قرار بود با سروش صحت یک مصاحبه خانوادگی داشته باشیم اما خب، به هیچ وجه راضی نشد درباره موضوعی غیر از کارش صحبت کند. گروه چارخونه بعد از یک استراحت تقریبا طولانی، دوباره دور هم جمعشدهاند.
صحت حسابی سرش شلوغ است؛ یا داخل اتاق رژی است یا جایی مشغول خواندن متنهاست.
یکی دو تا از سؤالهای ما را جواب میدهد و بعد برای تصویربرداری می رود. این کار چندین بار تکرار میشود تا سرانجام سؤالهای ما تمام می شود؛ آن هم بعد از 3-2 ساعت حضور در پشت صحنه مجموعه «چارخونه».
- در این یک ماهی که چارخونه پخش نمیشد، فرصت کردید قسمتهایی را که تا حالا ساخته بودید، ببینید؟
گروه خیلی خسته بود. تقریبا 2 هفته تعطیل بودیم که در این مدت اکثر بچهها مسافرت بودند و استراحت میکردند.
وقت این نبود که بعد از یک دوره کاری فشرده دوباره تکتک قسمتها را بررسی کنیم. مطمئنا همه به کار فکر کردند؛ هم به گذشته و هم به آینده اما تغییر اساسیای- که مثلا برنامه به یک برنامه دیگر تبدیل شود- نداریم.
پخش جدید ادامه همان برنامه است ولی حتما از تجربیات گذشته استفاده کرده و سعی میکنیم که برنامه بهتر شود.
مخاطب برنامه به مرور توانسته با آن ارتباط برقرار کند پس به این فکر میکنیم که چه عواملی باعث این رضایت شده است.
- ورود جواد رضویان در نقش شنبه برای مخاطبان یک شوک بود. بازیگران جدید هم قرار است شوکی به مجموعه وارد کنند؟
قسمت سیام بود که شنبه اضافه شد، الان که داریم قسمت پنجاهم را میگیریم، هنگامه به قصه اضافه میشود. شاید از قسمت هشتادم به بعد هم وحید را به این جمع بیاوریم.
سعیمان این بوده که هر 30 قسمت یک شخصیت یا ماجرای جدید به قصه اضافه شود. البته هنوز معلوم نیست نقش وحید را چه کسی بازی میکند. الان تمرکزمان روی کاراکترهای دیگر است.
- چقدر دست بازیگرها را باز میگذارید؟
بازیگرها حرفهای هستند و همه آنها پیشنهادهای خوبی دارند. به نظر همه گوش میکنم و حتما از نظرهایی که در خدمت کار باشد استفاده میکنم (فلامک جنیدی از راه میرسد و سروش صحت همین سؤال را از او میکند، رعنای چارخونه با خنده میگوید به میزان شاکی کنندهای!).
- جواد رضویان و رضا شفیعیجم هر کدام تیپهای مختلف به وجود میآورند. برای نقشهای شنبه و چهارشنبه (حامد) چقدر ایده از شما بود؛ چقدر از آنها؟
از نظر گویش، لهجه خاصی بود که خودشان پیدا کردند. الان هم حسابی به آن مسلط شدهاند. بیشتر تلاشی بود که نویسندههای مجموعه و خود بازیگرها داشتند. من هماهنگ کننده بودم.
- جریان سفارت افغانستان چه بود؟
همان اول کار این توهم پیش آمده بود که شنبه یک شخصیت افغانی است ولی در قسمتهای بعدی مشخص شد که او افغانی نیست و مسئله حل شد. لباسش را هم عوض کردیم تا کاملا معلوم باشد. گویش شنبه و چهارشنبه و هنگامه ترکیبی از چند لهجه مختلف است و مربوط به منطقه خاصی نیست.
- آخر چارخونه را خودتان میدانید؟!
به صورت کلی آخر چارخونه را میدانم اما بهطور دقیق نه، برنامه به روز است و خیلی از اتفاقها تابع این است که در این مدت چه پیش میآید؛ چه شخصیتی اضافه میشود یا چه کسی کم شود اما خب، قصه کلی را میدانم.
- نظر آشنایانتان درباره چارخونه چه بوده؟
در خانواده ما بعضیها چون با من رودربایستی دارند، ایرادها را نمیگویند؛ بعضیها هم سخت گیرند ولی خب، امیدوارم بهطور متوسط از کار راضی باشند.
- همین الان اگر دوباره یک سریال 90 قسمتی به شما پیشنهاد بدهند، قبول میکنید؟
هیچکس آینده را نمیداند. ممکن است صد تا اتفاق و مسئله پیش بیاید. چارخونه کار اولم بوده و خیلی چیزها به من یاد داده. دوست دارم اگر دوباره کاری با این حجم، پیش آمد بتوانم از تجربیاتم استفاده کنم.
روزهایی که تلفن و SMS دارم که کار خوب بوده، خوشحال و خندانم اما بعضی وقتها گروه میگویند«اَه، این چی بود پخش شد. آبرو و حیثیتمان رفت. 4 تا قسمت اینجوری پخش بشه که دیگه بیننده نداریم» طبیعی است که ناراحت میشوم.
- به قول بیلی وایلدر (فیلمساز معروف) بین شوخیها باید فاصله بگذاریم تا مخاطب آنها را از دست ندهد. به نظر شما این روش در مجموعههای تلویزیونی جواب میدهد یا مخصوص فیلم است؟
نمیتوانم دقیق بگویم ولی شوخی از جایی که شروع میشود تا زمانی که اوج میگیرد به زمان بستگی دارد؛ اگر در اوج مکث داشته باشیم، خیلی خوب است. سعی میکنم این قضیه را رعایت کنم.
قسمتهایی را که مردم دوست دارند، معلوم است موفق بوده اما خب، شوخیهایی هم هست که وقتی متن را میخوانم، خیلی خندهدار است ولی بعد از اجرا میبینم مشکل دارد و بامزه نشده. آن موقع معلوم است مشکل از من بوده.
فیلمهای مورد علاقه:
اتاق پسر (نانی مورتی)، بد لولا، بدو (تام تیکور)، آملی پولن (ژان پیرژونه)، سینما پارادیزو (جوزپه تورناتوره).
فیلمنامه ایرانیای که خیلی دوست دارد: «شوکران» بهروز افخمی است و فیلمنامه خارجی مورد علاقهاش هم «آپارتمان» بیلی وایلدر.
پیشنهاد: به دوستداران بیلیوایلدر توصیه میکنم کتاب «مصاحبه کامرون کرو با بیلی وایلدر» ترجمه گلی امامی را از دست ندهند