بزرگترين و جذابترين تابلويي كه در خانه وجود دارد و قدمت آن به 40سال ميرسد تابلوي زيبايي است كه كلمه «صلوات» روي آن حك شده است. استعداد خوشنويسي در استاد احدترابي از كودكي توسط معلم او يافت شد و زماني كه به سن و سال بيشتري رسيد به كلاس استادان«ميرخاني»ها رفت. با ما همراه باشيد تا در خاطرات مردي كه بيش ازيكهزار مسجد با دستخط او تزيين شدهاست قدم بزنيم.
استاد ترابي متولد اراك است و خانواده او به دلايلي وارد تهران شدند و او نيز تمام اتفاقات مهم زندگياش را در تهران از سر گذراند؛ «پدر و مادر من در اراك با هم آشنا شدند و من بهعنوان نخستين فرزندشان همانجا بهدنيا آمدم. از آنجا كه پدرم كارگر بود تصميم گرفت براي كار راهي تهران شود. من آنموقع 3 سالم بود و همراه خانواده به تهران آمدم و ديگر در تهران ماندگار شدم».
روزهاي كودكي استاد ترابي خيلي معمولي ميگذشت تا اينكه او وارد كلاس اول دبستان شد و شروع كرد به ياد گرفتن الفبا؛ «از همان روزي كه الفبا را ياد گرفتم و مداد دست گرفتم دلم ميخواست مداد را طوري بچرخانم كه نوع نوشتنم ساده نباشد و بيشتر مثل اين باشد كه مشغول طراحي هستم. اين حس را خيلي دوست داشتم و با اينكه چيزي راجع به خوشنويسي نميدانستم اما از اينكه خطام از ديگران متمايز بود خيلي خوشحال بودم. تا رسيدم به كلاس دوم».
در كلاس دوم ورق زندگي استادترابي برگشت و حضور يك معلم خوب و خوشذوق باعث شد او راه زندگياش را براي هميشه تغيير دهد؛ «سال دوم دبستان معلمي داشتيم كه در عين مهرباني سعي ميكرد با سختگيريهايي كه داشت ما را منضبط و درسخوان تربيت كند. گاهي اوقات معلم براي تنبيه، ما را پاي تخته صدا ميكرد و مداد بهدست ميگرفت. يك روز من را هم پاي تخته صدا كرد».
ترابي از تعريف كردن آن خاطره هنوز هم لحظههاي خوشي در ذهنش تداعي ميشود و لبخندزنان ادامه ميدهد: «من خيلي ترسيدم. همه مشقهايم را نوشته بودم و نميدانستم براي چه مرا ميبرد پاي تخته. نگاهي به من كرد و شروع كرد به مداد گذاشتن لاي انگشتان دستم. بعد با دستانش اقدام به فشردن دستهاي من كرد اما فشاري وارد نشد. رو كرد به بچهها و گفت: «ميدونين چرا ترابي دردش نميآيد؟» بچهها خنديدن و گفتند: «چون فشاري وارد نميكنيد كه دردش بياد». معلم گفت چون ترابي نهتنها تكاليفش را درست انجام داده كه خيلي هم مرتب و خوشخط مشقهايش را نوشته است. اين كار را كردم تا بعدا يادتان بماند كه ترابي يكي از بهترين خطاطهاي اين كشور ميشود».
زماني كه معلم اين نويد را به ترابي داد او برق اميدي در دل خودش احساس كرد و راه زندگياش مشخص شد؛ «در خانواده ما كسي خوشنويسي نميكرد. برادر و خواهر بزرگتر از خودم هم نداشتم كه از آنها چيزي ياد بگيرم. همان روز كه معلمام از دستخط من تعريف كرد علاقه من بهخوشنويسي بيشتر شد».
