همشهری آنلاین_رابعه تیموری: با این وجود، کارهای خیر اهالی محله و رشادتهای همرزمانش را مفصل شرح میدهد. لحنی گرم و مهربان دارد و وقتی از روزهای دفاعمقدس میگوید، دلتنگی او برای حال و هوای باصفای جبههها را احساس میکنید. حاج «حسین نصرالله» از جانبازان و رزمندگان دوران دفاعمقدس است که جنگ در جبهههای متفاوت را تجربه کرده، اما هنوز از پا ننشسته و این روزها در جبهه کاهش آسیبهای اجتماعی و کمک به نیازمندان جانانه خدمت میکند. نصرالله از ساکنان قدیمی منطقه ۱۷ و محله وصفنارد است و مسئولیت بنیاد شهید و جانبازان شهرری را هم برعهده دارد. به بهانه قرار گرفتن در هفته دفاعمقدس پای صحبتهای او نشستیم تا حال و هوای محله وصفنارد در دوران دفاعمقدس را نقل کند.
خبر شروع جنگ تحمیلی چطور به گوش شما رسید؟
بعــــــدازظـــــهــــر روز ۳۱ شهریورسال ۱۳۵۹ بود که نیروی هوایی عراق به پایگاههای هوایی ایران حمله کرد. آن موقع ما در حیاط خانه مشغول ذبح قربانی بودیم که صدای بمباران را شنیدیم. من و اعضای خانوادهام از خانه بیرون دویدیم و همراه اهالی محله به لب جاده ساوه رفتیم تا ببینیم چه اتفاقی افتاده. از آنجا میتوانستیم رد هواپیماهای در حال بمباران را ببینیم. فردای آن روز جنگ تحمیلی شروع شد.
چطور پای شما به جبهه باز شد؟
۲ ماه از شهادت برادر همسرم شهید «عبدالله سعدی» گذشته بود که من و باجناقم تصمیم گرفتیم به جبهه برویم. فرزند شهید سعدی پس از شهادتش به دنیا آمد، ولی با وجود چنین شرایطی که در خانواده وجود داشت، همسرم با رفتن من مخالفت نکرد. خانواده و همسران شهدا و رزمندگان، قهرمانان پنهان دوران دفاعمقدس هستند که بهطور شایستهای به نقش آنها توجه نشده است.
یعنی شهادت برادر همسرتان مسیر زندگی شما را تعیین کرد؟
پدر همسرم از مبارزان انقلابی بود و وجود او و فرزند شهیدش نه تنها در شخصیت من، بلکه در روحیات و روش زندگی همسرم نیز تأثیر گذاشته، اما پیش از شهادت عبدالله هم، مسیر زندگی من با جریان انقلاب همسو بود. من پیش از آغاز جنگ تحمیلی و در روزهای پیروزی انقلاب اسلامی بهعنوان پاسدار افتخاری وارد کمیته انقلاب اسلامی شدم و مدتی بعد بهعنوان پاسدار رسمی به عضویت کمیته درآمدم. ۱۵ ماه در سیستان و بلوچستان خدمت کردم و در عملیات دستگیری اشرار و قاچاقچیان موادمخدر از ناحیه سر، کتف و دست راست جانباز شدم. مدتی حفاظت از مقرهای نظامی داخل شهر تهران را برعهده داشتم و در جبهههای جنوب و غرب هم خدمت کردم و در جبهه جنوب شیمیایی شدم.
از حال و هوای محله وصفنارد در دوران دفاعمقدس بگویید.
جنگ تحمیلی به جزئی از زندگی اهالی محله تبدیل شده بود و آنها در حالی که فرزندانشان در جبهه بودند، در کنار رسیدگی به امور معمول زندگی مانند دید و بازدیدها، برپایی مراسم و اجرای برنامههای مختلف، فعالیتهای پشت جبهه را هم انجام میدادند. برخلاف آنچه در فیلمهای تلویزیونی میبینیم، آن زمان در محلههای ما پناهگاهی وجود نداشت و موقع موشکباران دشمن، همه جمع میشدند و خط حرکت موشک را دنبال میکردند. حتی در مورد محل اصابت موشک هم حدس میزدند و با هم بحث میکردند. مسجد سیدالشهدا(ع) که در محله وصفنارد قرار داشت، در منطقه ۱۷ به مسجد مادر معروف بود و حجتالاسلام اصلانی که مسئول مسجد و از روحانیون فعال بود، همسن و سالان من را هدایت و رهبری میکرد. او پس از دوران دفاعمقدس ۳۰ سال امام جماعت مجلس شورای اسلامی بود و از سخنرانان مطرح تهران است.
