البته این حس و حال ربطی به فیلمهایی که در جشنواره حضور دارند، ندارد؛ ربط که دارد ولی منبع این شور وصفناپذیر از جای دیگری میآید؛ خودمانیم، به هر حال همین یک دلخوشی در سینما برایمان مانده و بس.البته امسال جای خیلیها خالی است؛ جای کسانی که بدون آنها جشنواره مثل سفرهای است که دیزی دارد ولی پیاز و ریحان ندارد. طبیعی است که همیشه یک چیزی کم باشد و ما حسرتش را بخوریم؛ حسرت پیاز و ریحان و...
2- امسال وقتی دمدمای بهمن ماه پیشنهاد این ویژهنامه مطرح شد، قرار شد این خوراکی باشد برای اینکه بدانید در جشنواره امسال چه میگذرد. اول اینکه نشستیم و 10 فیلم منتخب از نگاه همشهری جوان را ردیف کردیم و به طور کامل معرفی کردیم. البته سعی شد که درباره هر فیلم، یکی از بازیگراناش یادداشتی برایمان بنویسد ولی از آنجا که همه اهالی سینما در نیمه دوم سال بدجوری گرفتار هستند، تعدادی برایمان نوشتند و تعدادی هم مجال نوشتن پیدا نکردند.
نکته جذاب ویژهنامهمان هم رفتن سراغ جوانهایی بود که طی یک دهه اخیر سیمرغ گرفته بودند. ما که حسابی فضولیمان گل کرده بود، رفتیم سراغشان تا ببینیم الان سیمرغشان کجاست و اصولا با این تندیس سیمرغ چه خاطرههایی دارند.
3- اما امسال وقتی در سالن سینما نشستهاید و منتظرید تا فیلم مورد علاقهتان را ببینید، صدای هامون سینمای ایران در تیزر جشنواره فجر میآید و جملهای را میگوید؛ ما هم با خسرو شکیبایی یکصدا میشویم و میگوییم: «تحویل سال سینمای ایران؛ بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر».
سیمرغهایی که با من دویدهاند
بعضی از سؤالها هستند که وقتی از یکی میپرسی، علاقهای ندارد تو بدانی. کاریاش هم نمی شود کرد. فکر میکردیم این سوال ما هم چیزی توی همین مایهها باشد. اینکه از کسی بپرسی مهمترین جایزه کاریات را چه کار کردی و الان کجای خانه نگهاش میداری. ولی وقتی سراغشان رفتیم، فهمیدیم که اینطوری هم که فکر میکردیم نیست. به هر حال دست به کار شدیم و دل را زدیم به دریای سیمرغیهای جوانی که توی این چند سال سیمرغ گرفتند.
خیلی دوست داشتیم که همه صحبت میکردند ولی نتیجه کار، همین چند نفری هستند که می بینید. پس آنچه میبینید و میخوانید،سیمرغ گرفتههای جوانی هستند که از حال و روز سیمرغشان میگویند و بس.
باران کوثری: تمام شب سیمرغ توی بغلم بود
چند وقتی میشود که دختر پر سر و صدای جشنواره بیست و پنجم، بیسروصدا کار خودش را میکند و خبری ازش نیست؛ همان بازیگر دوستداشتنی سینما که سال گذشته حسابی درخشید و به خاطر بازی درخشان در 2 فیلم «خون بازی» و «روز سوم» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را دریافت کرد. او این روزها آرام و بی سروصدا برای فیلمی که مادرش تهیهکننده آن است، جلوی دوربین حسین جعفریان رفته.
اینکه میگوییم بیسروصدا به این خاطر است که چند وقتی میشود که از او مصاحبهای منتشر نشده و خودش هم قصد دارد تا پایان سال گفتوگویی نکند و روی کارش تمرکز بیشتری داشته باشد. البته او این ویژهنامه و موضوع گپ و گفت ما را استثنا قرار داد و در بعد از ظهر یک روز زمستانی درباره سیمرغش حرف زد.
- الان سیمرغات را کجا گذاشتهای؟
جای خاصی نیست.روی میز تحریرم؛ کنار کتابهایم.
