همشهری آنلاین_ زینب زینالزاده: خانواده رحمانیپناه از جمله ساکنان اولیه و خیلی قدیمی محله یوسفآباد هستند که به گفته جمشید رحمانیپناه حدود ۱۰۰ سال است که در این محله قدیمی زندگی میکنند. وقتی باب صحبت با «جمشید رحمانیپناه» باز میشود، ابتدا آه سردی میکشد و میگوید: «چقدر آن روزها همه چیز باصفا بود و مردم صمیمانه در کنار هم زندگی میکردند. » او یوسفآباد گذشته را اینگونه تعریف میکند: «موقعیت یوسفآباد به گونهای بود که جنوب آن از یک سو به آب کرج سابق که اکنون بلوار کشاورز نام دارد و از سوی دیگر به جلالیه که امروز فاطمی نامیده میشود، منتهی میشد. شرق آن به تپههای عباسآباد و پادگانهای نظامی میرسید و از شمال هم به دهونک ختم میشد. » رحمانیپناه در میان حرفهایش به نقطهای خیره میشود. گویا دفتر خاطرات را در ذهنش ورق میزند و حسرت روزهای از دسترفته را میخورد.
او در این سالها عزیزانی را از دست داده که یادآوری خاطرات آنها او را دلتنگتر میکند. پس از اندکی مکث دوباره به محله بازمیگردد و میگوید: «تمام زمینها کشاورزی بودند و تا چشم کار میکرد باغ بود و زمینهای پر از انواع صیفی و سبزی. آن سالها خبری از جاده نبود و به دلیل زمینهای کشاورزی، مسیر و جاده مالرو بود و مردم از همین مسیر برای رفتوآمد به ونک استفاده میکردند و خبری از ماشین و دود و دم و آلودگی نبود. » او میگوید «زندگی در قلعه جریان داشت»، شنیدن این حرف از رحمانیپناه ما را به وجد میآورد و از او میخواهیم داستان قلعه یوسفآباد را برایمان تعریف کند. او هم میگوید: «وضعیت محله مانند امروز نبود. قلعه بزرگی در محله وجود داشت که ۴ برج مراقبت داشت. مردم روزها برای کار روی زمینهای کشاورزی از قلعه یوسفآباد خارج میشدند و شبها با غروب خورشید و اتمام کار وارد قلعه میشدند و درهای قلعه بسته میشد. همیشه نفراتی در برجهای مراقبت حضور داشتند و از کسانی که داخل قلعه بودند، مراقبت میکردند. »
- یوسفآباد سرسبز بود
گذر زمان همه چیز را دستخوش تغییرات کرده است. یوسفآباد امروز با یوسفآباد گذشته تفاوتهای زیادی دارد. به گفته رحمانیپناه یوسفآباد در گذشته محلهای سرسبز و خرم بود. او میگوید: «تا چشم کار میکرد همه جا سبز و خرم بود. درختان میوه سر به فلک کشیده بودند و همه جا بوتههای گل دیده میشد. محله ۴ قنات، ۴ آسیاب و ۴ کاروانسرا داشت که همه از بین رفتند و فقط نشانههای یک آسیاب به چشم میخورد که امیدی به بقای آن نیست. » میراث گذشتگان باید به نسلهای جدید منتقل شود، چراکه هویت و تاریخند. نابودی میراث گذشتگان محله یوسفآباد سبب رنجش قدیمیترین ساکن این محله شده است و در پایان حرفهایش آهی میکشد و میگوید: «کاش میدانستیم میراث گذشتگان چقدر ارزشمند است و چه درسها و تجربههایی در آن نهفته است. میراث گذشتگان چون چراغ میتواند مسیر را برای آیندگان روشن کند. »
- خانوادهها صمیمی بودند
جمعیت از گذشته تا امروز زیاد شده است. به گفته رحمانیپناه در گذشته تنها ۲۰ خانواده در محله یوسفآباد زندگی میکردند. او میگوید: «جمعیت محله کم بود و ساکنان همدیگر را میشناختند و به هم احترام میگذاشتند. مردم کوچکی و بزرگی را رعایت میکردند و کوچکترها در مقابل بزرگترها رفتاری محترمانه داشتند. کسی دروغ نمیگفت و خبری از دزدی و نیرنگ نبود. محله یک مسجد داشت که به دست مرحوم «ابوالقاسم عجائبی» از خیّران محله، ساخته شد و امروز نامش سادات است. اهالی اگر مشکلی داشتند در مسجد دور هم جمع میشدند و مشکلات را حل و فصل میکردند. » حتی تصور چنین محلهای هم خوشایند است.
