این آخرین پیچ جاده است؛ کمکم داریم به شکل گریزناپذیری به نقطه پایان ماجرا نزدیک میشویم. یک ماه بعد از انتشار و توزیع آخرین جلد هری پاتر در سطح جهان، حالا نسخه فارسی معتبری از آن هم از راه رسیده. در روزهای گذشته به مناسبت رونمایی کتاب، جشن کوچکی با حضور ویدا اسلامیه – مترجم آن– در محل انتشارات «کتابسرای تندیس» برپا شد.
صبح روز نیمه شعبان، همه خیابانهای تهران غرق در سکوت صبحگاهی یک روز تعطیل بود؛ جز خیابان ولیعصر- حد فاصل خیابان فاطمی و خیابان شهید مطهری- که میعادگاه هواداران هریپاتر7 بود. روز چهارشنبه - هفتم شهریور - ترجمه ویدا اسلامیه از آخرین جلد هریپاتر در محل انتشارات کتابسرای تندیس - ناشر این اثر - رونمایی شد. این رونمایی با تجمع چشمگیر مشتاقانی همراه بود که از ساعت9صبح در کتابسرای تندیس تجمع کرده بودند تا این ترجمه فارسی هریپاتر را داغداغ بخرند و ببرند.
جمعیتی که لذت رسیدن به هریپاتر را به خواب صبحگاهی ترجیح داده بودند، بیشتر نوجوانهای دبیرستانی بودند. تعداد پسرها به طور مشخص بیشتر از دخترها بود. خانوادهها هم آمده بودند؛ پدرها و مادرهایی که چارهای جز مشارکت در این هیاهو نداشتند.
نوجوانهایی که همسن و سال خود هری بودند و به قول ویدااسلامیه، نسلی که با این اثر بزرگ شدند، قرارهایشان را از روز قبل گذاشته بودند و از ایستادن طولانیمدت در صف انتظار بیقراری نکرده و با شوخیهای ساده خود، ساعتهای خوش پایان انتظار را سپری میکردند.
یک خواهر و برادر هم با کلاه و شنل جادوگری آمده بودند. دستههای گل و جعبههای شیرینی هم مدام روانه میزی میشد که ویدا اسلامیه نشسته بود و کتابهایشان را امضا میکرد.
پیرترها هم میان جمعیت به چشم میخوردند. پدربزرگی به نوه 12سالهاش - حامد - آن روز، آخرین جلد هریپاتر را با امضای مترجم عیدی داد. به گفته مسئولان کتابفروشی، اولین کسی که ترجمه فارسی هریپاتر7 را خرید، یک خانم میانسال بود. او هفته قبل از رونمایی، مدام به کتابفروشی مراجعه میکرده و از دستاندرکاران انتشارات کتابسرای تندیس میخواسته یک نسخه از کتاب را پیش از فرارسیدن موعد فروش به او بفروشند؛ چون همان روز مسافر خارج از کشور بوده و میخواسته این کتاب را برای برادرش سوغات ببرد.
او ساعت 7 صبح روز چهارشنبه، در حالی که هنوز کرکرههای کتابفروشی تندیس بالا نرفته بود، به عنوان اولین نفر این ترجمه را خرید و راهی فرودگاه شد. مراسم رونمایی ترجمه ویدا اسلامیه از آخرین جلد هریپاتر هر چند به مراسم رونمایی خارج از کشور شبیه نبود و گوشهای از جذابیتهای آن برنامههای متنوع را نداشت ولی چنین استقبال گرم و باشکوهی از یک اثر در اینجا، در نوع خودش یک اتفاق محسوب میشد.
موج برپایی جشن هریپاتر که در خارج از ایران تبدیل به یک سنت شده بود، بالاخره در آخرین جلد به ایران هم رسید؛ مراسمی که در آن مشتاقان پیش از آغاز روز، برای خرید هریپاتر صف بسته بودند. البته در این کتابفروشی، دیگر از مدلهای هریپاتر، اجرای برنامههای جادوگری و... خبری نبود.
کتابی که روز چهارشنبه خوانندگان با خود به خانه بردند، جلد اول «هری پاتر و یادگاران مرگ» بود و جلد دوم آن هنوز در دست مترجم است. انتشارات کتابسرای تندیس، پیشاپیش تا چاپ هشتم این کتاب را آماده و در هر نوبت 5000 نسخه از آن را چاپ کرده است.