- همان شبی که سیمرغ را گرفتی و مراسم اختتامیه تمام شد، با سیمرغ چه کار کردی؟
تمام شب سیمرغ توی بغلم بود؛ همان شب هم وقتی مراسم تمام شد، یکی از دوستانام برایم جشن گرفت؛ شب خاطرهانگیزی بود.
- چرا سیمرغ را روی میز تحریر گذاشتی؟ چرا برایش یک جای مخصوص درست نکردی؟
دلم می خواست یک جایی بگذارم که خودم بتوانم زیاد ببینمش و توی دید بقیه نباشد. به هر حال، اتاقم جای دیگری نداشت، جز همین میز تحریرم.
- شب قبل از اینکه سیمرغ بگیری یا همان شبی که گرفتی، خواب ندیدی؟
خواب ندیدم ولی در خواب و بیداری بودم. مدام داشتم تمرین میکردم که وقتی رفتم روی سن تالار وحدت، چه چیزهایی بگویم.
- حالا تمرین جواب داد؛ یعنی عین همان چیزی را که تمرین کرده بودی، گفتی؟
درست عین همان حرف را زدم ولی خیلی استرس داشتم.
- تا چند وقت هر روز وقتی از خواب بیدار میشدی، به سیمرغ نگاه میکردی؟
راستش مدت زیادی نبود. حقیقتاش این است که الان بیشتر از روزهای اول نگاهش میکنم. الان مدام به این فکر می کنم که حالا این چقدر برایم ارزش دارد. آیا این سیمرغ به معنای تأیید بازی من از طرف اساتیدی چون نصیریان و محمدرضا هنرمند بوده یا...
- اگر روزی سیمرغ را دزد ببرد، چه کار میکنی؟
به هر حال، ناراحت می شوم ولی آن اتفاقی که قرار بود برای من بیفتد، افتاده. خود این سیمرغ بیشتر یک یادگاری است. خود آن موضوع است که اهمیت دارد.
- اگر بخواهی سیمرغت را به کسی هدیه بدهی، او چه کسی است؟
اگر بخواهم هدیه بدهم، آنها پدر و مادرم هستند.
- تا به حال از آن روزی که سیمرغ را گرفتی و روی میز تحریرت گذاشتی، با یک دستمال نمناک به سراغش رفتهای که گرد و غبار رویش را پاک کنی؟
راستش نه؛ اتفاقا الان که پرسیدید، دارم نگاهش میکنم. انگار گرد و خاک گرفته. خوب شد که گفتید. الان تمیزش میکنم.
- امسال اگر سیمرغ بگیری باز هم برایت این طراوت و تازگی الان را دارد؟
حتما. چون مزه سیمرغ به یک بار یا دو بار گرفتناش نیست. هر آدمی از تشویق شدن لذت میبرد. ولی میتوانم بگویم تندیس جشن خانه سینمای امسال من را بیشتر خوشحال کرد.
افشین هاشمی: سیمرغم در خانه پدری است
احتمالا خستگی بازیهای خوبش در تئاتر با این سیمرغ از تنش درآمد. هاشمی این روزها، هم در تئاتر «افرا» بازی میکند و هم دستیار بهرام بیضایی در این کار است.
- الان سیمرغت کجاست؟
من چون اصلا آدم منظمی نیستم و معمولا از وسایلم خوب مراقبت نمیکنم، سیمرغ را در خانه پدریام گذاشتهام.
- خب، در کجای خانه پدریات؟
هر جا که پدرم تشخیص داده!
- چقدر چشمت به سیمرغ میافتد؟ اصلا وقتی به سیمرغ نگاه میکنی، یاد چه چیزهایی میافتی؟
من خیلی نمیبینماش. سیمرغ در سردترین محل خانه ما قرار دارد و چون آنجایی که سیمرغ هست هوا بسیار سرد است، من زیاد آن گوشه از خانه تردد نمیکنم.
- اگر بخواهی سیمرغت را به کسی هدیه بدهی، او چه کسی است؟
بگذار آن جای سردی که هست باقی بماند!
- اگر روزی دزد سیمرغت را ببرد، چه کار میکنی؟
راستش دستم به هیچجا بند نیست. تازه نمیدانم اگر به پلیس شکایت کنم آیا مراحل قانونی برای به سرقت رفتن سیمرغ وجود دارد یا نه؛ کما اینکه جایزههای ما را هم ندادند و هیچ اتفاقی نیفتاد و هیچکس بهروی خودش هم نیاورد. به خاطر همین بعید میدانم دستم به جایی بند شود.
