او که در تگزاس به دنیا آمده راهی طولانی را طی کرد تا به جایگاه امروزیاش برسد، او که قبل از بازیگرشدن در دنیای موسیقی کار میکرد- و حتی یک آلبوم هم به بازار ارائه کرد- در سال 2004 و بعد از بازی در درام موزیکال «ری» تبدیل به چهرهای درجه یک شد.
او به خاطر بازی در نقش ریچارلز نوازنده و خواننده کلاسیک و نابینای عالم موسیقی، اسکار بهترین بازیگر مردسال را گرفت.
مراسم گلدن گلوپو اتحادیه بازیگران سینما هم جایزه خود را برای این فیلم به او دادند. بعد از « ری » فاکس با مایکل من در «پلیس میامی» همکاری کرد. سال قبل «دریم گرلز» او یک بار دیگر نامش را در سطح وسیعی مطرح کرد.
تازهترین کار سینمایی فاکس «قلمرو» یک درام دلهرهآور واکشن سیاسی است که قصهاش در عربستان سعودی رخ میدهد و نوع یک بمبگذاری باعث حضور یک افسر متخصص افبیآی (با بازی فوکس) در این کشور میشود. او و همراهانش در یک ماموریت 5روزه محرمانه تلاش دارند، عوامل بمبگذار را پیدا کنند.
اما آنها هرچه جلوتر میروند متوجه موانعی میشوند که سر راهشان وجوددارد. کمکم این افسر به صداقت برخی از مسئولین سعودی و آمریکایی برای حل این معما مشکوک میشود. او که برای پیدا کردن یک هدف به عربستان رفته، خودش هدف یک ماجراجویی خطرناک قرار میگیرد.
- خودت کمی درباره «قلمرو» برایمان حرف بزن.
- افتتاحیه فیلم برای شما تاریخی را بازگو میکند که عربستان سعودی چگونه به پول رسید. زمانی هم که پول در میان باشد امکان وقوع هر اتفاقی و رخدادی هست. انواع و اقسام طمعها و سازشها و مصالحهها در این زمان به وجود میآید و در این حالت تمام دنیا محل نشو ونما میشود.
در درجه اول، کمپی که بمبگذاری در آن صورت میگیرد به نمایش در میآید. اینجا مکانی است که آدمهایی که در آن برای کمپانی نفتی کار میکنند، به نوعی با یک بهشت و زندگی راحت روبهرو هستند. ورود به این محل خیلی سخت است و هر کسی امکان رفت و آمد به آنجا را ندارد. اما مشکل و دردسر در داخل همین بهشت است که به وجود میآید.
کسی که خودش را در گوشهای پنهان کرده با انفجاری که انجام میدهد یک آشفتگی خلق میکند. یکی از دوستان کاراکتر من در فیلم در جریان این انفجارات به قتل میرسد. در آغاز کار این مسئله یک مسئله شخصی نیست و من ماموریت دارم که این پرونده را حل کنم. اما کمکم این موضوع برایم حکم یک مسئله شخصی را پیدا میکند.
کاراکتر من میخواهد بداند آیا میتواند کاریکند که هم معمای انفجارات حل شود و هم موضوع قتل دوستش. زمانی که من میخواهم این کار را انجام دهم، اتفاق قشنگی رخ میدهد. در عربستان آدم دیگری را ملاقات میکنم که انگیزهای مثل من دارد. او یک افسر پلیس سعودی( اشرف بارهوم) است که دستش بسته است. این جور مواقع همینطور است . وقتی با موضوعاتی مثل همین مشکل داخل فیلم روبهرو هستیم، دست برخی از افسران پلیس بسته است و نمیتوانند کاری انجام دهند.
ما با هم دوست میشویم و این دوستی در طول فیلم گسترش پیدا میکند. به واسطه همین دوستی است که هر دوی ما شهامت آن را پیدا میکنیم تا وارد آن دنیای غریب و پیچیده ریاکارانه و متقلب شده و واقعیتها را کشف کنیم. چه کسی در پشت تمام این مسائل حضور دارد؟ حرف اصلی فیلم همین است و میخواهد این نکته را بازگو کند.
