موضوعات روز این امکان را داشته باشند تا وارد هر قسمت شده و از «فوتبال» گرفته تا بحث «امنیت اجتماعی» به عنوان محور چند قسمت بیننده را به خود جذب کند.
این رویهای است که مخاطب در طنزهای شبانه با آن مواجه بوده و تقریباً قسمتهای ابتدایی را با پیشفرض بالا نادیده میگیرد و بعضاً با عنوان این مطلب، خود را آماده میکند که از نیمه راه به بعد «حتماً خوب خواهد شد».
گرچه در شروع راه چنین طنزهایی، این امر کمی معقول و تا حدی منطقی به نظر میرسید اما پس از پشت سر گذاشتن چندین سریال طنز و حتی جدی چون «نرگس» چنین به نظر میرسد که نویسندگان و کارگردانان این حوزه که تعداد آنها زیاد هم نیست خود را برای شروعی جذاب و پایانی محکم آماده کرده باشند. حالا دیگر هر کارگردان و حتی نویسندهای میداند که «رضا شفیعیجم» چه ویژگیهایی داشته و یا جواد رضویان با چه شخصیتی میتواند در موقعیتهای طنز قرار بگیرد.
بدین ترتیب اضافه یا کم کردن شخصیتها در طول مسیر، تنها «سعی و خطایی» است که میتواند از عدم آمادگی تیم نویسنده یا کارگردان خبر دهد. این شاید کمی جالب و عجیب به نظر رسد که رضا شفیعیجم در نقش «حامد» ایفای نقش کند اما چیزی که در ذهن مخاطب ثبت شود، «حامد گوزن»ی است که تنها دو قسمت از طول این طنز را به خود اختصاص داده، پس باید منتظر بمانیم تا «حامد گوزن» به لطف سازندگان برنامه از پای چوبه دار نجات یافته و به «چارخونه» برگردد تا بیننده با این شخصیت طی طریق کند گرچه بهزعم بسیاری از مخاطبان و یا حتی منتقدان این مجموعه در مسیر بهتر شدن گام برمیدارد اما اشتباه نکنیم که تبدیل این رویه به «قانونی» برای طنزهای شبانه تنها دست گروه را برای بیاهمیت جلوه دادن مراحل پیشتولید بازمیگذارد، چرا که سپردن دل به دریا «بریم ببینیم چه میشه» رودررویی مستقیم با شعور مخاطب است.
عدم توازن شخصیتها
در طنزهای گذشته آنچه که بیشتر نمود پیدا میکرد و به عبارتی بهعنوان ویترین هر مجموعهای خود را به رخ میکشید، «توازن» و «تعادل» بین شخصیتها بوده است. این چنین توازنی بوده که موقعیتهای طنزی را خلق میکرده یا به عکس باعث میشده تا اندک توان بالقوهای برای این مهم از بین برود.
«چارخونه» تا حدی توانسته این توازن را برقرار کند. «شکوه» به عنوان مرکز ثقل این توازن شخصیتی «جدی» دارد گرچه در دل موقعیت طنز این شخصیت جدی (البته به ظاهر) میتواند همسو با دیگر شخصیتها کاملاً کمیک رفتار کند اما به واقع با ظاهری همیشه عصبانی و گریان، تعادل با خنده را حفظ میکند. این شخصیت در مقایسه با شخصیت «منصور» به عنوان همسر میتواند موقعیتهای کمیکی را خلق کند که در ابتدای مجموعه هم بیشتر وزن داستان و مجموعه بر اساس این رابطه بوده است.
اما برخلاف این زوج، تعادل بین شخصیتهای دیگر چندان کمکی به خلق فضای طنز نمیکند. نگاه کنید به رابطه «حامد» و «رعنا» و ویژگیهای این زوج یا «پرستو» با «فرزاد» و حتی«فرخ» به عنوان همخانه و «پدر فرزاد». در تمامی این شخصیتها به نوعی ویژگیهایی مشابه میتوان مشاهده کرد.
از اینروست که دوربین پس از خروج از منزل منصور و حرکت به دو «واحد» دیگر، موقعیتی جذاب و قابل ملاحظه پیدا نکرده و دوباره به منزل «منصور» و «شکوه» بازمیگردد.
در صورتی که برخلاف نام مجموعه تحت عنوان «چارخونه» چنین حرکت مواج و سیالگونهای میتوانست چنین مفهومی را پربارتر کرده و روند آن را نیز از یکنواختی خارج سازد. به یاد داشته باشیم که فقدان یک استراتژی برای ارائه پیام، ویژگیهای شخصیتها و خلق فضایی متناسب با آنچه که میخواهیم بگوییم باعث آشفتگی و عدم پیوستگی در طول مجموعه میشود.