- بالاخره نگفتی وقتی سیمرغ را میبینی، یاد چه چیزی میافتی؟
ببینید، طبیعی است که وقتی یک چیزی در یک جای ثابت از خانه قرار میگیرد، کمکم جزئی از آنجا میشود و کمکم فراموش میشود اما اگر از آن جای سرد خانه پدریام گذر کنم و بخواهم مرور کنم، یاد خیلی چیزها میافتم؛ یاد بهرام توکلی- کارگردان «پابرهنه در بهشت»-؛ یاد هومن سیدی و یاد امین تارخ- بازیگران پابرهنه در بهشت-؛ یاد خانهای در نیاوران- که محل فیلمبرداریمان بود-؛ یاد مسعود دهنمکی که وقتی ما جایزه میگرفتیم، او داد میزد و باعث میشد ما خجالت بکشیم از اینکه جایزه گرفتهایم و یاد چهره علی نصیریان با آن سابقه درخشان بازیگری و آن نمایشنامههای ماندگار که در سکوت به این هیاهو مینگریست؛ یاد بدقولیهایی که برای دریافت جایزه فجر شده؛ یاد رضا میرکریمی که فردا صبحش تماس گرفت و تبریک گفت؛ یاد پرویز پرستویی که همان شب تبریک گفت؛ یاد گروه تئاتر پرچین که از صبح میگفتند تو جایزه میگیری و من باور نمیکردم و یاد خیلی چیزهای دیگر.
- وقتی رفتی روی سن تا سیمرغ را بگیری، استرس نداشتی؟ اصلا از قبل تمرین کرده بودی؟
در این مواقع 2چیز به کمک بازیگران تئاتر میآید؛ یکی قـــدرتـشــان در بداههگویی به دلیل نمایشنامههایی که خواندهاند و یکی تسلط روی تنفسشان که باعث میشود در مواقع هیجان با تسلط و آرامش حرف بزنند.
من از هر دو مورد استفاده کردم. به هرحال من روی صحنه بداهه یا تمرینشده اینها را گفتم: «بازی دیگر همکارانام در این بخش آنقدر خوب بوده که ایستادن در اینجا سخت است. بازی رشکبرانگیز حامد بهداد در روز سوم، بازی استاد جعفر والی، دیوار 40سالهای که میشود بهاش تکیه کرد؛ چه آن زمانی که در گروه تئاتر ملی آثار ساعدی را کارگردانی میکرد، چه امروز که در فیلم «پاداش سکوت» ایفای نقش میکند.
مهرداد صدیقیان، نوجوانی که ای کاش من هم این بخت را داشتم که در سن او سینما را شروع میکردم و بازی روان صابر ابر. در حقیقت من به نمایندگی از این جمع اینجا ایستادهام. امیدوارم نماینده خوبی باشم».
لیلا زارع: حرمت سیمرغ را باید حفظ کنم
لیلا زارع یکی از بازیگران جوانی است که2 سال پیش آرام آرام آمد و سیمرغش را گرفت و رفت. او در جشنواره 24 به خاطر بازی در فیلم «ما همه خوبیم» سیمرغ بهترین بازیگر نقش مکمل زن را گرفت و این تشویق برایش حسابی ارزشمند بود. لیلا زارع، هم به سؤالات ما پاسخ داد و هم با رویی خوش به دفتر همشهری جوان آمد تا از او عکاسی کنیم.
- سالی که بهترین بازیگر نقش مکمل جشنواره شدی و سیمرغ را برای اولین بار گرفتی، چه حسی داشتی؟
هم خوشحال شدم و هم شگفتزده! چون از قبل کسی به من چیزی نگفته بود و هیچ پیشزمینهای نداشتم؛ تا همان زمانی که اعلام کردند و متوجه شدم. وقتی اسمام را اعلام کردند، دست و پایم یخ کرده بود! اما طبیعی هم بود چون به خاطر اولین کارم این جایزه نصیبم شده بود.
- الان سیمرغت را کجا گذاشتهای؟
(خنده) الان خانه است؛ روی میز اتاقم.
