانده و ما مطابق با اين هنجارها زندگي مي‌كنيم. اما بچه در اين سن بايد تجربه كند. شما به‌جاي اينكه همان اول بچه را سركوب كنيد بايد اول منطقش را كشف كنيد. يكي‌دو بار با كودك همراه مي‌شويم، دفعات اول شايد ذوق كند و بعد به شهود تازه‌اي برسد اما در نهايت مي‌فهمد كه بايد در محدوده ظرف و سفره غذا بخورد و هنجارها را ياد مي‌گيرد. يكي از معلمان آموزش و پرورش براي من تعريف مي‌كرد: من دانش‌آموزي داشتم كه روي نيمكت با خودكارش شكل مي‌كشيد و مي‌نوشت. چند باري تذكر دادم و ديدم اثر نكرد. به مادرش گفتم امروز شما دير بيا دنبال فرزندت. وقتي مدرسه تعطيل شد دانش‌آموز را بردم پشت ساختمان مدرسه و روي ديوار بزرگي گفتم حالا نقاشي بكش. بعد از مدتي كه خسته شد، گفتم من خسته نشدم و حالا بيا و اين نقاشي را رنگ كنيم. چندبار كه اين كار را انجام داديم، ديگر دانش‌آموز روي ميز نقاشي نكرد. اين يعني باور كنيم برخي رفتارهاي كودكان حاصل از نياز دروني آنهاست كه ما موظفيم اين نيازها را كشف كنيم و جوابي برايش داشته باشيم.

خيلي از والدين شكايت مي‌كنند كه در محيط‌هاي آپارتماني فرزندانمان جست‌وخيز مي‌كنند. درحالي‌كه اگر چند تا تشك بگذاريم و بچه روي آنها جست‌وخيز كند، هم مشكلي در آپارتمان پيش نمي‌آيد و هم فرزندمان ديگر يك فرد ترسو و گوشه گير نمي‌شود. والديني كه علايق و خلاقيت فرزندانشان را سركوب مي‌كنند، با بچه‌اي روبه‌رو مي‌شوند كه ظاهراً مؤدب است و باب ميل آنها رفتار مي‌كند اما به محض اينكه نگاه‌ها از روي بچه برداشته مي‌شود، رفتار ديگري از وي مشاهده مي‌كنيم. بعضاً ما در اين مهدها اينگونه بچه‌ها را ديده‌ايم كه پرخاشگر و ساختارشكن شده‌اند و اينها عوارض همان تربيت ناصحيح است.