- امکانات آموزشی
به گفته معتمد محله، یوسفآباد از همان ابتدا امکانات آموزشی خوبی داشت. رحمانیپناه میگوید: «محله چند مدرسه موقوفه داشت که بچهها در آنجا درس میخواندند. مدرسه باغچهبان هم در این محله ساخته شد و دبستانهای مقبول و کاظمزاده از مدارس خوب تهران بودند و هنوز هم هستند.» باشگاه ورزشی و سالن امتحانات و کلاسهای بزرگ در مدارس این محله وجود داشت.
- آسایشگاهی که بوستان شد
به گفته رحمانیپناه در گذشته آسایشگاهی در محله یوسفآباد وجود داشت که در آن از مبتلایان به سل نگهداری میکردند. او میگوید: «نمیدانم آسایشگاه را چه کسی ساخت، اما خوب به یاد دارم کسانی که مبتلا به سل میشدند، در آن نگهداری میشدند. سال ۱۳۴۲ آسایشگاه تعطیل و فضای باز آن به بوستان تبدیل شد. ابنیه آسایشگاه هم به شکل قبل نگهداری شدند و امروز تابلوی فرهنگسرای شفق روی آن نصب شده است. »
- بازگشت به گذشته
حیاطهای بزرگ، خانههای نقلی و کاهگلی و تیرکهای چوبی خاطراتی هستند که رحمانیپناه دوست دارد دوباره زنده شوند. او میگوید: «صمیمت و یکدلی و یکرنگی اهالی خیلی ارزش داشت و زندگی در محله یوسفآباد لذتبخش بود. کاش میشد به همان سالها و روزها برگشت. کاش میشد دوباره در کنار همسایهها زندگی ساده و صمیمی را تجربه کرد. »
- تحول یوسفآباد در سال ۱۳۳۰
به گفته ساکن قدیمی محله یوسفآباد، آب کرج یا بلوار کشاورز و محلههای یوسفآباد و ونک سالهای دور تفرجگاه پایتختنشینان بود.
سال ۱۳۳۰ به گفته رحمانیپناه سال تحول و تغییر محله یوسفآباد بود. او میگوید: «به مرور زمان همه چیز تغییر کرد و شهر بزرگتر شد و شهرنشینی رونق گرفت. باغها خراب شدند و افراد غیربومی وارد محله شدند. سال ۱۳۳۰ سازمان برنامه و بودجه زمینهای یوسفآباد را قطعهبندی کرد و طرح تفصیلی در آن اجرا شد. پس از قطعهبندی، زمینها به کارمندان دولتی بهویژه کارمندان آموزش و پرورش و سازمان برنامه و بودجه داده شد. »
در طرح تفصیلی، گویا یوسفآباد به ۲ بخش تبدیل میشود. رحمانیپناه در این مورد میگوید: «بخش اول آن محدوده جهانآرای فعلی و بخش دوم هم محدوده خیابانهای ابنسینا، مستوفی و اسدآبادی بود. بخش اول که شامل جهانآرا تا امیرآباد و تپههای انرژی اتمی میشد، تا سال ۱۳۵۷ خارج از محدوده شهری بود و بعد از انقلاب جزء محدوده شهری شد و ساختوساز در آن رونق گرفت. »