تاریخ انتشار: ۲۲ شهریور ۱۳۸۶ - ۱۰:۵۷

نگار حسینی: مثل باقی سنت‌هایمان که بیشترشان زیر بار سنگین این همه نو شدن و به‌روزشدن تاب نیاورده‌اند، این‌روزها از آیین‌های قدیمی و خاطره ‌برانگیز رمضان هم چندان خبری نیست.

 خودمان را به این دل‌خوش می‌کنیم که کارهای مهم‌تری داریم و فرصت نمی‌شود به یاد خودمان بیاوریم روزی روزگاری کمی آن ‌سوتر یا این‌سوتر رمضان ماهی بود پر از شور و رنگ و صدا.

 حالا از همه سنت‌های رمضان، تنها ربنای استاد را تجربه می‌کنیم؛ تازه اگر همان را هم در این ترافیک دم افطار فراموش نکنیم از رادیو خودرویی که در آن نشسته‌ایم بشنویم.
در این ماه، شهر انگار از نو زنده می‌شود و این ربطی به ما ندارد که حواس‌مان به این زنده‌شدن هست یا نه. این زنده‌شدن خودش را به‌‌مان می‌قبولاند؛ از همان نزدیک غروب تا خود سحر رنگ دارد و نور.

 این است که تعجب نمی‌کنیم اگر سال‌ها پیش طبل و دهل، این دو ندادهنده وقت افطار و وقت امساک، جزیی از رنگ‌وبوی زنده نواحی مختلف ایران بوده باشد؛ در آن روزها و شب‌های بی‌رادیو و بی‌تلویزیون که وقت شرعی را نمی‌شد از این دو همدم  سرد و بی‌روح شنید.

هرچند دارد یادمان می‌رود، اما چندان دور نیستند روزهای نقاره‌زدن و بلندبلند روی پشت‌بام خانه‌ها و مسجدها مناجات‌ خواندن. با این‌ حال این ‌روزها چیزی از آن نقاره‌ها و مناجات‌ها یادمان نیست؛ چه رسد به اینکه مسجد محله‌مان را برای استقبال از این مهمانی بازسازی کنیم یا دست‌کم گرد‌وخاک‌هایش را بگیریم؛ خاک‌های این یکسال را.

فرار می‌کنیم از سرزنش‌کردن خودمان. تقصیری نداریم. ناگزیریم از هماهنگی با این همه شتاب و تعجیل و این همه منطق قرن 21. با همه این توجیه‌ها و دل‌خوش‌کنک‌ها، اما حس‌مان زیر بار این توجیه‌ها نمی‌رود و چیز دیگری می‌گوید. دست‌کم می توانیم حرف بزنیم از آن همه ولوله‌ای که در ماه رمضان می‌افتاد در خانه‌های دهات و خانه‌های شهرها. هرچند هنوز هم می‌توان سراغ گرفت جاهایی که می‌شود رمضان را بو کرد و نفس کشید و مزمزه کرد.

نقاره
این‌روزها تنها مردم مشهد و طبس هستند که با آوای نقاره‌ها به استقبال اذان صبح می‌روند و روزه می‌گیرند. آستانه حرم حضرت امام‌رضا (ع) از معدود جاهایی است که هنوز هر سحر این رسم کهن ایرانی در آن اجرا می‌شود. اینها را هوشنگ جاوید در کتابش «موسیقی رمضان در ایران» نوشته است.

نقاره‌زنی قبل از اسلام هم به عنوان یک رسم کهن هنگام طلوع خورشید اجرا می‌شده است. گروه نقاره‌زنی در واقع نوعی ارکستر بوده که از سازهای کوبه‌ای و بادی که با قوانین خاصی به نام «نوبت» نواخته می‌شده، تشکیل می‌شده است. تاورنیه، جهانگرد فرانسوی هم در سفرنامه ایران خود به نقاره‌زنی اشاره کرده است.

با آمدن اسلام به ایران، هنر نقاره‌زنی جلوه دیگری پیدا کرد و به سنتی برای زمان سحر و افطار ماه رمضان تبدیل شد و چهره یک هنر آیینی را به خود گرفت؛ جوری که در بعضی از مناطق ایران این کار به شکل یک سنت وقفی درآمد، اما امروز تنها در طبس به صورت اوقافی انجام می‌شود. نقاره‌زنی‌ای که در حرم امام رضا برگزار می‌شود، گونه‌ای تحول‌یافته از نقاره‌زنی باستانی در ایران است.

دهل و دف
دهل‌زنی و دف‌زنی هم در برخی از مناطق ایران براساس تفکرات و باورداشت‌های قومی منطقه‌ای به جای استفاده از نقاره‌زنی برای بیداری مؤمنان استفاده می‌شده است. در میان نواختن سازهای کوبه‌ای، آوازها و نواهایی نیز خوانده می‌شده که مهم‌ترین آنها مناجات سحر است.

دهل و دف زنی به‌وقت سحر بیشتر در مناطق غربی و شمال‌غربی ایران رواج داشته است. به جای آن در مناطق مرکزی و جنوبی ایران، شیپور، کرنا و بوق‌زنی هنگام سحر رایج بوده که امروز از آنها هم تنها یادی باقی‌مانده است.

