همشهری آنلاین_ مهدی اسماعیل پور: منطقه ۲۱ محدوده ای از پایتخت است با قومیتهای متنوع که هرکدام بخشی از آداب و سنن گوشه ای از کشور را با خود به این تکه پایتخت آوردهاند. از جنوبیهای خونگرم که در شهرک دریا زندگی میکنند تا یزدی ها، کردها و آذریهای غیوری که در وردآورد و شهرک کاظمیه و پاسداران سرمای آخر سال را به طراوت بهار گره میزنند و هریک رسم خاص خود را دارند. به سراغ قدیمیها و موسپیدکردههای هممحلهای رفتیم تا آنها از نوروزهایی بگویند که قبلاً رنگ و لعاب بیشتری داشت.
- شال اندازی و تکم چیها
حاج «محمدحسین گلمحمدی» یکی از ساکنان آذری زبان محله تهرانسر است. این پدربزرگ مهربان پس از سالها کار و فعالیت پشت تنور نانوایی، در روزهای استراحت و آرامش به سر میبرد. حاج محمدحسین نوروز را یادآور خاطرات شیرین میداند: «گذشته بوی ناب صمیمیت میداد. در این دوره و زمانه همه چیز فرق کرده است. یادش به خیر؛ با شلیک توپ تحویل سال، دید و بازدید اهالی هم آغاز می شد. اما قبل از آن کینه هایمان را از فکر و دل دور می ریختیم. اگر خدای ناکرده یکی با دیگری قهر بود، تا وقتی آنها را آشتی بدهیم ساکت نمینشستیم؟ » حاج محمدحسین از برخی آداب و رسومی که در بین اقوام آذری زبان از گذشته تاکنون جریان دارد می گوید: «من دوران کودکی ام را همراه با خانواده در یکی از روستاهای آذربایجان گذرانده ام. خوب به یاد دارم که چهارشنبه آخر سال مراسم شال اندازی برگزار می شد. به این شکل که جوانان و نوجوانان با چادر و پارچه ای به پشت بام خانه اقوام و آشنایان می رفتند و از روزنه پشت بام آن را به داخل آویزان می کردند. صاحب خانه نیز با میوه، شیرینی، آجیل، تخم مرغ، پول، جوراب پشمی و مواردی از این دست از آنان پذیرایی می کرد. یکی دیگر از رسوم آذری زبان ها، رسم تکم چی ها نام دارد. تکم یعنی بز ساخته شده از قطعات چوب. چند روز مانده به عید، تکم چی به طور نمادین تکم را در کوچه های روستا می چرخاند و اشعاری را به زبان ترکی و با صدای دلنشین می خواند و نوید آمدن عید را می داد و پاداش خود را از مردم می گرفت. واقعاً عیدها دلنشین بود. کاش همان دوران بود و من هم مانند گذشته در روستای پدری ام بودم تا بار دیگر شاهد آن رسم ها باشم. »
- خانه تکانی برای استقبال از نوروز
«زهرا ناصری» از اهالی آذری زبان محله تهرانسر است. او درباره عید و رسم های این جشن باستانی می گوید: «سال ها پیش تجملات و چشم و همچشمی در زندگی جایی نداشت و آنچه در زندگی ها موج می زد سادگی و یکرنگی بود. مادرم همیشه برای ما از خاطرات عید در زمان کودکی و جوانی اش تعریف می کرد. او می گوید: «آن زمان ما در آخرین چهارشنبه سال از روی آتش می پریدیم. همان روز هم به بازار می رفتیم و شیرینی، آجیل، لباس و کفش نو می خریدیم. نه به فکر تجملات بودیم و نه به فکر اینکه از دیگری سبقت بگیریم. ما هم وقتی کوچک بودیم با تحویل سال به دید و بازدید می رفتیم و به فکر اینکه لباس خاصی بپوشیم نبودیم.» ناصری با بیان اینکه هنوز هم بعضی رسم ها اجرا می شود ادامه می دهد: «ترک ها برای نظافت اهمیت خاصی قائل هستند و این موضوع در روزهای پایانی سال اهمیت بیشتری دارد. به این ترتیب که چند روز مانده به عید با شست وشوی قالی، گلیم و رختخواب ها به نظافت اسباب و اثاثیه خانه خود می پردازند و این چنین در سال نو حال و هوای خانه نیز تغییر میکند. در بین اقوام آذری زبان مراسم دید و بازدید نوروز تا سیزدهم فروردین ماه ادامه دارد. برای دید و بازدید اغلب در خانه می مانند و در تعطیلات نوروزی مسافرت نمی روند. »
- آش و لرک و کوزه شکستن