- پس جلوی دیدت است؟
بله، چون مثل این است که با دوستات روز خوبی را گذرانده باشی و از آن روز یادگاریای را نگه داشته باشی و آن را جلوی چشمت روی میز بگذاری. چون مدام از اتاق بیرون میروی و برمیگردی، طبیعتا مثل قبل نمیبینیش ولی هر دفعه که میز را تمیز کنی و نگاهت بهاش بیفتد راجع به آن فکر میکنی و به یاد آن خاطره خوب میافتی.
- اگر قرار باشد سیمرغ را به کسی هدیه کنی، آن شخص چه کسی است؟
پدر و مادرم.
- لحظهای هم که جایزه را گرفتی، همینطور فکر میکردی؟
آن لحظه هم تو فکر تقدیم سیمرغ بودم اما نه به پدر و مادرم. اگر از قبل میدانستم قرار است به من سیمرغ بدهند، دوست داشتم به آقای پرویز شاهینخو یا خانم خردمند تقدیمش کنم و اگر این اتفاق نیفتاد، به این خاطر بود که هم شوکه شده بودم و هم اینکه واقعا جسارت نکردم ولی الان به پدر و مادرم هدیهاش میکنم.
- اگر باز هم سیمرغ بگیری، همان لذت اولیه را برایت دارد؟
نمیدانم، باید پیش بیاید (خنده)! مطمئنا باز هم خوشحال میشوم ولی نمیدانم همانطوری باشد یا نه. شاید در این مورد، مثال درستی نباشد ولی معمولا اتفاقی که تجربهاش میکنی، تکرارش، آن حس اولیه را بهات نمیدهد، ممکن است اصلا چیز دیگری باشد؛ البته بعضی حسها هم هستند که هیچوقت تکرار نمیشوند و بعضیهای دیگر هم هستند که مثل اول یا متفاوت از قبل تکرار میشوند چون به درک دیگری از آن رسیدهای.
- این سیمرغ چقدر برایت خوشیمن و تاثیرگذار بود؟
خیلی تاثیر نداشت که بگویم حالا با آمدنش مثلا خانهام بزرگتر یا کوچکتر شد یا من شاد و غمگینتر شدم! بعد از اینکه هیجان و شادیاش رفت، خودم کارم را جدیتر گرفتم و حس کردم که با این سیمرغ، اندک استعدادم دیده شده و باید نسبت به سینما از این به بعد مسئولانهتر و جدیتر باشم.
- پس سیمرغ نگاه جدیدی را بهات هدیه داد؟
وقتی تشویق میشوی، ممکن است حسهای مختلفی را تجربه کنی؛ من احساس کردم مسئولترم و مسئولانهتر جلو رفتم؛ حرمت و احترام سیمرغ را باید نگه دارم؛ البته شاید اگر این اتفاق هم نمیافتاد به همین مسیر میرفتم اما سیمرغ روندی را که در ذهنم داشتم، تقویت کرد.
کامبیز دیرباز: سیمرغم را به هیچکس نمیدهم
بازی در مجموعه «تب سرد» هم مردم عادی را با چهره او آشنا کرد تا «اخراجیها» از راه برسد و مجید سوزوکی او را به یک ستاره تبدیل کند. این روزها هم او را در سریال «پریدخت» دیدید که در نقش نصرت- بهخصوص در سنین میانسالیاش- خیلی خوب ظاهر شد. او امسال در جشنواره فیلم «انعکاس» را خواهد داشت.
- وقتی سیمرغ را گرفتی، چه حسی داشتی؟
خیلی خوشحال شدم. هر بازیگری از دیده شدن کارش لذت میبرد و اساسا ما کار میکنیم که دیده شویم، چه بهتر که این موضوع در اساسیترین و مهمترین جشنواره سال اتفاق بیفتد؛ خصوصا که این اولین حضور جدی من بود.
- آن شب، چه کار کردی؟
بعد از اختتامیه با آقای پرستویی رفتیم خانه پژمان بازغی. پژمان ما را دعوت کرده بود و شب خاطرهانگیزی را پشت سر گذاشتیم.
- شب قبل از اختتامیه خواب ندیدی؟
اصلا! اینقدر 2 شب قبل از اختتامیه درباره کاندید شدن یا نشدنام استرس داشتم که دیگر به خواب و خواب دیدن نرسید.
