و هزینه زندگی خود و خانوادهاش را از راهِ نوازندگی در مجالسِ و مهمانیها درمیآورد.
یوهانس ۷ سال داشت که آموزش پیانو را شروع کرد و ۱۶ سالی بیش نداشت که اولین اثرِ هنری خود فانتزی برای یک والسِ مشهور را ساخت که نمونه استعداد سرشار او در جوانی است. برامس از همان آغاز کار، پیانو را با چیره دستیِ بیمانند مینواخت و بهترین آثارش را هم برای این ساز ساخته است. حتی گفتهاند که تا زمانِ درازی، برای ساخت و تنظیم کارهاب ارکستریاش از همکارانش کمک میگرفت. او در آغازِ آهنگسازی، آثارش را با نامهای مستعار بیرون میداد و برای ردگم کردن این آثار را با ارقامِ بالا شماره بندی میکرد.
از تشویقکنندگان او در کارهایش نمیتوان از ادوارد رِمینی، ویلوننوازِ چیرهدست مجار گذشت. این هنرمند همان کسی بود که برامس را با موسیقیِ فولکلور مجارستان آشنا کرد. ثمره این آشنایی مشهورترین و محبوبترین آثارِ برامس بود که او از سنِ ۲۵ سالگی به ساختنشان هّمت گماشت: رقصهای مجار. آهنگهای این قطعههای ۲۱ گانه چنان سرشناس شدند که گرچه تنها از موسیقی بومی مجاری الهام گرفته شده بودند، بعدها به عنوان موسیقی فولکلور بارها و بارها در مجارستان اجرا شدند.
با آشنایی برامس با زوجِ هنرمند ساکنِ دوسلدورف یعنی خانواده شومان، در تازهای در زندگیِ هنری او گشوده شد. بیست سال بیشتر نداشت که روبرت شومان در مجله نقد موسیقی خود، مقالهای درباره او با عنوان راههای نو نوشت: «نیروی تازهای به میدان آمده است. او که گاهوارهاش را خدایگانان جمال و جلال پاییدهاند، نامش یوهانس برامس است و از هامبورگ آمده. هرچند در سکوت و تاریکی به آفرینش دلگرم بوده، آموخته آموزگاری بلندپایه است که سختترین مراحلِ هنری را به وی آموخته است. به تازگی دوست و استاد بلندمرتبهای مرا با او آشنا کرده است. حتی از چهره او میتوان دید که او را رسالتی در کار است».
میتوان گفت که با تبلیغهای شومان، برامسِ بیستساله یکشبه ره صد ساله را پیمود و در سراسرِ اروپا به شهرت رسید. این سرشناسی آنچنان تند و غیرِمترقبه بود که برامس خود به هراس افتاد و چندین اثر خود که سطح پایین میپنداشت را به آتش سپرد.
یار و الهامبخش هنری برامس اما روبرت شومان نه، که همسرش کلارا شومان بود. او که ۱۴ سال از برامس بزرگتر بود و باوجود اداره شش فرزند، در سراسرِ اروپای آن روز به عنوان پیانونوازِ نامداری شهرت داشت، کمکهای زیادی به هنرمندِ جوان کرد.
هنگامی که روبرت شومان بر اثرِ فشارهای روانی در آسایشگاهی در بن بستری شد، همکاری کلارا و برامس تنگتر و فشردهتر گردید. حاصلِ هنری این تماسها،، اثرِ شماره ۹ برامس است که از مضمونهای یکی از سمفونیهای روبرت شومان گرفته شده و برای پیانو ساخته و تنظیم شده است.
اما با مرگ روبرت شومان در سالِ ۱۸۵۹، کلارا از هنرمندِ جوان فاصله میگیرد.با این همه برامس تا پایانِ عمرِ کلارا که یک سال پیش از مرگِ خود او رخ داد، یار و همنشینِ کلارا شومان ماند.
یوهانس برامس را پیروِ مکتب رومانتیسم میدانند. او هوادارِ موسیقی از گونه هدفمند بود به این معنی که آثارش همواره موضوع، حالت یا پدیدهای را در ذهنِ شنونده تداعی میکنند. برای نمونه در رقصهای مجار، باید بتوان صحنههایی از حالات روحیِ مردم این کشور را تداعی کرد. آنچه گاه توفیق این هنرمند را به تعویق میانداخت، پیچیدگیهای تکنیک نواختنِ آثارِ او بود. قطعههایش را گاه چنان مشکل میشد نواخت که تنها خودِ او تمام و کمال از پسِ اجرای آنها برمیآمد. هرچند برامس به موسیقیِ کلاسیک وفادار بود، آثارش الهامبخش آهنگسازانِ مدرنی چون آرنولد شونبرگ گردید.
یوهانس برامس جز آثارِ بسیاری که برای پیانو ساخت، چهار سمفونی آفرید که به نوبه خود او را در ۲۰ سالِ آخرِ عمرش بر صدرِ آهنگسازانِ نیمه دومِ سده نوزدهم میلادی نشاند.
آخرین کارهای او قطعههایی کم و بیش کلیسایی هستند که او برای ارگ ساخته است. برامس که در طول عمر با کلیسا و ارباب آن کاملاً بیگانه بود، یک سال پیش از مرگ، به موسیقیِ مذهبی روی آورد. او که گرفتارِ سرطان لوزالمعده شده بود، در ۱۱ قطعه برای اُرگِ کلیسا، به موضوعِ مرگ پرداخته است و آهنگهایش را بر سرودههایی ساخته که این مضمون را دربر دارند.
یوهانس برامس در روزِ سوم آوریل ۱۸۹۷ در ۶۳ سالگی درگذشت و در وین به خاک سپرده شد. برامس را از همان آغازِ کارش جانشین بتهوِون میخواندند ولی خود او بجای اینکه کاملاً به مکتبی وفادار بماند، دربرابر اصطلاحات موسیقیِ هدفمند و موسیقیِ مطلق که همان هنر برای هنر باشد، کارش را زیر عنوان موسیقیِ همیشگی معرفی میکرد و منظورش پرهیز از بحثهای داغِ موسیقیدانان همزمانش بود.
دویچهوله