«دردره الاه» به موضوع مرگ سربازی در عراق میپردازد. «تدوین مجدد» به بازجویی از زندانیان خارجی در مراکز مخفی سیا میپردازد. «قلمرو» داستان پیگیری افبیآی در مورد بمبگذاری در ریاض و «بادبادک باز» ماجرای ظهور طالبان در افغانستان را از دیدگاه یک کودک بازگو میکند و فیلم «نبرد چارلی ویلسون» به عملیات مخفیانه یکی از اعضای کنگره در افغانستان میپردازد.
اما بهرغم اینکه تمامی این فیلمها براساس فیلمنامههایی ارزشمند و توسط کارگردانهایی صاحبنام ساخته شده و ستارگانی چون تام هنکس، جولیا رابرتز، شارلیز ترون، جمی فاکس و جان کیوزاک در آن حضور دارند، به نظر میرسد که در فصل اهدای جوایز سالانه و به هنگام توزیع جوایز اسکار نباید انتظار داشت که نام آنها را بشنویم.
از سوی دیگر تماشاگران هم چندان با این فیلمها مهربان نبودند و بهرغم حضور ستارگان یاد شده، تبلیغات نتوانسته تماشاگران را به سینماها بکشاند. دیوید تامسون، منتقد سینمایی و تاریخنویس سینما در این زمینه میگوید: شاید برخی از اعضای آکادمی اسکار در آستانه انتخابات سال آینده، روی خوشی به فیلمهای ضدجنگ نشان میدادند و به برخی از آنها که با صداقت به موضوع جنگ و عواقب آن پرداخته بودند، بها میدادند ولی در صورتی میشد این انتظار را از آنها داشت که در مرحله اول مردم از این فیلمها استقبال کنند، چون در این صورت این احساس به وجود میآمد که فیلم تحسین شده، فیلم مهمی است. اما من هنوز در انتظارم که چنین اتفاقی امسال برای فیلمهای جنگی اکران شده بیفتد.
نگاهی به آمار فروش فیلمها هم این موضوع را تایید میکند. فیلم «دردره الاه» با وجود بازی فوقالعاده تامی لیجونز در نقش پدر سرباز کشته شده و تبلیغات خوب در هفته نخست فقط 6.5 میلیون دلار فروش کرد و فیلم «قلمرو» با وجود تبلیغات گسترده استودیو یونیورسال در سرتاسر جهان و بازی جمی فاکس در مجموع فروش 80میلیون دلاری در جهان داشت که کمی بیش از هزینه تبلیغات فیلم است و فیلم جدید برایان دپالما با عنوان« تدوین مجدد» در هفته اول اکران فروش ناامیدکننده 4 میلیون دلاری داشت در شرایطی که تحلیلگران فروش اولیه 10 میلیون دلار را برای آن پیشبینی کرده بودند.
این فروشهای ناامیدکننده موجب شده تا موجی از تردید در مورد عملکرد این فیلمها در اسکار 2008 وجود داشته باشد. چادهارتیگان، تحلیلگر گیشه معتقد است که بازی برای حضور در اسکار از هماکنون شروع شده. نباید از فیلمهایی که در گیشه ضعیف عمل میکنند، انتظار زیادی برای کسب جایزه داشت چون فیلمی که نتوانسته تماشاچی را به سالن بکشاند، مورد توجه داوران آکادمی قرار نمیگیرد چرا که فاقد تبلیغات شفاهی است.
برای مثال فیلم« مردگان» از مارتین اسکورسیزی که جایزه اسکار بهترین فیلم را در سال گذشته دریافت کرد، 132 میلیون دلار در سینماهای آمریکای شمالی فروش داشت و در بین 5 فیلم نامزد جایزه بهترین فیلم شد، بالاترین میزان فروش را به نام خود ثبت کرد. اما در مقابل فیلم «دردره الاه» در سالنی برای داوران آکادمی به نمایش درآمد که در سالن کناریاش همین فیلم در سالنی با 10 تماشاچی اکران شد!
