هرجا و با هركس كه باشيم نهال اول از همه اعلام ميكند ماشين، خانه، پدر و مادرش «مال او» هستند. بعد يكي يكي سراغ لباسها و اسباببازيهايش ميرود و درباره مالكيت آنها توضيح و تذكر ميدهد. در اين بين بزرگترين خطا دستدرازي به همين مايملك است. ممكن است شما بگوييد: «كفشهات خيلي خوشگله، واسه من باشه؟» آنوقت نهال تا آخر مهماني، نگران جلوي در رژه ميرود. يك نگاهش به جاكفشي است و يك نگاهش به فردي كه اين حرف را زده.
اگر بخواهيم فيلسوفانه به قضيه نگاه كنيم رفتار نهال بهعنوان يك بچه 2 سالهاي كه فكر ميكند همه دنيا حول او ميچرخد طبيعي است. در اين سن كودك بيشتر از همه 2 كلمه «مال من» و «نه» را ميشناسد. البته هستند بچههايي كه از دادن بيسكوئيت خود به ديگري خوشحال ميشوند ولي بسياري از كودكان در اين سن حس مالكيت قوياي دارند و آمادگي ندارند داشتههايشان را با ديگران تقسيم كنند. نهال ميتواند در كنار ديگر بچهها بازي كند، به شرط آنكه من كنارش نشسته باشم و دقيقه به دقيقه ضرورت به اشتراك گذاشتن و دوستي را برايش توضيح دهم. با اين حال از يكيدو مورد «بكش بكش» و جيغ و گريه گريزي نيست.
گذشته از سن و سال، بهنظر من، به اشتراك گذاشتن را ميتوان به بچهها ياد داد؛ مثلا هنگام بازيهاي گروهي استفاده از اسباببازيهاي جنجال برانگيز را نوبتي كنيم و با استفاده از جملههاي غيرمستقيم به بچهها ياد بدهيم همديگر را در بازي شريك كنند: «دخترم تو خرست رو بغل كردي، حالا اجازه بده دوستت هم بغلش كنه» يا «ميدونم عروسك صبا رو ميخواي ولي صبا الان ميخواد عروسكش رو بخوابونه».
در مورد نهال بايد هرلحظه اين اطمينان را به او بدهم كه هيچكس اسباببازيات را به خانه نميبرد. ممكن است خيليها اين قضاوت را داشته باشند كه اين رفتار بچه از خساست است. مخصوصا اگر نهال با بچهاي كوچكتر از خودش بازي كند اين حس مالكيت خيلي بيشتر به چشم ميآيد. كوچكترها هرچه دستشان هست بذل و بخشش ميكنند و نهال حواسش بابت همه بدهبستانهايش جمع است. من معمولا براي بقيه توضيح ميدهم كه اين رفتار از مقتضيات سن نهال است و اميدوارم متوجه شوند. به علاوه اينكه در اين جمعها نهال را خيلي بابت تقسيم مايملكش تشويق ميكنم و البته خيلي از اسباببازيهايي را كه ميدانم هيچرقمه به دوستش نميدهد از معرض ديد خودش و همبازياش دور ميكنم.
بهنظرم بهترين راهحل براي ياد دادن «با هم بودن» نمايش آن به كودك است؛ اينكه گاهي اجازه بدهيم فرزندمان لباسهاي ما را امتحان كند، كلاه پدرش را روي سرش بگذارد و با كفگير آشپزخانه براي خودش آشپزي كند. در كنار اين، لازم است به حريم شخصي و هرآنچه كودك متعلق بهخودش ميداند احترام بگذاريم و از او بابت استفاده از وسايلش اجازه بگيريم. به او ياد بدهيم همهچيز حتي چيزهاي ناملموس مثل شادي و غم را هم ميتوان تقسيم كرد. خاطرات و نظراتمان را با او به اشتراك بگذاريم و اجازه بدهيم شاهد بخشيدنها و گرفتنهايمان باشد.