از روزی که نام جلد هفتم و آخرین جلد هریپاتر از سوی رولینگ اعلام شد، غالب مترجمان ایرانی برگردان «هریپاتر و قدیسان مرگ» را انتخاب کردند ولی اسلامیه برخلاف نام رایجشده، عنوان دیگری برای ترجمهاش انتخاب کرد. او پیش از رسیدن هریپاتر7 و شروع ترجمه هم گفته بود که بدون خواندن تمام داستان، نمیشود عنوان درست کتاب را انتخاب کرد.
در گفتوگویی که به بهانه انتشار آخرین جلد هریپاتر پس از مراسم رونمایی با او انجام دادیم، همه چیز را درباره هریپاتر7 پرسیدیم؛ از نام کتاب گرفته تا سرنوشت هری و مصایب آخرین ترجمه.
اینبار رکورد شکستم!
دیگر چیز زیادی نمانده تا ویدا اسلامیه خودش را به خط پایان برساند. از میان آن همه شرکتکنندهای که از سال 78 پا به ماراتن ترجمه هری پاتر گذاشته بودند، احتمالا او تنها کسی است که موفق خواهد شد.
ویدا اسلامیه آنقدر در ترجمه هری پاتر پیگیری و حوصله به خرج داده که توانسته خود را بهعنوان مترجم اصلی آثار جی.کی. رولینگ در ایران تثبیت کند و بقیه رقبا را یکتنه کنار بزند؛ طوری که در یک توافق عمومی، ترجمههای او به عنوان معتبرترین و تضمین شدهترین ترجمهها از هری پاتر در ایران شناخته میشود.
- چه احساسی دارید؟
خوشحالم، خیلی خوشحالم که کار به نسبت زود آماده شد.
- پیشبینیهای شما برای سرنوشت هریپاتر چقدر درست از آب درآمد؟
من اطمینان نداشتم که خانم رولینگ بتواند کار را خوب تمام کند و کم نیاورد ولی به نظر من خیلی خوب تمام کرد.
- کسانی که کتاب را خواندهاند، معتقدند فصلهای آخر کتاب سرهمبندی شده؛ شما هم با این ادعا موافقید؟
نظر من این نیست. به اعتقاد من خوب توانسته داستان را جمع کند و من از خواندناش لذت بردم. در طول خواندن داستان بسیار هیجانزده بودم چون ریتم داستان تند بود و حوادث سریع اتفاق میافتاد؛ درست برعکس «محفل ققنوس» که روند داستان خستهکننده بود.
- شما پیشبینی کرده بودید که هریپاتر میمیرد؛ از اینکه پایان هریپاتر این نبود، چه احساسی دارید؟
خیلی خوشحال شدم. البته شنیدم تصمیم خانمرولینگ این بوده که هری را به کشتن دهد اما مشاوران تربیتی او گفته بودند که این پایان موجب سرخوردگی بچهها و ایجاد افسردگی در آنها میشود.حدس میزنم خانم رولینگ به این دلیل پایان داستان را تغییر داده است.
- شخصیت محبوب شما در آخرین هریپاتر چه کسی است؟
اسنیپ.
- چرا؟
آدم خوبی است. دامبلدور هم بهاش اعتماد دارد.
- «ر.الف.ب» کی هست؟
بگذارید جواب ندهم تا هیجان داستان برای خوانندگان از بین نرود.
- به نظر شما امکان دارد خانم رولینگ بعدها این داستان را ادامه بدهد؟
خانم رولینگ به گونهای داستان را تمام کرده که جایی برای ادامه دادن نباشد و بعدها بقیه هم نتوانند دنبالهای برای هریپاتر بنویسند.
- ترجمه هریپاتر7 را کی شروع کردید؟
سوم یا چهارم مرداد.
- سرعت ترجمه کردن نسبت به جلدهای قبل چگونه بود؟
رکورد شکستم. 24 روزه نصف کتاب را ترجمه کردم؛ البته شاید به خاطر ریتم خود داستان هم هست که بسیار تند و سریع است.
- حال و هوای آخرین هریپاتر نسبت به جلدهای قبلی چه تغییری کرده است؟
به طور کلی فضای شکلگیری حوادث جدید بود. همیشه داستانها از تعطیلات شروع میشد و در مدرسه ادامه پیدا میکرد و این بار هریپاتر اصلا به مدرسه نمیرود.
- شخصیت جدیدی هم وارد داستان شده است؟
فقط یک وزیر سحر و جادو است که نقش پررنگی در داستان ندارد.
