همشهری آنلاین_ راحله عبدالحسینی: در این روز به نیکی از آنان یاد میشود؛ روز ملی اهدای عضو. خانوادهدهندگان و گیرندگان عضو هر سال در این روز در مراسم جشن «نفس» دور هم جمع میشوند و نعمت سلامتی و زندگی دوباره را جشن میگیرند. به مناسبت این روز پای صحبت «آذر رهنما» نشستیم؛ مادری که با رضایت و آرامش خاطر اعضای فرزندش را بعد از مرگ مغزی اهدا کرد. رفتار او الگویی شد تا بیشتر هممحلهایها کارت اهدای عضو بگیرند. رهنما که 11 سال پیش فرزندش «محمدعلی قیدی» را از دست داده است میگوید: «چگونه مردن مهم است. پسرم با مرگش زندگیها بخشید.» به مناسبت سالروز اهدای عضو مهمان خانهشان در محله دارآباد شدیم و درباره این عمل خداپسندانه گفتوگو کردیم.
- شمعهای روشن
آذر رهنما، مادر محمدعلی قیدی، خوش برخورد و خوش صحبت است. صمیمی و مهربان پذیرای ما میشود تا خاطرات پسرش را مرور کند. اما پدر و 2خواهر محمدعلی هنوز بعد از 11 سال که از فقدان او میگذرد تمایلی برای گفتوگو ندارند و بغض مانع کلامشان میشود. مادر محمدعلی، دستی بر قاب عکس پسرش میکشد و از اسفند پرماجرای سال 1387 میگوید: «محمدعلی 22ساله بود که تصادف کرد و مرگ مغزی شد. پدرش و خانواده میدانستند که مرگ مغزی شده، اما به من نمیگفتند. چند روز بعد از اینکه بستری بود از گفتوگو و رفتوآمد پرستاران متوجه شدم که علائم حیاتیاش کم شده. اما باز هم حقیقت ماجرا را نمیدانستم که محمدم مرگ مغزی شده است.» قلب مادر به واسطه خوابی که میبیند آگاه میشود. رهنما صحبتش را ادامه میدهد: «خواب دیدم در تاریکی و ظلمات مطلق 5یا 6 شمع روشن است و کورسویی دارد. فردای آن شب به پدر محمد گفتم باید بروم امامزاده و برای پسرم شمع روشن کنم. در حالی که پزشکان با پدر محمد صحبت کرده و ماجرای اهدای عضو را با او در میان گذاشته بودند. اما برای انجام این کار به رضایت مادر نیاز است و خانواده نمیدانستند موضوع را چطور به من بگویند و عکسالعمل من چه خواهد بود.» همین درنگ برای در میان گذاشتن موضوع پیوند اعضا با مادر محمد باعث شده بود کلیههای محمد، کم کار و علائم حیاتی کمرنگ شود. حالا دیگر ثانیههای طلایی بود و باید موضوع را به مادر محمد میگفتند.
- نامی که زنده میماند
مادر محمدعلی میگوید: «وقتی فهمیدم محمدم مرگ مغزی شده، یاد روزی افتادم که با هم پای تلویزیون نشسته بودیم و برنامه مستندی از اهدای عضو یک فرد در زنجان را تماشا میکردیم. محمد گفت: چه کار خوبی! صدای محمد در گوشم زنگ خورد. یاد شمعهای روشن در تاریکی افتادم. بیدرنگ قبول کردم و گفتم کجا را باید امضا کنم؟» مادر محمد که امضا داد، محمد را به بیمارستان مسیح دانشوری منتقل کردند و بعد از دیالیز و احیای کلیهها، روند پیوند اعضا سرعت گرفت: «وقتی برگههای اهدای عضو را میخواندم و امضا میکردم پرسیدم پس قرنیه چشم چی؟ تعجب کردند و گفتند: اگر خودت رضایت بدهی انجام میشود. گفتم: چه افتخاری برای محمد بالاتر از اینکه مرگش باعث زندگی شود. وقتی قرار است همه بمیریم، چرا مرگ باافتخار نداشته باشیم. چرا نام محمد زنده نماند.» قانون پیوند عضو میگوید کهدهنده و گیرنده همدیگر را نباید ببینند و بشناسند. آذر رهنما میگوید: «فقط میدانم 2 جوان از شیراز آمدند و پیوند کلیه را انجام دادند و قلبش به یک پدر پیوند شده است. شناختن افراد گیرنده اصلاً برایم مهم نیست. فقط مهم این است که نام محمد زنده میماند. این حس ناب را هر سال در جشن نفس تجربه میکنم.» محمدعلی قیدی متولد فروردین سال 1365 بود و 5 اسفند سال 1387 مرگ مغزی شد. رشته مهندسی مکانیک خوانده بود و در تهران خدمت سربازی میکرد که تصادف اتفاق افتاد.
