زیرا، تا انتخاب هست، آزادی هم هست؛ تا انتخاب هست، تکثر هست؛ تا انتخاب هست، حق هست؛ تا انتخاب هست، رقابت هست؛ تا انتخاب هست، مدنیت هست؛ تا انتخاب هست، دگراندیشی هست؛ تا انتخاب هست، مشارکت هست؛ تا انتخاب هست، تغییر هست؛ تا انتخاب هست، تفاوت هست؛ و تا انتخاب هست، امید هست، آینده هست، من هستم، تو هستی و ما هستیم.
سارتر به ما میگوید: انسان با انتخاب «وجود» خود را میآفریند. با این بیان، عبور از انتخاب، عبور از «خود» به عنوان موجودی آزاد و صاحب حق است. سارتر، همچنین به ما میگوید: انتخاب، تلازم تنگاتنگ با آزادی دارد. از این رو، عبور از انتخاب، عبور از آزادی خود است.
بنابراین، در شرایط کنونی، با تمامی بیمهریها و بیعدالتیهایی که در عرصه سیاست و رقابت جاری و ساری هستند، بر هر اصلاحطلبی فرض است که برای پاسداشت و گرامیداشت «حق» و «آزادی» خود، «انتخاب» را انتخاب کند.
این کلام اول و اما کلام دوم، یک اصلاحطلب چه باید بکند و چه نباید بکند تا در یک برآورد عقلایی و معطوف به هزینه و فایده، این انتخاب انتخاب او بازخوردهای منفیای بیش از بازخوردهای مثبت نداشته باشد؟ بیتردید، پاسخ به این پرسش در شرایطی که هوا برای اصلاحطلبان بس ناجوانمردانه سرد است، سخت مشکل مینماید. اما، اولاً، قفل به معنای آن است که کلیدی هم هست و ثانیاً، آلترناتیوی جز گام گذاردن در این راه و لبخند زدن به آفات و هزینههای آن، به ازای حفظ جنبش اصلاحات (یا جنبش انتخابات) نیست.
در نوشتار دیگری گفتهام که در شرایط تاریخی کنونی، هر گامی که اصلاحطلبان به پیش و یا به پس میگذارند، باید مصالح و منافع جنبش اصلاحات – به عنوان یک پویش عظیم اجتماعی، فرهنگی و سیاسی و به مثابه تنها آلترناتیو مانایی و پویایی جامعه – را هدف خود قرار دهند. انتخاب جنبش، مقدم بر هر چیزی، یعنی انتخاب شعار «قدرت هیچ و جنبش همه چیز است.» بیتردید، منظور از قدرت در اینجا، قدرت سیاسی است.
معتقدم در شرایط کنونی، اصلاحطلبان باید عرصه حضور و فعالیت خود را از عرصه سیاسی به عرصه اجتماعی منتقل کنند و تسخیر قدرت اجتماعی را جایگزین تسخیر قدرت سیاسی نمایند. این تغییر، لزوماً به معنای ترک ساحت سیاسی و بیاهمیت انگاشتن قدرت سیاسی نیست، بلکه تنها بدینمعناست که اصلاحطلبان در مرحله نوین کنش خود، جز از رهگذر مزین و مسلح کردن خود به میکروفیزیک قدرتی که در ریز بدنههای اجتماع منتشر و پخش هستند، امکان تسخیر قدرت سیاسی را ندارد و هر اقدامی برای تحقق «دومی»، بدون فراهم آوردن «اولی»، جز بر گستره و عمق بحران مقبولیت اصلاحطلبان نخواهد افزود.
با اندکی تأمل بر «نقشه راه» و «پروژه کهن / پیرا / ابر – سیاست» رقیب، آشکارا درمییابیم که در شرایط کنونی، با نوعی فضای بسته سنتی مواجهایم که هیچ قسم خلاء یا فضای تهی به جای نمیگذارد که در آن رخداد سیاسی سرنوشتسازی امکان وقوع یابد.
در این فضای بسته، به تدریج از سیاست، سیاستزدایی میشود و منطق سیاست راستین، به تدریج محو میشود و نیز، به تدریج ابعاد سیاسی کشمکش و رقابت از طریق به افراط کشاندن آن با توسل به شیوههای غیردمکراتیک و غیرقانونی، کاملاً حذف میشوند.
بیتردید، در این فضای سرد و فسرده سیاسی، مجالی برای به صدا درآمدن و شنیده شدن نغمه چنگ و چگور سیاسی اصلاحطلبان نیست، لذا آنان باید دهلزن هر کوی و برزن اجتماعی شوند و از طریق تجمیع و تجهیز اقتدار اجتماعی، از انسداد فضای سیاسی ممانعت به عمل آورند.