- کاراکتر تو افسر رونالد فلوری چگونه میخواهد این پرونده را حل کند؟
- او مجبور است آدمهایی را که در آنجا وجود دارند و میخواهند در بخش و محدودهشان چنین اتفاقاتی رخ ندهد را تحریک کند. او این کار را به شیوه خاصی انجام میدهد.فلوری تلاش دارد به آنها بفماند مهم نیست که چه کسی و با چه نیتی چنین کارهایی را انجام میدهد و دیگران را به قتل میرساند. بحث اصلی این است که نفس عمل وحشتناک است و همه افراد حاضر را تحت تأثیر خود قرار میدهد.
- و از این طریق است که یک اعتماد متقابل فرهنگی بین دو طرف گسترش پیدا میکند.
- بله، و من در کاراکتر اشرف میبینم که او حقیقتا میخواهد کارهای خوبی انجام دهد. اما او نمیتواند، زیرا چنین کاری میتواند در نقطه مقابل خیلی چیزها قرار گیرد. اقدامات او علیه خواست آنهایی است که نمیخواهند این جنایت شکافته و حل شود. شاید مقداری تاکتیکهای ترس در این نمایش وجود دارد. هرچه که باشد، من احساس میکنم او میخواهد قدمهایی برای حل این موضوع بردارد. من هم میخواهم همین کار را بکنم.
در این رابطه، هر اتفاقی هم قرار باشد برای ما رخ بدهد رخ میدهد. در یک نگاه کلی هر دوی ما میخواهیم به یکدیگر بگوییم:« من حالا به تو اعتماد دارم وواقعا میخواهم به تو کمک کنم ما با کمک یکدیگر میتوانیم این موضوع را به سمت وضعیت مثبتی ببریم.» و جه طلایی فیلم هم همین نکته است.
- همبازی شدن در مقابل اشرف چگونه بود؟
- او فوقالعاده است. کار کردن با او غیرقابلتصور بود، زیرا او از مکانی کاملا متفاوت میآید و به ما شبیه کسانی نگاه میکرد که متعلق به محل بسیار دوری هستیم. بخشی از این چیزی که میگویم دقیقا در خود قصه فیلم هم اتفاق میافتد.
- پیتربرگ در مقام کارگردان فیلم چطور بود؟
- باید از او به عنوان یک فیلمساز عالی اسم ببرم، زیرا او یک کارگردان، بازیگر است. وی از آن دسته کارگردانانی است که میتواند یک بازی خیلی خوب از بازیگرانش بگیرد. علتش هم این است که او از زاویه کار بازیگری میآید و قبل از فیلمساز شدن، یک بازیگر گردان بوده است. من شانس آن را داشتم که قبل از این در فیلم«وثیقه» مایکل من برای مدت کوتاهی با او کار کنم.
فیلمهایش را دیدهام و وقتی دارید با او کار میکنید، متوجه میشوید او با3 دوربین صحنهاش را میگیرد و این کار را در تمام مدت فیلمبرداری به راحتی انجام میدهد. بعضی وقتها او دستور توقف فیلمبرداری را نمیداد و این کمک خیلی زیادی به همه ما میکرد تا کارمان را بهتر انجام دهیم. این کار کمک میکرد تا کاراکترهایمان را بهتر حفظ کنیم.
به این ترتیب هر برداشتی در طول کار فیلمبرداری پر از نمک و مزه بود. خود او هم آدم بامزهای است مسائل را خیلی صریح و شفاف توضیح میدهد. در حرفه ما لازم است که وقتی داری کاری انجام میدهی سرزنده باشی. در این صورت تو اوقات خوبی داری و میتوانی کار بهتری ارائه بدهی.