«سکینه حیدری» از اهالی یزدی منطقه است که در محله وردآورد سکونت دارد. این بانوی وردآوردی درباره آداب و رسوم همشهری هایش در روزهای نوروز می گوید: «یکی از برنامه های پیشواز از سال نو که در میان یزدی ها رواج دارد پختن آش رشته است. در گذشته به ویژه در شهر یزد که زادگاه و شهر پدری من است زنان محله با تهیه ملزومات آش رشته گرد هم می آمدند و سبزی آش را پاک می کردند و با تقسیم وظایف هرکسی کاری را برای پختن آش انجام می داد و بعد آش در بین همسایگان توزیع می شد. حالا من و دختر و عروس هایم در روز چهارشنبه سوری آش رشته می پزیم و بین همسایگان پخش می کنیم. پختن این آش بیشتر به منظور طلب حاجت است و هرکسی که نذر داشته باشد چیزی از نخود، لوبیا، سبزی، رشته و... را می آورد و در پختن آش سهیم می شود. یکی دیگر از سنت هایی که بین یزدی ها در روز چهارشنبه سوری رواج دارد توزیع آجیل مشکل گشا به نام لرک (هفت مغز) و جمع شدن دور آتش و خواندن شهر زردی من از تو، سرخی تو از من یا سرخی تو به روی من، زردی من به جان دشمنانم به معنای دوری از ناخوشی ها و استقبال از سلامتی است. در این شب کوزه های کهنه را از روی پشت بام ها بر زمین می اندازند و به جای آن، کوزه نو می خرند و معتقدند که نحسی سال با شکستن کوزه از آنها دور می شود. بقیه رسم های نوروز هم مانند جاهای مختلف کشور است. »
- ۲ سیزدهبهدر و کلوچه های مخصوص
«حبیب صادقی» از اهالی خونگرم جنوب است که در شهرک دریا زندگی می کند. او از حال و هوای عید در جنوب کشور می گوید: «در روزگار نه چندان دور بوی عید از اسفندماه مشاممان را پر می کرد. مادربزرگ و مادر و دیگر خانم های فامیل از چند روز پیش تر کلوچه مخصوصی از آرد، روغن، زیره و ... می پختند. البته اکنون هم همسرم این کلوچه را با فرارسیدن نوروز درست می کند. بوی خوش کلوچه برایم تداعی بخش خاطرات کودکی است. » ائ ادامه می دهد: «جنوبی ها هر مراسمی را با دل و جان برگزار می کنند و مراسم نوروز نیز مستثنا نیست. آداب و رسوم خاصی نداریم و تنها تفاوتی که ما را نسبت به بقیه مردم متفاوت می کند این است که در جنوب روز سیزده به در را در ۲روز جشن میگیرند. اولی را سیزده عید و دومی را سیزده بعد از عید می گویند. در ایام نوروز همه به باغها و تفریحگاهها میروند و سعی می کنند روزهای خوش و خرمی را برای خود رقم بزنند. »
- هیلکه شکینه و شبنم
«احمد خسروی» از اهالی کردزبان محله تهرانسر می گوید که کردها هنوز به رسوم پایبند هستند و همچنان بهار لطف گذشته را برایشان دارد: «ما معمولاً چند روز مانده به عید به سنندج می رویم. آنجا هنوز هم بیشتر رسوم به قوت گذشته اجرا می شوند. یکی از این رسم ها تخم مرغ شکستن توسط بچه هاست. در روز اول عید، بچهها هر یک سهم خود را از تخم مرغها دریافت میکنند و برای انجام هیلکه شکینه به کوچه میروند؛ رسم تخم مرغ شکستن در سنندج به این نحو است که هر یک از ۲نفر تخم مرغهایشان را با دست می گیرند و به هم میزنند. تخم مرغ هر کدام که شکست باید آن را به طرف دیگر بدهد که تخم مرغش سالم مانده است. این رسم به صورت دیگری نیز انجام میشود؛ چند نفر که در این کار شرکت میکنند تخم مرغهایشان را به هم میزنند و هر تخم مرغی شکسته شود آن را روی زمین می گذارند و این کار را تا زمانی که تنها یک نفر تخم مرغ نشکسته داشته باشد ادامه میدهند و تمام تخم مرغهای روی زمین از آن کسی است که تخم مرغ سالم دارد. یکی دیگر از رسوم این است که خانواده هاروز اول عید و صبح زود به کوه و دشت می روند و دست خود را با شبنم تر می کنند و بر صورت و لباس خود میکشند و اعتقاد دارند که اگر کسی مریض باشد خوب می شود. »