- الان سیمرغت کجاست؟
توی نقطه طلایی خانهام، توی دکور.
- اگر دزد سیمرغت را ببرد، چی کار میکنی؟
خب، خیلی ناراحت میشوم چون این سیمرغ برایم ارزش معنوی زیادی دارد. شاید اگر دزد خیلی چیزهای دیگرم را ببرد، ناراحت نشوم ولی سیمرغ فرق میکند.
- وقتی نگاهش میکنی، چه چیزی به یادت میآید؟
به یاد دوئل میافتم چون پروژه دوئل اولین گام جدی من بود و به علت علاقه خاصی که به آقای درویش داشتم و دارم و خواهم داشت برایم پروژه خاصی بود. این پروژه فقط در طول 10ماه، اتفاق افتاد ولی ثمره آن گرفتن سیمرغ از دست آقای نصیریان بود که واقعا افتخار بزرگی برایم محسوب میشد و هیچوقت از یادم نمیرود.
- اگر قرار باشد آن را هدیه بدهی، به چه کسی هدیه میدهی؟
به هیچکس نمیدهم؛ در واقع از آن چیزهایی است که به هیچکس نمیدهم.
- گرفتن سیمرغ چه تأثیری در روند کاریات داشت؟
روی سن رفتن، جلوی چشم خانواده سینما و سیمرغ گرفتن یک معرفی پر و پیمان است و احساس مسئولیت انسان را بیشتر میکند و باعث میشود که سعی کنم با یک انتخاب نابجا اعتماد دیگران را از دست ندهم؛ بهخصوص وقتی این اتفاق در کنار کسانی بیفتد که از لحاظ کاری ارزش و اعتبار زیادی دارند. برای من هم این احساس مسئولیت باعث شد که یک سال و نیم کار نکنم تا «به نام پدر» آقای حاتمیکیا.
- اگر دوباره سیمرغ بگیری، به همان اندازه خوشحال میشوی؟
ذات بازیگری به دیده شدن است و همیشه انسان برای شخص سومی کار میکند. من اگر دوباره سیمرغ بگیرم، مسلما خیلی بیشتر خوشحال میشوم و علاوه بر علاقه شخصی، مهر تأییدی بر زحمتها و تلاشهای آدم است اما نگرفتن سیمرغ نمیتواند دلیل بر خوب نبودن باشد.
مریلا زارعی: سیمرغی برای پدر و مادرم
او 3 سال پیش در مقابل چشمهای خیلی از مخالفان، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مکمل زن را به خاطر بازی فوقالعادهاش در فیلم سینمایی «سربازهای جمعه» دریافت کرد. سال گذشته هم که کلی درباره کاندیداهای سیمرغ اعتراض کرد و حتی این اعتراضها به برنامه «شب شیشهای» هم کشیده شد.
وقتی با او تماس گرفتیم، گفت نمیخواهم حرفی بزنم اما سؤالهایتان را بگویید تا ببینم میخواهم جواب بدهم یا نه. زارعی در پاسخ به این سؤال که در شب دریافت سیمرغ چه حسی داشته گفت: «حس و حال خوبی داشتم ولی ای کاش الان میپرسیدی چه حسی داری...».
راستش ما هم پرسیدیم الان چه حسی دارد ولی او به همین یک جمله بسنده کرد و گفت تعلیقش خوب است! اما وقتی از زارعی پرسیدیم که الان سیمرغش را کجا گذاشته، کاملا کوتاه و مختصر گفت «در کتابخانه».
او در پاسخ به این سؤال که اگر قرار باشد سیمرغش را به کسی هدیه بدهد، آن خوشبخت چه کسی است، گفت: «هنگام دریافت سیمرغ، آن را به پدر و مادرم تقدیم کردم و الان هم نمیتوانم به شخص دیگری تقدیم کنم، با عرض معذرت!» او که امسال فیلمی در جشنواره ندارد، در پاسخ به این سؤال که اگر دوباره سیمرغ بگیرد چه میگوید، گفت: «بگذارید بگیرم، همانجا نظرم را خواهم گفت!».
محمدرضا فروتن: سیمرغ تمام شد، سؤال نفرمایید!