- پس از اعلام نام هریپاتر7 از سوی خانم رولینگ، عنوان «هریپاتر و قدیسان مرگ » بین مخاطبان ایرانی عمومیت یافت؛ شما نام «هریپاتر و یادگاران مرگ» را روی ترجمهتان گذاشتهاید؛ چرا؟
همانطور که در مقدمه هم گفتهام، خانم رولینگ در ایمیلی که برای مترجمان رسمیشان فرستادند، درباره نام کتاب توضیح دادند. عنوان اصلی قابل برگردان نیست و ایشان عبارت دیگری را برای ترجمه نام کتاب به مترجمان پیشنهاد دادند. طبق توضیح ایشان، عنوان اصلی از یک قصه قدیمیگرفته شده و در خود زبان انگلیسی هم دارای ابهام است. من هم از آنجایی که میخواستم نام کتاب حال و هوای قدیمی داشته باشد، «ان» جمع به یادگار اضافه کردم به معنی انسانهایی که به یادگار میمانند.
- پیش از ترجمه شما، ترجمه دیگری از هریپاتر7 وارد بازار شد؛ نشریاتی هم اقدام به ترجمه و چاپ این اثر کردند؛ این حوادث تاثیری روی کار شما نگذاشت؟
من اصلا این ترجمهها را ندیدهام و چون برنامهریزی فشردهای داشتم، در خانه حبس شده بودم. دیگر هم به این اقدامات عادت کردهام. در جلد «هریپاتر و محفل ققنوس» 20 تا 30 ناشر برای دریافت مجوز اقدام کرده بودند ولی برای این جلد، فقط 2 ناشر درصدد کسب مجوز بودند.
- هریپاتر به آخر رسید و دیدن این جمعیت نمیتواند انگیزه هریپاتری به شما بدهد ولی آیا شما را ترغیب به انجام کار تازهای میکند؟
بله. ترجمههای ارائه شده، نواقصی دارد و معادلها در چاپهای مختلف تغییر کردهاند. من تصمیم داشتم در پایان، این مجموعه را یکدست کنم. به دلیل استقبال و ازدحام امروز مصممتر هم شدم و فهمیدم ارزشاش را دارد.
- چقدر از ترجمه باقی مانده؟
ترجمه سهچهارم از حجمی که منتشر نشده، باقی مانده است.
- فکر میکنید کی تمام بشود؟
برنامهریزی من این است که تا قبل از 25 شهریور تمام بشود تا پس از انجام کارهای اداری، هفته اول مهرماه منتشر شود.
- پیش از انتشار هریپاتر7، بیبیسی مسابقهای برپا کرده بود که هریپاتر را در یک جمله توضیح بدهید. شما در این مسابقه شرکت کردید؟
نه.
- حالا شرکت کنید!
زیبا، باشکوه، اخلاقی، چه میدانم...
3 چاپ در 2 هفته
تاکنون 5 سایت و وبلاگ، 2 مجله، یک روزنامه و 2 ناشر اقدام به انتشار ترجمه کامل یا بخشی از کتاب هریپاتر7 کردهاند. اولین ترجمه کامل اینترنتی هریپاتر7 به فارسی، تنها 8 روز پس از انتشار جهانی کتاب (31 تیر) و اولین ترجمه به شکل کتاب، یک ماه پس از این تاریخ منتشر شد. اینطور که در اخبار آمده، 2 ناشر دیگر هم مشغول به انتشار ترجمههای دیگری از این کتاب هستند.
با این حال، هنوز رکورد تعداد ترجمه فارسی هریپاتر متعلق به جلدهای قبلی داستان است. کتاب پنجم هریپاتر - «محفل ققنوس» - 22 ترجمه به شکل کتاب داشت و کتاب ششم یا «شاهزاده دورگه»، 14 ترجمه منتشر شده در قالب کتاب. به نظر میرسد انتشار سریع نسخه الکترونیک و نیز فروش گسترده کتاب زبان اصلی هریپاتر، در کنار محبوبیت ترجمه ویدا اسلامیه، اینبار ناشران را از حساب کردن روی ترجمه این کتاب منصرف کرده؛ هر چند کتاب ترجمه دیگری که فقط 14روز قبل از انتشار ترجمه ویدا اسلامیه منتشر شد، به چاپ سوم هم رسید.
مرگ، نه مرگبار
در ترجمههای متعدد هریپاتر7، عنوان کتاب به این عبارات ترجمه شده است؛ «هریپاتر و قدیسان مرگبار»، «... و مقدسات مرگبار»، «مقدسات مرگ»، «یادگارهای مرگ» و بالاخره «یادگاران مرگ». این تعابیر متفاوت، عمدتا به خاطر عنوان چندپهلوی انگلیسی کتاب است. در عنوان «Deathly Hallows»، هم لغت Hallow میتواند چند معنا داشته باشد و همDeathly .
