همشهری آنلاین - سارا گلستانی: رعایت پروتکلهای بهداشتی قرار است به سلامت جسم ما کمک کند، اما بسیاری از مردم این دستورالعملها را رعایت نمیکنند. اگر امید به زندگی و انگیزه زندگی در افراد پایین باشد، اهمیت نگهداری از جسمشان هم برایشان کم میشود. دلیل پایین بودن امید به زندگی در بسیاری از مردم این است که دچار افسردگی یا اختلالات اضطرابی هستند.
در جامعه ما به دلیل شرایط اقتصادی و مسائل دیگر میزان افسردگی بالاست. این افسردگی انگیزه زندگی را در افراد پایین میآورد و آنها را ناامید و غمگین میکند و طبیعی است کسی که در این اندازه غمگین است، نمیتواند از خودش در برابر بیماریها محافظت کند.
بخش دیگر که شاید با آنچه گفته شد، متناقض باشد این است که در کنار این ناامیدی از زندگی در افراد افسرده یا مضطرب، اضطراب مرگ هم به معنای یک مفهوم روانشناختی وجود دارد. این اضطراب در بیشتر مردم وجود دارد و در قبال آن رفتارهای دفاعی را تجربه میکنند تا این اضطراب را کاهش دهد.
یکی از رفتارها این است که افراد ترس از مرگ را به چالش میکشد و جسارت زیادتر از حد معمول پیدا میکنند. مثلاً در همین دوره شیوع کرونا معتقدند هیچ اتفاقی برایشان نمیافتد و جسورانه در موقعیتهایی که ممکن است آسیب ببینند، قرار میگیرند و مراقبت خودشان هم نیستند تا ثابت کنند از بیماری و مرگ نمیترسند.
مسئله دیگری که میتوانم به آن اشاره کنم این است که وقتی آدمها اضطرابهای زیادی داشته باشند طوری که توان مقابله با آن را نداشته باشند، همانطورکه امروز در جامعه ما مردم این استرسها را تجربه میکنند، هر بار که خبر استرسزایی بشنوند روانشان مکانیسم دفاعی بیخیالی و بیحسی را انتخاب میکند برای اینکه کمتر آسیب ببینند. وقتی این مکانیسم بیخیالی فعال شود دیگر هیچ محرکی نمیتواند نگرانی و ترس را به سادگی در فرد برانگیزد و تا زمانی که اتفاق غیرعادی برایش نیفتد، این احساسات را در دسترس ندارد.
در نیتجه میتوانیم بگوییم دلیل ریشهای که باعث میشود مردم پروتکلها را در این روزها رعایت نکنند، این است که باور دارند قادر نیستند از پس حل و فصل هیجانات منفی بربیایند و برای اجتناب از این دردها و نگرانیها، مکانیسم دفاعی کمارزش شمردن خطر را بهطور ناخوآگاه انتخاب میکنند تا بتوانند با موقعیت روبهرو شوند و به زندگی ادامه دهند.
به نظر من این پدیده نشان میدهد که در حال حاضر با خطری بزرگتر از کرونا در جامعه روبهرو هستیم و آن خطر افسردگی است که ممکن است آدمها را به مردههای متحرک بدل کند. در این شرایط چنین افرادی میتوانند به دیگران هم آسیب وارد کنند. به عقیده من اگر قرار است برای این وضعیتکاری کنیم مسئولان باید به این فکر باشند که با ایجاد فضاهای درمانی افسردگی را در جامعه تحت کنترل و درمان قرار بدهند.