همه اين افراد به خدا توكل دارند و البته چشم اميد به كمك كسي دوختهاند كه بتواند گره از كارشان بگشايد و چهكسي بهتر از مهين باقريمجدي (سروش)؛ بانوي خيري كه در كرج همه او را ميشناسند و از هيچ كمكي دريغ نميكند. برايش فرقي نميكند يكي از كرج كمك بخواهد يا از دورترين نقطه كشور، او براي كمك به ديگران سنگ تمام ميگذارد؛ آن هم با عشق و بدون هيچ چشمداشتي. شايد براي همين است كه توانسته، 40سال در كار خير و كمك به ديگران دوام بياورد.
افرادي كه به ديگران كمك ميكنند، اين روحيه را يكشبه بهدست نميآورند و با مرور زندگي آنها، ميتوان دريافت كه كمك كردن جزوي از زندگي آنها بوده و به نوعي اين روحيه، در وجود آنها از كودكي شكل گرفته.مهين باقريمجدي هم كه او را با نام خانوادگي همسرش يعني سروش ميشناسند نيز همين ويژگي را داشته است.
او ميگويد: «كسي كه باعث شد من براي كمككردن انگيزه زيادي پيدا كنم، مادرم بود. او هميشه به ديگران كمك ميكرد مثلا اگر فردي در همسايگي ما زندگي ميكرد و توان رفتن به مطب پزشك را نداشت، به خانهاش پزشك ميبرد تا او را معاينه و درمان كند. او هر كاري كه از دستش برميآمد، براي افراد نيازمند انجام ميداد. با اينكه خيلي كم سن و سال بودم، ولي متوجه تأثير كارهايش ميشدم و اين مسئله برايم حس خوبي به همراه داشت براي همين من هم سعي ميكردم مثل مادرم باشم ولي چون كمسن و سال بودم، دقيقا نميدانستم چه كاري بايد كنم. خوب يادم است كه به بچهها ميگفتم مشقهايشان را به من بدهند تا برايشان بنويسم يا كيفشان را بعد از تعطيلشدن مدرسه، برايشان حمل ميكردم تا به اين شكل به آنها كمك كنم.
زماني كه مادرم متوجه اين موضوع شد، از من خواست كه چنين كارهايي را انجام ندهم و تصوير دقيقتري از كمك به ديگران و كار خير به من نشان داد. زماني كه ازدواج كردم، كلا مسير زندگيام شكل جديدي بهخود گرفت و بهصورت جدي كمك كردن به ديگران را شروع كردم البته آنموقعها خيريهاي تاسيس نكرده بودم. براي مثال، اگر كسي وقت زايمانش رسيده و تنها بود، او را به بيمارستان ميبردم يا اگر ميدانستم كسي در همسايگيمان بيمار است برايش سوپ ميپختم و ميبردم.علاوه بر اين، افراد نيازمند در خانه ما ميآمدند و ميگفتند براي درمان، جهيزيه و... به كمك نياز داريم و من هم در حد توانم به آنها كمك ميكردم.همه اينها باعث شد تا بعد از مدتي، اقدام به تاسيس خيريه كنم. قبل از تاسيس خيريه هم در شوراي حل اختلاف كار ميكردم و هر پروندهاي كه به من ميسپردند، با تلاشهايي كه انجام ميدادم ختم به خير ميشد. بعد از تاسيس خيريه، ديگر كار در شوراي حل اختلاف را ادامه ندادم و تصميم گرفتم بهصورت جدي تمركز خود را روي خيريه بگذارم».
- توانمندي حرف اول را ميزند
اين ضربالمثل را همه شنيدهاند كه «به كسي ماهي نده و به جاي آن ماهيگيري را به او ياد بده». خانم سروش، با وجود اينكه هر كمكي كه از دستش بربيايد انجام ميدهد و چيزي در كمك كردن كم نميگذارد، ولي به اين ضربالمثل حسابي باور دارد و معتقد است افراد نيازمند بايد بتوانند مهارتهاي خود را افزايش بدهند و براي ادامه زندگي، صرفا به خيريهها و كمكهاي مردمي وابسته نباشند. او در اين رابطه چنين ميگويد: «يكي از كارهايي كه ما انجام ميدهيم توزيع ارزاق در استان البرز بهويژه كرج است و سبدهاي كالا را بهصورت نامحسوس بهدست افراد نيازمند ميرسانيم ولي واقعيت اين است كه مشكل افراد نيازمند با سبد كالا و حمايتهاي ديگر، تنها بهصورت مقطعي حل ميشود و بايد فكر جديتري براي آنها كرد. يكي از راهحلهايي كه براي افراد درنظر گرفتهايم، كار خدماتي و پرستاري در منزل است و افرادي كه شغل نداشته و مايل باشند، ميتوانند با ما همكاري كنند. يكي از مزيتهاي كاري كه ما انجام ميدهيم، اين است كه بر عكس شركتهاي ديگر كه درصد زيادي را از درآمد فرد كسر ميكنند، ما هيچ درصدي از درآمد فرد كم نميكنيم و كل درآمد براي خود فرد خواهد بود. افرادي كه كار ميكنند از امتياز بيشتري برخوردار خواهند شد و خيريه بهدليل انگيزهاي كه داشتهاند، سرويسها و خدمات بيشتري را به آنها ارائه ميدهد. افزايش توانمندي افراد و ايجاد اشتغال بهويژه براي خانمهاي سرپرست خانوار، يكي از دغدغههايم محسوب ميشود».