كتيبهنويس قديمي ايران زماني كه متوجه استعداد خوشنويسياش شد آن را پرورش داد اما سر كلاس هيچ استادي حاضر نشد تا اينكه يك نفر از او دعوت كرد اين هنر را به شكل حرفهاي دنبال كند؛ «براي آموزشديدن به كلاس خاصي نرفتم و خودم شروع كردم به نوشتن. بعد از به پايان رساندن مقطع دبيرستان وقتي 18سال داشتم يك نفر به من گفت كه برو در انجمن خوشنويسان و به شكل حرفهاي كارت را دنبال كن. از آن موقع بود كه در كلاس استادان خطاطي ميرخانيهاي مرحوم ثبتنام كردم.»
حضور در كلاس استادان ميرخانيها براي هر خوشنويسي يك امتياز اساسي محسوب ميشد كه ترابي هم از اين موهبت برخوردار شد و به شكل شگفتانگيزي در مدت زمان كمتري نسبت به بقيه توانست مدرك ممتازي بگيرد؛ «زماني كه به شكل جدي وارد پروسه يادگيري شدم فهميدم بايد 4سال را پشت سر بگذارم تا بتوانم مدرك ممتاز بگيرم اما سعي و تلاشم را بيشتر كردم و بعد از 3سال اين عنوان را كسب كردم. در طول 50سال گذشته تنها 3 نفر در عرض 3سال اين مدرك را كسب كردهاند كه من يكي از آنها بودهام».
علاقه عجيب استاد ترابي به نستعليق نوشتن است اما او به گفته خودش براي تأمين معاش هم كه شده در كنار علاقه اصلياش در زمينه ديگري هم فعاليت كرده؛ «من هميشه دوست داشتم نستعليق بنويسم اما براي خرج زندگيام تصميم گرفتم در كنار نستعليق به خط ثلث و نوشتن كتيبه هم روي بياورم. معمولا زماني كه ميخواهند مسجد يا آرامگاهي را تزيين كنند من خطش را روي كاغذ مينويسم و كاشيكاران و معرقكارها آن را برش ميدهند و نصب ميكنند. يكي از تازهترين كارهاي من سردر مسجد امامعلي(ع) ميدان پونك است كه بهتازگي كار آن را انجام دادهام. مسجد حضرت ابراهيم، نمايشگاه بينالمللي، مسجد رسولالله خيابان وليعصر، مسجد جامع شهرك غرب و همه خطوط كتيبههاي امامزاده صالح در 10سال اخير جزو كارهايم است. بعضي از همكاران ميگويند كه نميتوان با پول خطاطي زندگي كرد، اما اگر درست و حسابي كار كنند، ميشود. من سالهاست به همين شيوه تأمين معاش كردهام.»
براي هر دانشآموخته و هنرمندي جذابترين جملهاي كه ممكن است بشنود و تا سر حد انفجار ذوقزده شود اين است كه «تو مثل استادتي». ترابي جزو كساني است كه توانست اين جمله را بشنود؛ «خيليها اين روزها به من ميگويند كه تو تنها كسي هستي كه مثل استاد ميرخانيها مينويسي و باور كنيد شنيدن اين جمله از هر چيزي در اين دنيا براي من ارزشمندتر است».
از دلبستگيهاي استاد به تابلوهاي نقاشياش كه ميپرسيم خوشبختانه آن جمله كليشهاي «همهشان مثل بچههايم هستند» را نميگويد؛ «تابلوي «صلوات» را بيشتر از هر تابلوي ديگري دوست دارم. متعلق به 40سال قبل است و در حس و حال خاصي آن را نوشتم و فكر ميكنم يكي از بهترين تابلوهايي است كه تا الان نوشتهام».
از تابلوها كه بگذريم دوست داريم بدانيم با اين همه سال تجربه او دوست دارد خطش را به كدام شهر ببرد و آنجا به يادگار بگذارد؛ «يكي از جاهايي كه دوست دارم در آن دستخطي به يادگار بگذارم، ضريح امامرضا(ع) است. تا الان از آنجا پيشنهادي نداشتهام اما دلم پر ميكشد براي اينكه بتوانم يك روز در آنجا كار كنم. البته فكر كنم در شيراز و يزد هم كاري نكرده باشم. از آنجاكه اين دو شهر به هنر و زيبايي شهره هستند، دوست دارم در آنجا هم كار كنم. مكان ديگر، حرم حضرتامير(ع) است. دوست دارم حتي اگر شده يك تكه كوچك در آنجا با خط من پوشيده شود. بهنظرم هر خوشنويسي دوست دارد اينطور باشد. چه جايي بهتر از حرم حضرت امير(ع). من در كشورهايي مثل عراق، مصر، روسيه و سوريه كار كردهام اما حرم حضرت امير(ع) برايم چيزي ديگري است».