او 2بار هم به خاطر فیلمهای «مرسدس» و «اتوبوس شب» کاندید دریافت سیمرغ شده. اگر این سیمرغها هم نبود، باز هم شکی نبود که او یکی از بهترین بازیگران جوان حالحاضر سینمای ایران است.
بعید است کسی پیدا شود که بگوید محمدرضا فروتن بازیگر خوبی نیست. حتی اگر فیلم هم فیلم آبرومندی نبوده، معمولا بازی او خوب، شستهرفته و بجا بوده؛ ضمن اینکه فروتن یکی از کمحاشیهترین بازیگران سینمای ایران است.
وقتی قرار شد با او تماس بگیریم و از حال و هوای سیمرغش بپرسیم، او در سردترین نقطه کشور یعنی سرعین بود. او این روزها در فیلم «عیار14» ساخته جدید پرویز شهبازی- کارگردان فیلم «نفس عمیق»- بازی میکند. با او که تماس گرفتیم، با همان لحن و صدای گرفتهاش پاسخ داد: «من خیلی وقت است که مصاحبه نمیکنم؛ حتی اگر بخواهم درباره سیمرغ حرف بزنم. این سیمرغی که الان برای شما اینقدر اهمیت دارد، برای من اینچنین نیست. من خوشحال شدم که سیمرغ را گرفتم ولی این برای همان شب بود و تمام». فروتن همین را گفت و تمام.
بهرام رادان: سیمرغها روی بوفه
به خاطر همین موضوع، وقتی قرار شد با او از حال و هوای سیمرغش بپرسیم، گرفتار بود. در نتیجه مجبورشدیم این اطلاعات را به صورت زیرزمینی استخراج کنیم تا محل اختفای دو سیمرغ او را فاش کنیم.
بار اولی که بهرام رادان سیمرغ را از نزدیک لمس کرد، برای فیلم «شمعی در باد» بود؛ آن هم در سالی که او 3 فیلم در جشنواره داشت؛ «گاوخونی» در نقش راوی، «گیلانه» در نقش یک جانباز جنگ و همین «شمعی در باد» در نقش یک معتاد.
او از دریافت این سیمرغ ـ شاید مثل هر بازیگر دیگری ـ هم شگفتزده شد و هم خوشحال؛ سیمرغی که تاییدی بود بر بالارفتن سطح بازیگری او و مجوزی برای ورود او به دایره بازیگران کاردرست ایرانی.
پس شاید خیلی طبیعی است که این سیمرغ در بالاترین نقطه خانهاش -روی بوفه- جا خوش کرده و رادان گاهی هم نیمنگاهی بهاش میاندازد اما بد نیست بدانید او شبی که سیمرغ گرفت، هیچ خوابی ندید ولی وقتی صبح از خواب بیدار شد و چشمش به سیمرغ افتاد، تازه یادش افتاد که دیشب توی تالار وحدت سیمرغ بهترین بازیگر مرد را گرفته است! اما داستان سیمرغ دوم او کمی جالبتر و خاطرهانگیزتر است؛ مخصوصا برای خودش.
رادان سال گذشته به خاطر بازی در نقش علی سنتوری در فیلم سینمایی «سنتوری» مهرجویی سیمرغ بهترین بازیگر مرد را گرفت تا همه حرف و حدیثها درباره توانایی بازیگری او به اتمام برسد.
او از گرفتن سیمرغ به خاطر بازی در سنتوری بسیار خوشحال شده ولی خیال میکند این آخرین سیمرغ او در عرصه بازیگری است؛ البته این سیمرغ یک کم هم برایش غمانگیز است؛ آن هم چون مردم سنتوری را ندیدهاند. این سیمرغ دوم هم روی بوفه کنار سیمرغ اول جا خوش کرده.
او اگر سیمرغ دیگری هم دریافت کند، این چیدمان تغییری نمیکند و همه در بالای بوفه به صف میشوند. رادان در کل آدم دست و دلبازی است ولی هنوز تصمیم نگرفته که سیمرغش را به چه کسی هدیه بدهد. اما اگر دزد به سراغ سیمرغ بهرام رادان برود، فکر میکنید او چه کار میکند؟ هیچی بیخیال قبلی، میرود یک سیمرغ دیگر از جشنواره میگیرد تا جای سیمرغ دزدیده شده بگذارد؛ به همین سادگی!