- وقتي اميد معجزه ميكند
انگيزه، مهمترين چيزي است كه ميتواند باعث حركت افراد به سمت موفقيت شود و فردي كه انگيزه داشته باشد، همه موانع را از سر راهش برميدارد تا به هدفش برسد. سروش، از اين مسئله كمك گرفته تا بتواند دانشآموزاني كه وضعيت زندگي نامساعدي دارند، به سمت موفقيت هدايت كند؛ «دانشآموزان زيادي را ميشناسم كه بدسرپرست و بيبضاعت هستند و حتي برخي از آنها پدراني دارند كه در زندان بودهاند و اعدام شدهاند يا والديني دارند كه به اچ.آي.وي مبتلا هستند، چنين دانشآموزاني بيش از ساير دانشآموزان به دلگرمي و انگيزه نياز دارند گرچه اكثرشان از استعداد و هوش بالايي برخوردار هستند ولي نبايد آنها را تنها گذاشت. دانشآموزاني كه خوب درس ميخوانند و كارنامههايشان به دستم ميرسد، حتما حمايتشان ميكنم و برايشان جايزه درنظر ميگيرم تا براي درس خواندن و تلاش كردن، بيش از پيش انگيزه داشته باشند. چند وقت پيش به مدرسهاي در هشتگرد سر زدم كه بسياري از دانشآموزانش با مشكلات زيادي دست و پنجه نرم ميكنند و بهويژه از نظر اقتصادي محروم هستند، جالب اينكه اكثر اين دانشآموزان معدلهاي بالايي دارند. براي اينكه به آنها انگيزه بدهم، از مدير مدرسه درخواست كردم كه آماري از اندازه پاي بچهها به من بدهد و برايشان 200جفت كفش فرستاديم. همچنين براي 2 مدرسه دخترانه و پسرانه نيز گرمكن فرستاديم كه همه اين كارها با ياري خيرين عزيز انجام شد. وقتي اين دانشآموزان بدانند كه تلاش آنها ديده ميشود و بهدليل تلاشي كه ميكنند جايزه دريافت ميكنند، مسلما انگيزه بيشتري براي ادامه تحصيل و رفتن به مقاطع بالاتر تحصيلي خواهند داشت و اين مسئله نبايد از نظر افرادي كه در خيريهها فعاليت ميكنند دور بماند».
- كارهاي خوبي كه تمام نميشود
دنياي افراد خير، دنياي عجيبي است. آنها با انرژي و اشتياق فراوان هر روز خود را به اميد كمك به نيازمندان شروع ميكنند و وقتي تلاشهاي روزانهشان به نتيجه ميرسد، با آرامشي خاص، شب را سپري ميكنند. اين دسته از افراد نميتوانند نسبت به محيط اطراف و جامعه خود بيتفاوت باشند و تا گرهاي را نگشايند و قدمي برندارند، آرام و قرار نميگيرند. خانم سروش هم جزو همين دسته از افراد است. او براي كارهاي خيري كه انجام ميدهد، حد و مرزي تعيين نكرده تا وقتي كسي از او درخواستي كرد، بينتيجه از دفتر خيريهاش بيرون نرود. او ميگويد: «بهطور كلي حدود 400خانوار بهصورت مستقيم تحت پوشش ما هستند كه اكثرا در كرج زندگي ميكنند و حمايتهاي مختلفي از آنها صورت ميگيرد. گاهي برخي از افراد براي تهيه جهيزيه به ما مراجعه ميكنند و ما هم به آنها تا جايي كه بتوانيم كمك ميكنيم و بعد از اينكه وضعيت زندگي افراد را بررسي كرديم، كمكها انجام ميشود البته اين كار كاملا نامحسوس است و ما در قالب مهمان به خانه نيازمندان ميرويم و روي مسئله آبروي افراد بسيار حساس هستيم. ماهي دو بار از زندان براي تهيه جهيزيه دختراني كه پدرانشان در زندان هستند و استطاعت مالي ندارند، نامه بهدست ما ميرسد كه براي اين دسته از افراد نيز جهيزيه تهيه ميكنيم. براي تهيه جهيزيه هم از خيرين كمك ميگيريم و خوشبختانه تا به حال كسي دست رد به سينهمان نزده است.