تا زمانی که کرنا و بوق صدفی و شاخی رایج بوده، از آنها استفاده می‌شده است. بعد از آن اما با واردشدن شیپورهای فرانسوی و سوئدی به ایران که بیشتر کاربرد نظامی داشته‌اند، از این شیپورها بهره می‌بردند. گاه شیپور یا کرنا و بوق در کنار نقاره و دهل برای بیدارکردن مردم مورد استفاده قرار می‌گرفت.

دم‌دم سحری
دم‌دم سحری، آیینی است مخصوص ناحیه بوشهر. در بخش‌هایی از حومه‌های شهر بوشهر به آن گم‌گم سحری هم می‌گویند. این نامگذاری به دلیل صدای حاصل از دمام‌زنی است که صدایی شبیه به تلفظ واژه «گم‌گم» از آن به گوش می‌رسد. دم‌دم، نوعی دهل النگویی است که در بوشهر رایج است.

این سنت چنان در بوشهر جا افتاده و دیرینه شده که برخی از خانواده‌هایی که این رسم را در ماه رمضان انجام می‌داده‌اند، «دم‌سحری» نام گرفته‌اند. این رسم اما امروزه در بوشهر بسیار محدود شده است. در دوره پهلوی اول نواختن دم‌دم سحر ممنوع بود اما پس از سال 1325 اجرای دوباره آن توسط شخصی به نام محمد ابراهیم آغاز شد.

 او در آهنگ‌های سحری تغییراتی به وجود آورد. دم‌دم‌نوازی در شب‌های احیا نوای خاصی پیدا می‌کند که نوعی حزن در آن نهفته است. در عوض هرچه به پایان رمضان  و عید فطر نزدیک می‌شود، نوایی شادتر پیدا می‌کند. 

 اجرای این رسم به این صورت است که 2 یا چند تن که بیشتر آنها از خانواده‌های طبقه فرودست جامعه هستند، هنگام سحر و ساعتی به اذان مانده با یک دم‌دم پرسروصدا در کوچه‌ها قدم می‌زنند و «والسلام یا شهر رمضان» می‌گویند و مردم را بیدار می‌کنند.

سحرخوانی
سحرخوانی یا مناجات سحری که در بعضی از نقاط کشور به آن شب‌خوانی هم می‌گفته‌اند، از رسم‌هایی است که تقریبا در همه‌ جای ایران به شیوه‌های مختلف اجرا می‌شده است. یک یا چند نفر از سحرخوانان بر بالای بام خانه‌ها یا گلدسته‌های مسجد می‌رفتند و ساعتی به اذان مانده با صدای خوش و رسای خود شروع به خواندن مناجات‌‌نامه‌های ویژه رمضان می‌کردند.

 در این سحرخوانی‌ها، اغلب از مناجات خواجه عبدالله انصاری استفاده می‌شده است. الحان مناجات‌خوانی تاکنون مورد پژوهش و بررسی قرار نگرفته است. این الحان از زیباترین مجموعه‌های موسیقی آوازی ایران است. سحرخوانی در شب‌های قدر تغییر می‌کند و به اصطلاح به آن «الصلوه» یا تیغ وبُرحیدری می‌گفته‌اند.
 
حکایت‌خوانی
نوعی حکایت‌خوانی نیز در ماه رمضان رواج داشته است. گرچه حکایت‌خوانی همواره در ایران استفاده می‌شده، اما در ماه رمضان به شکلی بسیار زیبا، جلوه‌ای دینی و مذهبی پیدا می‌کند که به شرح زندگانی، داوری‌ها و سیره امام علی (ع) می‌پردازد.

نبردها و رادی‌های آن شهید محراب و مولای مؤمنین در قالبی آهنگین توسط هنرمندان (چه با ساز و چه بدون ساز) بیان می‌شد؛ حکایت‌هایی چون قلعه خیبر، سلمان و شیر و علی و بند بربر از این قبیل حکایت‌ها هستند.

منقبت‌خوانی نیز گونه‌ای ستایشگری است که به 2‌صورت ضمنی و تلویحی در ماه رمضان خوانده می‌شده است. منقبت‌خوانان، مبلغان مذهبی و دینی بوده‌اند. منقبت‌خوانی نیز مثل دیگر آوازهای سحری در بیشتر نقاط ایران به گونه‌ای متفاوت جریان داشته است.

ترکمن‌ها
ترکمن‌ها که از رنگین‌ترین و شاداب‌ترین اقوام ایرانی هستند، برای رمضان هم برنامه‌ها و آداب ویژه خود را دارند: نماز تراویح، روز خانه‌تکان، روز شیرینی‌پزان و نماز عید فطر. از جالب‌ترین رسم‌های این قوم، درست‌کردن جهیزیه دختران در شب‌های ماه رمضان است.

۴۰ پیراهن ترکمنی و ۴۰ شلوار 7 تکه دختران دم‌بخت ترکمن در شب‌های مبارک ماه رمضان دوخته می‌شود. در این ماه برای نوعروسان ترکمن که پیش از این ماه به خانه بخت رفته‌اند، شیرینی می‌فرستند.
   
هنوز هم می‌توان سراغ گرفت جاهایی که می‌شود رمضان را بو کرد و نفس کشید و مزمزه کرد.