در اين خصوص بحث جديدي در غرب مطرح شده است و آن اينكه بايد اشتغالات خانگي زنان، در توليد ناخالص ملي لحاظ شودزيرا غالبا سهم اين اشتغالات در اقتصاد مشهود نيست؛ خانم اگر بچهاش را نگهداري نكند، بايد اين بچه به جايي سپرده شود و اين براي خانواده هزينهبر است. اگر زن در خانه پخت و پز نكند، اين غذا بايد از بيرون تهيه شود كه اين نيز براي خانواده هزينهبر است و همين گونه است بسياري از اشتغالات ديگر او در خانه. زن خانهدار چون داراي فرصت كافي است به خوبي به ايفاي نقش زن بودن در خانه ميپردازد. در گرمابخشي به كانون خانواده انرژي بيشتري صرف ميكند. فرزندان از محبت مادري بهطور كامل اشباع ميشوند.
كارهاي خانه بر دوش مرد سنگيني نميكند. پخت غذاها به روز است. زنان در كمال آرامش، نيازهاي روحي و رواني و جنسي خود و همسران خود را برآورده ميكنند. براي تربيت و نگهداري فرزندان وقت بيشتري صرف ميكنند. فرصت استفاده از رسانههاي مختلف و خدمات فرهنگي و هنري آنها را جهت استفاده خانوادهها بيشتر دارند. بهتر ميتوانند به تعامل و ارتباط با خانواده، فاميل و... بپردازند. فرصت لازم جهت استراحت دارند لذا دچار خستگي روحي، رواني و جسماني نيستند. به لحاظ نداشتن دغدغه امورات اداري و شغلي، كمتر دچار اضطراب و ناراحتيهاي روحي و رواني هستند و در آرامش و راحتي خيال به سر ميبرند.
زنان با عقايد مذهبي فرصت مناسبي براي پرداختن به اين امور دارند. از ديگر بايدهاي كاركردن زن در بيرون خانه، عدمرسيدگي كامل زن به امور مهم خانه و اعضا و آسيبپذيري فرزندان و دچار عصبيت و افسردگي شدن به خاطر فكر دائم به مسائل كار و شغل خود استو نيز عدمتمايل به معاشرت و گفتوگو با همسر و اقوام؛ چرا كه نيروي خلاقه زن در محيط كار خرج ميشود و در مورد مرد و فرزندان، تنوع و لذتبخشي انجام نميگيرد. فرزندان دختر از الگوي جنسيتي مناسب محرومند و فرزندان ديرتر زبان باز ميكنند. بنابراين غالبا مجموع هزينههايي كه براي بيرون رفتن از خانه براي خانواده يك زن شاغل پيش ميآيد، بيشتر از درآمد اوست كه البته فشار زياد كار، بيماريهاي جسمي و روحي و همچنين پيامد رفتارهاي غلط فرزندان كه تحت تربيت مادر نبودهاند نيز بايد به اين هزينهها اضافه شود! در اين ميان اشتغال به اموري در منزل براي درآمدزايي، بهترين گزينه جهت كسب درآمد، براي زنان علاقهمند به اين امر است.