گذشته از کشورهایی که عملاً تمایلی به حضور شهروندان در عرصه تصمیمگیری ندارند، کشورهای زیادهگو و مدعی مردمسالاری در کشاندن مردم به پای صندوقهای رأی با بحرانهای زیادی روبهرو هستند.
آنان حداکثر تلاشی که داشتهاند، در نظر گرفتن «حق» مشارکت برای مردم و تشویق آنان به استفاده از این حق است اما دریافتن راهی برای تبدیل این ایده به واقعیت موفق نبودهاند. چگونه میتوان در ملتی که به هر دلیل مایل به استفاده از حق رأی نیست، اشتیاق و علاقهای ایجاد کرد که داوطلبانه و در سطح متعارف به پای صندوقهای رأی بروند؟
این پرسشی است که نظریهپردازان دمکراسی از یافتن پاسخهای مؤثر به آن درماندهاند. اما کشور ما این چنین نیست و این به برکت آموزههای دینی و ساختار حقوقی نظام جمهوری اسلامی است. از یکسو بر اساس قانون اساسی اداره همه امور کشور باید به اتکای آرای عمومی باشد و هیچ مقام یا نهادی، مستقیم یا غیرمستقیم،
بینیاز از رأی مردم نیست. کثرت نهادهای انتخابی، تکرار انتخابات در فاصلههای کم و اختیارات بالای منتخبان از جمله عواملی است که شرکت در انتخابات را به یک عادت خوب و سنت نیکو تبدیل کرده است. از سوی دیگر تأکید مراجع و متون دینی بر وجوب اهتمام به امور مسلمین، ممنوعیت بیتفاوتی در برابر سرنوشت اجتماعی و تسلط گفتمان «تکلیف» محوری باعث شده است تا همواره درصد کمنظیری از مردم در انتخابات شرکت کنند. شهروندان ممکن است بتوانند یا بخواهند از «حق» خود چشمپوشی کنند، اما صرفنظر از «تکلیف» بدون عذر موجه ممکن و مجاز نیست.
این چنین است که همه ما در انتخابات شرکت میکنیم. مسئله ما این نیست. مسئله ما این است که چگونه و چه کسانی را انتخاب کنیم؟