شرایط برای فیلم بادبادک باز که براساس رمان پرفروش خالدحسینی ساخته شده، بهتر از این نیست و فیلم در اواسط دسامبر اکران خواهد شد که همزمان با اکران فیلمهای پرستاره فصل است.حال باید پرسید که فیلمهایی چون جوخه یا شکارچی گوزن چرا تکرار نمیشوند و چرا فیلمهای جنگی دیگر نمیتوانند تماشاچیان را راضی کنند و داوران آکادمی را به اهدای جوایز مجاب کنند؟
برخی از تحلیلگران معتقدند وقایع جاری در این فیلمها از لحاظ سوژه با آنچه در جهان امروزی میگذرد ارتباط نزدیکی دارد و در واقع بازتابی از اخباری است که هر روز در شبکههای معتبر جهان میشنویم، در شرایطی که فیلمهای جوخه (1986) و شکارچی گوزن(1978) زمانی اکران شدند که سالها از جنگ ویتنام گذشته بود. نیک کال، مدیر انجمن بینالمللی رسانه و تاریخ و تحلیلگر سینمای جنگ اشاره میکند چنین فیلمهایی که در مورد وقایع جنگهای روز جهان هستند تنها میتوانند توجه تعدادی از منتقدان را جلب کنند و جذب تماشاچی برای این فیلمها که داستان مشابهشان در اخبار روز موجود است، بسیار مشکل خواهد بود.
کال میافزاید: اولین و بزرگترین سؤال «میزان سرگرمکننده بودن» این گونه فیلمهاست که به دلیل جاری بودن ماجرای آنها در کشورهایی چون افغانستان و عراق، این میزان اصلا امیدوارکننده نیست و شاید این فیلمها حداقل 5 سال زودتر از آنچه که باید، ساخته شدهاند. نکته دوم این است که ژانر سینمای جنگ چیزی نیست که مورد توجه عامه سینماروها قرار گیرد. امسال تعدادفیلمهایی که به جوانب جنگ عراق میپردازد بیش از اندازه است و فروش بد فیلم دردره الاه شروع بسیار بدی را رقم زده است، آن هم در شرایطی که نقدهای مثبت زیادی برای آن نوشته شد ولی در نهایت مردم پس از خمیازههای زیاد سالنهای سینما را ترک کردند.
البته فیلم «دردره الاه» اولین فیلمی نبود که با این واکنش روبهرو میشد و قبل آن فیلم قلب قدرتمند به کارگردانی مایکل وینترباتم با حضور آنجلینا جولی و بازی تحسین شدهاش نتوانست تماشاگران را راضی به منازل بفرستد.
تامسون در مورد دلیل این قضیه میگوید: احسا سمن این است که اگر فیلم دانیل پری 10 سال بعد ساخته میشد، نتیجه کار در گیشه فوقالعاده بود ولی وینتر باتم خیلی زود به سراغ آن رفت و همه چیز خراب شد. این ماجرا 2 سال قبل نیز اتفاق افتاده بود و فیلم Jorhead در مورد جنگ خلیجفارس در سال 2005 با فروش 62 میلیون دلاری، هیچ جایزه اسکاری به دست نیاورد و این برخلاف تبلیغات گسترده برای این فیلم بود.
البته فیلمهایی هم که تبلیغات خوبی در سال قبل نداشتند و به موضوعات روز پرداخته بودند، فروش بالایی نداشتند. فیلم« خانه شجاعان» با بازی ساموئل الجکسون تنها 43 میلیون فروخت و فیلم «دوران سخت » با بازی کریستین بیل در پایان سال 2006 در اکران عمومی 3.5 میلیون دلار فروخت که نیمی از دستمزد کریستین بیل بود.
این 2 رقم را باید با فیلمهای جنگی پیرامون ویتنام مقایسه کرد که فیلم «به خانه آمدن» در سال 1978 فروش 32 میلیون دلاری« و اینک آخرالزمان» در سال 1979 فروش 78 میلیون دلاری داشت.
اما در این هفته فیلم« شیرها برای بره ها» با بازی تامکروز، رابرت ردفورد و مریل استریپ اکران میشود ولی نمیتوان تضمینی برای فروش یکصد میلیون دلاری آن داد، هر چند که این نامها در آن حضور داشته باشند. هاریتگان در مورد آینده گیشه برای فیلمهایی از این دست میگوید: آمریکاییها به شدت از جنگ عراق ناراضی هستند و برای کشاندن تماشاگران به سینما برای تماشای فیلمی درباره آن بایستی بسیار هوشمندانه عمل کرد.
Latimes
11 نوامبر2007