در دانشگاهها معمولا به نخستين چيزي كه دقت ميكنند اين است كه استاد مدرك لازمه را داشته باشد اما حوزه هنر از معدود مواردي است كه تجربه يك نفر به تحصيلات او مقدم است، درست مانند اتفاقي كه براي استاد ترابي افتاد؛ «من مدتي در دانشگاه تهران، خوشنويسي و هنر درس ميدادم و صحبت با دانشجويان از هر نظري براي من جذاب بود. علاوه بر اين شاگرداني دارم كه در كلاسهاي مختلف براي يادگيري خط به من مراجعه ميكنند و خوشحال هستم كه ميتوانم به آنها چيزي ياد بدهم».
جزو اقوام و آشنايان استادخوشنويسي بودن يك مزيت دارد و آن هم اينكه اگر طرف سخاوتمند باشد در خانه شما حتما يك تابلوي نفيس ديده ميشود؛ «اگر براي مهماني به خانه كسي برويم و حس كنم كه آن شخص هنر خوشنويسي را دوست دارد قطعا تابلويي برايش نوشته و ميبرم. خيلي وقتها هم كسي به من ميگويد كه برايم خطي بنويس تا در خانهام داشته باشم، من هم مينويسم».
وقتي هنري در خانهاي جريان دارد، اعضاي خانواده هم به سمت آن كشيده ميشوند، از استاد ميخواهيم در اينباره صحبت كنند: «من 5فرزند دارم، يك دختر و 4 پسر. دخترم ازدواج كرده و پسرها هر كدام مشغول درس و كار هستند. آنها از كودكي ديدهاند كه من در حال انجام فعاليت هنري هستم و ناخودآگاه به اين رشته علاقهمند شدهاند اما هيچ كدام از فرزندانم اين كار را به ديده شغل نگاه نميكنند و فقط براي سرگرمي گاهي خطي مينويسند.»
- سالها تلاش براي خطاطي
استاد احد ترابي در سال 1325 خورشيدي در روستاي گودزر مشكآباد اراك بهدنيا آمد و بعد از مهاجرت به تهران و پشت سر گذاشتن دوره نوجواني با حضور در انجمن خوشنويسان ايران و شاگردي استاداني چون سيدحسن و سيدحسين ميرخاني خوشنويسياش را به حد اعلا رساند.
در سال 1354خورشيدي موفق به اخذ مدرك ممتاز انجمن خوشنويسان ايران شد. از ابتداي كار خوشنويسي عشق فراوان به يادگيري خط ثلث و نوشتن كتيبههاي مساجد داشت و با راهنمايي استاد حسن ميرخاني اين كار را شروع كرد و تاكنون ادامه داده است. وي توانسته در طول اين چند سال كتيبههاي بيش از هزار مسجد را در ايران و ديگر كشورها خوشنويسي كند.
وي در سال 1359پس از انقلاب شكوهمند اسلامي وارد نخستوزيري شد و بهعنوان خوشنويس (نهاد رياستجمهوري فعلي) در حال فعاليت است. او بنيانگذار گنجينه مشاهير ايران و اسلام برگرفته از خطوط نسخ و ثلث، نستعليق، شكسته و كوفي است.
كتيبه نگاشته شده بر سر سفارت ايران در مسكو يادگار استاد احد ترابي است و از ديگر آثار ماندگار وي آرم كنفرانس سران اسلامي به خط ثلث است. كتيبهنگاري گنبد و ضريح مرقد مطهر امام راحل، تحريرنامه حضرت امام خميني(ره) خطاب به گورباچف رئيسجمهوري وقت شوروي سابق به خط غبار (ريزنويسي) از جمله آثار او بهحساب ميآيد.