سیمرغ سن و سال نمیشناسد
وقتی به سن و سال برندگان سیمرغ بازیگری در 25 سال اخیر نگاهی میاندازیم، به نکات جالبی میرسیم؛ آن اوایل سیمرغ را به جوانترها نمیدادند اما کمکم اوضاع عوض شد و سیمرغ به جوانها رسید. این اواخر هم انگار دوباره سیمرغها به سن و سالدارها روی خوش نشان میدهند. اما این دوره چه خواهد شد؟
-پرویز پرستویی اولین جوانی بود که سیمرغ گرفت. او در 28 سالگی برای بازی در دیار عاشقان سیمرغ جشنواره دوم فجر (1362) را گرفت.
-گلشیفته فراهانی جوانترین بازیگری است که سیمرغ گرفته. او در 14 سالگی به خاطر بازی در «درخت گلابی» سیمرغ جشنواره شانزدهم فجر (1376) را گرفت؛ البته در بخش بینالملل.
-تا حالا 3 بازیگر سیمرغ گرفته، عمرشان را به شما دادهاند؛ هادی اسلامی (برنده سیمرغ دوره چهارم)، آنیک شفرازیان (برنده سیمرغ دوره ششم) و رقیه چهرهآزاد (برنده سیمرغ دوره هشتم).
-رقیه چهرهآزاد در 81 سالگی برای بازی در فیلم «مادر» سیمرغ گرفت تا مسنترین سیمرغگیر تاریخ جشنواره باشد.
-از دوره سوم تا دوره ششم، تمامی برندگان سیمرغ بالای 40 سال داشتند.
-مهدی اسدی در 12 سالگی دیپلم افتخار برای بازی در فیلم «بهار» را گرفت تا در دوره چهارم (جشنواره) جوانترین بازیگری باشد که روی سن فجر رفته است.
-از دوره 16 تا 23، حداقل یک بازیگر زیر 30 سال بوده که سیمرغ گرفته باشد.
-جوانترین بازیگر مردی که سیمرغ نقش اول را گرفته، حسین عابدینی است. او به خاطر بازی در «باران» در 20 سالگی، سیمرغ دوره 19 را گرفت. بهرام رادان هم با گرفتن سیمرغ دوره 22 برای «شمعی در باد» دوم است.
-جوانترین بازیگر زنی که سیمرغ نقش اول را گرفته، ترانه علیدوستی است. او در 18 سالگی برای بازی در «من ترانه 15 سال دارم» سیمرغ گرفت (دوره 20). باران کوثری (22 سالگی)، میترا حجار (23 سالگی)، رؤیا نونهالی (24 سالگی) و مینا لاکانی (25 سالگی) به ترتیب همین سیمرغ را در دورههای 25، 18، 7 و 13 بهدست آوردند.
-بازیگرانی که زیر 30 سالگی سیمرغ گرفتهاند، عبارتنداز: فاطمه معتمدآریا، رؤیا نونهالی، مینا لاکانی، پریوش نظریه، علی مصفا، حسین یاری، میترا حجار، ترانه علیدوستی، بهناز جعفری، گلشیفته فراهانی، هدیه تهرانی، کامبیز دیرباز، مریلا زارعی، بهرام رادان و باران کوثری.
-در دوره 22 (1382)، از 4 بازیگر سیمرغ گرفته، 3نفرشان زیر 30 سال داشتند (دیرباز، رادان، زارعی).
-آخرین سیمرغ جوانها را بهرام رادان در دوره قبل برای «سنتوری» گرفته است و باران کوثری برای «خونبازی».
-از بازیگرهای جوان سیمرغ گرفته، فقط بهرام رادان، هدیه تهرانی، رؤیا نونهالی و فاطمه معتمدآریا توانستهاند سیمرغهایشان را در سالهای بعد تکرار کنند.
-میانگین سنی سیمرغ گرفتهها در 25 دوره و در 5مقطع 5 دورهای، حدودا اینطور است:
مقطع اول (دوره 1 تا 5): 5/43. مقطع دوم (دوره 6 تا 10): 1/47. مقطع سوم (11 تا 15): 37. مقطع چهارم (16 تا 20) 1/38 و مقطع پنجم (دوره 21 تا 25): 5/38.