گاهي پيش ميآيد كه جوانهايي به ما مراجعه ميكنند كه ميخواهند مراسم عروسي بگيرند ولي توان ماليشان اين اجازه را به آنها نميدهد، به همين دليل سالنهاي عروسي را بهصورت رايگان براي برگزاري مراسم عروسيشان هماهنگ ميكنيم. حتي بارها پيش آمده كه عروسهاي نيازمند، هزينهاي براي آرايشگاههايي كه به آنها معرفي كردهايم يا لباس عروس، نپرداختهاند. هركاري كه بتوانم براي افراد انجام بدهم، از آن دريغ نميكنم. واقعا ديدن شادي ديگران، لذت خاصي دارد كه تا كسي آن را تجربه نكند، نميتواند آن را به خوبي درك كند. وقتي اعياد مختلف از راه ميرسد براي بهزيستي و زندان كچويي شيريني ميخريم و بارها پيش آمده است كه با هماهنگي شيرينيفروشيها هزار كيلو، شيريني در اين مراكز توزيع كردهايم. علاوه بر اين بسياري از خيريهها با يكديگر همكاري چنداني ندارند ولي خيريه ما حتي در شرايطي كه خيريههاي ديگر كمكي بخواهند، به آنها هم كمك خواهد كرد و با مساجد و حسينيهها هم همكاري داريم و بيماران نيازمند از اين طريق هم به ما معرفي ميشوند».
- خستگي معنايي ندارد
شايد اين سؤال به ذهن برسد كه يك خانم با اين همه فعاليت، چطور به زندگي شخصياش ميرسد و اينكه آيا تا به حال خسته نشده است، جواب اين سؤالها را بايد از خودش شنيد: «خيليها تصور ميكنند چون وقت زيادي را براي خيريه صرف ميكنم، ديگر وقتي به خانواده و همسرم اختصاص نميدهم درحاليكه اين تصور نادرست است و با مديريت زمان، هم به زندگي شخصيام ميرسم و هم به فعاليتهاي خيريه ميپردازم. همسرم (داريوش سروش)، هميشه در كنارم بوده و اگر حمايتها و همكاريهاي او نبود، هيچ وقت نميتوانستم در اين راه موفق شوم. هيچ وقت در انجام اين كار خسته نشدهام چون آدمي هستم كه نميتوانم يك جا بيكار بنشينم و هميشه بايد در حركت و فعال باشم و اين ويژگي از زمان كودكي در من وجود داشته است. هميشه سعي كردهام روحيه مثبت و شادي داشته باشم و برعكس تصور برخي از افراد كه فكر ميكنند خيريهها فضايي نااميدانه و غمگين دارد، در خيريه ما شادي و اميد حرف اول را ميزند و كسي به نيازمندان نگاه از بالا به پايين ندارد. فعاليت در امور خيريه را تا زماني كه خدا توفيق بدهد و بتوانم روي پاهايم راه بروم، ادامه خواهم داد و هر كمكي كه از دستم بربيايد، براي مردم عزيزم انجام ميدهم».
- دغدغهاي براي هزينه درمان نيست!
يك فرد نيازمند كه از نظر مالي استطاعت چنداني نداشته باشد، در زماني كه بيماري به سراغش بيايد، حسابي معادلات زندگياش بهم ميريزد مخصوصا در شرايطي كه بيماريهاي پرهزينهاي مثل سرطان مطرح باشند. خانمسروش بيش از هر چيز تمركز خود را روي اين مسئله گذاشته و با همتي كه داشته، پزشكان خير را نيز در اين راه شريك كرده است و ميگويد: «حدود 3هزار و 500 پزشك كه اغلب جراح، متخصص و فوقتخصص هستند و در سراسر كشور فعاليت دارند، با ما همكاري ميكنند و كافي است ما بيماري را به آنها معرفي كنيم تا بهصورت رايگان، كارهاي درماني او را انجام بدهند. حتي مراكز مختلفي كه خدمات درماني ارائه ميدهند نيز در اين راه ما را ياري ميكنند براي مثال، يكي از پزشكها به نام دكتر عبدالرسول صداقت كه نخستين و قديميترين مركز تصويربرداري البرز را دارد، ساليان سال است كه از هيچ كمكي دريغ نميكند و تمام خدمات تصويربرداري كه هزينه بسيار زيادي هم دارد، براي بيماراني كه ما معرفي ميكنيم انجام ميدهد. البته همه پزشكهايي كه ميشناسم و بيماران نيازمند را به آنها معرفي ميكنم، حسابي سنگ تمام ميگذارند. در بسياري از موارد پزشكاني كه حاضر به همكاري ميشوند، حتي من را يكبار هم نديدهاند و بهنظرم اين لطف خداست كه مرا واسطهاي بين بيماران نيازمند و پزشكان قرار داده است».