- افتخار محله دارآبادی
خانواده محمدعلی از قدیمیهای محله دارآباد هستند. بعد از ماجرای اهدای عضو، همه اهل محل به تأسی از او کارت پیوند عضو گرفتند. مادر میگوید: «مردم محله در کنار خانواده، در روزهای سخت از دست دادن محمد، همراه من بودند. هوای ما را داشتند. میگفتند: محمد افتخار محله ماست. قبل از محمد موضوع مرگ مغزی و اهدای اعضا در شمیران ثبت نشده بود و گویا محمد نخستین نفر بود. حالا همه اهل محل کارت اهدای عضو دارند. محمد در قطعه 222به خاک سپرده شد. البته از سال 1390 به بعد اهدای عضویها در قطعه نامآوران آرام میگیرند.» مادر محمد حالا وظیفه خود میداند با هر خانوادهای که عزیزش مرگ مغزی شده، صحبت کند و تجربه و آرامشی را که دارد با آنان در میان بگذارد تا این کار خداپسندانه ادامه داشته باشد: «اگر نظر و لطف خدا نباشد، کسی نمیتواند رضایتنامه را امضا کند. خیلیها تا پای امضا میروند و پشیمان میشوند. این آرامش را خدا نصیب من کرده است. هر روز که میگذرد برای محمد دلتنگتر میشوم. فقدان، سخت است. گریه میکنم اما نه برای مرگش که این نوع رفتن، سعادت است.»
- چگونه کارت اهدای عضو دریافت کنیم؟
بیمارستان مسیح دانشوری در محله دارآباد بهعنوان مرکز اصلی پیوند اعضا، در روزهای کرونایی رسالت دیگری بر دوش دارد. «مهدی شادنوش» رئیس مرکز مدیریت پیوند و درمان بیماریهای وزارت بهداشت با بیان اینکه اکنون در بیمارستان مسیح دانشوری پیوند اعضا انجام نمیشود میگوید: «پیوندهایی که در این بیمارستان انجام میشد به مراکز و بیمارستانهای دیگر منتقل شده است و همچنان فهرست انتظار ۲۵ هزار نفره برای پیوند در کشور وجود دارد.» حالا که در آستانه روز ملی اهدای عضو قرار داریم اگر تمایل دارید کارت اهدای عضو بگیرید، خیلی آسان و راحت میتوانید این مراحل را طی کنید. به سایت http://ehda.ir/ بروید و با ورود مشخصات خود ثبتنام کنید. بعد از ثبتنام به صفحهای برای آپلود عکس و کارت ملی خود هدایت میشوید. بعد از پرداخت مبلغ 10 هزار تومان برای آمادهسازی و پست کارت اهدای عضو، پیامک تأیید برایتان ارسال میشود. میتوانید کارت عکسدار اهدای عضو خود را از نزدیکترین شعبه بانک ملی نزدیک محل زندگی خود دریافت کنید.
- قلب پسرمان هنوز میتپد
در گــــــــذر از کوچهپسکوچههای محله نیاوران نام خانواده دیگری به میان آمد که آنها هم بعد از تصادف و مرگ مغزی پسرشان، اعضای بدنش را اهدا کرده بودند. زندگی «آرش زرینی» در 17سال خلاصه نمیشود. پدرش «مجید زرینی» و مادر کلمبیاییاش «ماریا فرناندا» نام او را تا سالهای سال جاودان کردهاند.
پدر میگوید: «وقتی دکترها تشخیص دادند آرش دیگر برنمی گردد و به ما پیشنهاد اهدای عضو را دادند، با مادرش صحبت کردم. با خودمان گفتیم که خدا خودش به ما فرزند داد و حالا خودش آرش را از ما گرفته. ما تسلیم امر خدا هستیم. ماریا هم معتقد است آرش نزد خدا در جهان دیگری است و چه بهتر که با اهدای اعضای او، چند نفر را به زندگی بازگردانیم. خوشحالیم که قلب آرش هنوز میزند.» مادر آرش میگوید: «حتماً عزیزان افرادی که اعضای آرش را دریافت کردند و پیوند زدند، هم خیلی برای سلامتی بیمارشان دعا کردند. خدا دعای آنها را مستجاب کرد. آرش نزد خداست؛ درحالی که به دیگران زندگی بخشید. حالا آرشهای زیادی داریم. ما تسلیم امر خدا هستیم. آرش خیلی مهربان بود.» جای خالی و درد دوری عزیز از دست رفته برای خانواده با فکر زندگی بخشیدن به دیگران التیام مییابد.