- درباره همبازی شدن با جنیفرگارنر هم صحبت میکنی؟
- کار کردن با او باعث خوشوقتی است . او آدم با محبتی است و کارش را بسیار جدی میگیرد. زمانی که داشتیم فیلمبرداری میکردیم او در حال مراقبت از بچه کوچکش بود. برای همه ما باعث تعجب و شگفتی بود که او چگونه صدوده درصد توجهش معطوف بازی در فیلم بود و در همان زمان صدو ده درصد مراقب دختر کوچکش بود! فکر میکنم او قویترین آدم کره خاکی است که بلافاصله پس از مادر شدن سرصحنه فیلمبرداری حاضر میشود، آن هم فیلمی که قصهاش در یک صحرای خشک میگذرد!
- صحنههای فیلم در ابوظبی فیلمبرداری شدند. کار فیلمبرداری مشکل نبود؟
- خیلی خوب و عالی بود. برای تولید فیلم آنها درهای قصرها و محلهای بزرگ را باز کردند. در آنجا، شما میتوانید یکی از بهترین وزیباترین معماریها را ببینید. نکته جالب این است که آنها به ما اعتماد کردند و رفتار و برخورد خیلی خوبی با ما داشتند. آنها در عین حال فرصت تماشای فیلم را هم به دست آوردند.
میدانی، یک فیلم زمانی خوب میشود که میزبانان هم نسبت به آن دلواپس باشند و بخواهند که یک اثر خوب ساخته شود. تحت تأثیر برخورد خوب، گرم و مهربان مردم آنجا قرار گرفتم. با بیصبری منتظرم تا فرصت کار تازهای در این محل به وجود بیاید و تجربه بیشتری را در این زمینه کسب کنم.
- با خشکی و گرمای صحرا چهطور کنار آمدی؟
-خب، آن گرما چیز دیگری بود! خوشبختانه ما امکان آن را داشتیم که کار فیلمبرداری را از صبح زود شروع کنیم. کار ما تاحوالی ساعت2بعدازظهر طول میکشید، به همین دلیل با گرما مشکل زیادی نداشتیم.
- از بازی در سکانسهای اکشن لذت بردی؟
-خب، بازی در این صحنهها را دوست دارم. آن تیراندازیها، تعقیب و گریزآدمها، نبردها و نزاعها و آن زمین خوردنها همه اینها لذت بخش بود و از بازی در این جور صحنهها لذت میبرم. نکته اصلی این بود که ما باید از شهر خارج میشدیم و میدانستیم که باید راز و معمای این جنایت را حل کنیم. اما هنوز این اتفاق رخ نداده است که یکی از همکارانمان دستگیر میشود. طبیعی است که ما باید او را نجات دهیم و از اینجاست که همه چیز شکل تازهای به خودش میگیرد.
بعد از آن است که صحنه تعقیب و گریز شروع میشود و ما با آن سکانسهای درگیری و تیراندازی روبهرو میشویم، سکانسهایی که به نظر من حیرتانگیز و خارقالعادهاند.
- فکر میکنی تماشاگران با تماشای «قلمرو» چه چیزی عایدشان شود؟
- آن چیزی که تماشاگران میتوانند از این فیلم انتظار داشته باشند، این است که یک قصه نسبتا واقعی را تماشا کنند و نسبت به آن واکنشی منطقی نشان دهند. باید تمام مسائل سیاسی را فراموش کرد و به روح کاراکترهای فیلم دست یافت.
هنگام تماشای فیلم باید به یک سواری ساده و صمیمانه فکر کرد و آن را با دل و احساس تماشا کرد. کاراکترهای فیلم تا پایان ماجرا دست از فعالیت برنمیدارند، تا اینکه در پایان ماجرا – و پس از آنکه به خواستهشان میرسند- دیگر از پا میافتند. باید این کاراکترها را درک کرد.
- برای فیلم پیشبینی موفقیت اسکاری میکنی؟
- نمیدانم. «قلمرو» بیشتر در رده فیلمهای سرگرمکننده جای میگیرد تا کارهای غیرمتعارف و اسکاری. البته فیلم در فصل منتخب به فصل فیلمهای اسکاری اکران شده، ولی نمیتوان آن را فیلمی اسکاری قلمداد کرد. با این حال، این اعضای آکادمی اسکار هستند که باید در اینباره اظهارنظر کنند.
Foxfilmreviews.com