جامعه در افق دينمدارياش، اختلاف اهل خانواده را با ميانجيگريها و بزرگنشينيها حل ميكند، با مشاورهها و راهنماييها اصلاح ميكند و اگر صلاح را در جدايي ببيند پاي حق و عدالت ميايستد تا سهم هر كس از حق ادا شود. بندها و مادهها و تبصرهها در قانون، صف به صف و صفحه به صفحه آمدهاند تا زاويه هر كس را از مسير حق مشخص كنند و ميانجيگر خصومتها به عدالت باشند.
قاضي در محكمه، حاكمي نيست كه عصاي قدرت دست گرفته باشد بلكه مرشدي است كه راه خير را نشان ميدهد و به سمت عدالت راهبري ميكند. قانونگذار خود را جداي از دعوا نديده و انگار حاضر در هر صحنه اختلاف، قانون را براي امنيت جانب حق تدوين كرده است. حاكم گويي پيش هر پرونده حاضر است و چهره درهم كشيدهاش سهم طرف ناحق و روي گشادهاش قسمت اهل حق است.
جامعهاي كه خانواده را بنيان تمدن ديده، آن را اصل فرهنگساز ديده و بستر انسانپروري ديده است، نظام قضايياش پناهگاهي براي حفظ و ترميم و تصحيح ساختاري نظام خانواده است. قاضياش صفحههاي هر پرونده را چنان ميخواند كه گويي خاك را بهدنبال طلا الك ميكند و صلاح را براي هر دو طرف چنان پي ميگيرد كه انگار هر دو، اهل خانواده خودش هستند و آنها كه بر كرسي رأي نشستهاند و پاي تصويب قوانين را امضا ميكنند نيز همواره چشم به عزت خانواده دارند و تعالي آن را آرزو ميكنند. چنين جامعهاي مسير اختلافها را به سمت سازندگي و تفاوتها را به سمت بالندگي هدايت ميكند و همان زمان كه تفاوتها را محترم ميشمارد، بر اشتراكها تأكيد ميكند. خانواده در اين نگاه در چنان اوجي است كه غبار كدورتها آسمانش را تيره نميكند و سختي اتفاقها زمينگيرش نميسازد.
انسانهاي تربيت شده چنين بستري از هر كژي كه مانع سير خانواده باشد دوري ميكنند و از هر خطايي كه انحراف بهدنبال داشته باشد برحذر هستند. ايشان پايداري بناي خانواده را اصل مهم زندگي ميبينند و هر چه در توان دارند به پاي مانايي خانواده خود ميريزند.
خانواده در جامعه دينمدار در بستري چنين زندگي ميكند. كوهي است بلند و مورد احترام آدمها و قلهاي افراشته زير ابر حمايت قانونها.
* سياستهاي ابلاغشده مقاممعظم رهبري درباره خانواده، بند ششم
ارائه و ترسيم الگوي اسلامي خانواده و تقويت و ترويج سبك زندگي اسلامي- ايراني با:
ترويج ارزشهاي متعالي و سنتهاي پسنديده در ازدواج و خانواده.
پررنگ كردن ارزشهاي اخلاقي و زدودن پيرايههاي باطل از آن.
مبارزه با اشرافيت و تجملگرايي و مظاهر فرهنگ غرب.
اصلاح رفتار گروههاي مرجع و برجستهسازي رفتارهاي شايسته آنها و جلوگيري از شكلگيري گروههاي مرجع ناسالم.