خود رولینگ با دانستن این نکته، پیامی برای مترجمان رسمیاش فرستاد و از آنها خواست از عبارت Harry Potter and the Relics of Death برای عنوان ترجمه استفاده کنند که میشد «یادگاریهای مرگ».
با این حال، مترجمان حتی اگر پیام رولینگ را هم نگرفته بودند، میتوانستند با خواندن فصلهای21 و 22 متن انگلیسی کتاب بفهمند که در این عنوان، Deathly به معنای of Death است، نه مرگبار.
خود این نکته میتواند معیاری برای ارزیابی ترجمههای کتاب باشد. جالب است بدانید که در مسابقهای که وب سایت رسمی کتابسرای تندیس برای ترجمه درست عنوان این کتاب برگزار کرد، از بین 207 شرکتکننده، فقط 5 نفر پاسخ درست دادند.
ترجمه تقلبی هریپاتر
شاید جالبترین نکته بازار گرم ترجمه هریپاتر7 این باشد که از بین ترجمههای متعدد این کتاب، ترجمهای بود که اصلا متعلق به این کتاب نبود! کتابی که با عنوان «هریپاتر و غارهای مرگبار» روی پیشخوان کتابفروشیها قرار گرفته، ترجمهای است از نسخه تقلبی هریپاتر7. ماجرا از این قرار است که پیش از انتشار نسخه اصلی، چندین نفر ادعا کردند که توانستهاند سیستم امنیتی انتشارات بلومزبری (ناشر هریپاتر) را هک کنند و داستان را افشا کنند.
یکی از این نسخههای ادعایی - که بعدا معلوم شد کاملا تقلبی است - بیشتر از بقیه طرفدار پیدا کرد و در چند کشور از جمله ایران ترجمه شد.
نکته بامزه اینجاست که ترجمه این نسخه تقلبی یا همان «هریپاتر و غارهای مرگبار» یک روز پیش از انتشار نسخه اصلی و انگلیسی هریپاتر7 - یعنی در روز 30 تیرماه - از وزارت ارشاد مجوز چاپ و نشر گرفته! و این موضوعی است که باعث جنجال شده؛ چرا که طبق قانون برای دریافت مجوز چاپ ترجمه یک کتاب، باید اصل کتاب را هم ارائه کرد. ظاهرا مشابه این اتفاق در فرانسه هم افتاده و یک مترجم 16ساله، 2 ماه پیش از انتشار کتاب، ترجمه یک نسخه تقلبی اینترنتی را ارائه داده بود که در آنجا کار به شکایت انتشارات بلومزبری و رولینگ کشید.
در نسخه تقلبی هریپاتر7، حجم ماجراهای عشقی نسبت به نسخه اصلی بسیار بیشتر است. داستان پایانی خوش دارد و در آن هیچ اثری از یادگاریهای مرگ نیست. قبل از انتشار کتاب 6 هریپاتر هم داستان تقلبی مشابهی منتشر شد که در ایران هم با عنوان «هریپاتر و حلقه پیشینیان» منتشر شد.
جالب است بدانید که مترجم «هریپاتر و غارهای مرگبار» - خانم سکینه (مهری) خرازی - والیبالیست است و قبلا عضو تیم ملی والیبال بانوان هم بوده و در بازیهای آسیایی 1966 بانکوک مدال برنز برده.
این خانم در گفتوگو با ایسنا، در جواب به این انتقاد که چرا اسم رولینگ به عنوان نویسنده روی جلد آمده، جواب داده: «اسم بنده را که نمیتوان به عنوان نویسنده روی جلد نوشت. این کتاب را تا یکی دو بخش آخر، هکری به اینترنت داده است.
من هم از اینترنت گرفتم و ننوشتم که من رولینگ هستم. چه کسی این همه صفحه را در اینترنت قرار میدهد و حاضر میشود که اسم رولینگ را پای آن بنویسد؟! به جای این کار میتواند اسم خودش را بنویسد.
به نظر من این داستانی که من ترجمه کردهام، متعلق به رولینگ است و او در هفتههای آخر فهمیده که هکری داستانش را هک کرده و مجبور به تغییر داستان شده است». در آن مصاحبه راجع به عنوان عجیب کتاب سؤالی نشده و احتمالا این عنوان ناشی از بدخوانی مترجم است که Hallow (چیز مقدس یا عتیقه) را Hollow (حفره) خوانده است.