شهادت کدام یک از بچهمحلهایتان بیشتر روی شما تأثیر گذاشت؟
شهید «اصغر محمدنژاد» بچهمحل من بود و از کودکی با هم بزرگ شده بودیم، اما موقع شهادتش در محله نبودم و شنیدن خبر شهادتش خیلی برایم تلخ بود. با شهید دهقان هم که جوان دلاوری بود، از زمان فعالیت در کمیته آشنا شده بودم و با هم از دوست و فامیل نزدیکتر بودیم، اما وقتی در جبهه جنوب و واحد اطلاعات لشکر سیدالشهدا(ع) بودم، او به شهادت رسید و به مراسم شهادتش نرسیدم. با هریک از شهدای محله دنیایی خاطره داشتم و تحمل شهادت همه بچهمحلهایم سخت بود، ولی جداشدن از محمدنژاد و دهقان بیشتر روی من تأثیر گذاشت.
پس از پایان جنگ تحمیلی و با وجود مشکلات جانبازی، احساس نکردید وقت استراحت رسیده و باید بیشتر از گذشته به زندگی شخصیتان بپردازید؟
خدمت به محرومان و تلاش برای رفع نیازهای افراد نیازمند آبرودار جزئی از زندگی من است و هیچوقت احساس نکردهامکاری بزرگتر از وظایف معمول خود انجام دادهام. در میان مردم منطقه ۱۷ داشتن چنین روحیهای معمول است و بسیاری از رزمندگان دوران دفاعمقدس براساس مقتضیات جامعه و خطراتی که کشور را تهدید میکند، جبهه رزم و وظایف خود را میشناسند.
- جهاد در سنگر بیتالزهرا(س)
حاج «حسین نصرالله» در خانهای رشد کرده که همیشه در آن به روی نیازمندان باز بود و نه تنها جلسات روضه و عزاداری ائمه(ع)، بلکه مراسمترحیم بسیاری از درگذشتگان محله وصفنارد در آنجا رایگان برگزار میشد. خانه پدری حاج حسین قدیمی بود و وقتی آن را نوسازی کردند، پارکینگ آن را به حسینیه تبدیل و نام بیتالزهرا(س) را روی آن گذاشتند. این حسینیه در اسرع وقت به یکی از پایگاههای خدمترسانی محله وصفنارد تبدیل شد که در مواقع ضروری مانند سیل، زلزله و... در کنار پایگاه بسیج و مسجدجامع سیدالشهدا(ع) به خدمترسانی میپرداخت. در مواقع معمول هم این حسینیه بروبیای بسیاری دارد و محلی برای خدمترسانی به محرومان به شمار میآید. نصرالله میگوید: «در رساندن کمکهای مؤمنانه به دست نیازمندان، همسرم و بانوان فعال و معتمد محله نقش زیادی دارند و مراحل تحقیق و شناسایی خانوادههای آبرودار کمبضاعت را با احتیاط انجام میدهند تا آبروی این خانوادهها به خطر نیفتد. خانوادههایی که نیازمند واقعی هستند، علاوه بر کمکهای ماهانه، خدمات درمانی، جهیزیه، پوشاک و... دریافت میکنند.» نصرالله میگوید: «از آغاز دوران شیوع ویروس کرونا، اعضای حسینیه در ضدعفونی معابر و جمعآوری کمکهای همدلانه برای آسیبدیدگان کرونا نقش زیادی داشتهاند و به پیشگیری از شیوع بیماری در محله کمک کردهاند.»
مسئولیت اداره قرارگاه محرومیتزدایی محلههای زمزم و زهتابی هم برعهدهبانی خیریه و حسینیه بیتالزهرا(ع) است. نصرالله میگوید: «بهزودی در این قرارگاه طرح تعمیر و مرمت خانههای فرسوده محرومان آغاز میشود و در کنار فعالیتهایی مانند توزیع ارزاق و وسایل بهداشتی میان این خانوادهها، به مرمت و ایمنسازی خانههایشان میپردازیم.» نصرالله و دوستانش که عادت دارند بدون جنجالهای رسانهای کار کنند، به تازگی محموله امدادرسانی به ارزش ۲۵۰ میلیون ریال کمک مؤمنانه اهالی و خیّران محله وصفنارد را جمعآوری و به مناطق محروم زابل و سیستان و بلوچستان ارسال کردهاند. توزیع بیش از هزار سبد کالا در میان نیازمندان محلههای وصفنارد، زمزم و زهتابی از فعالیتهای دیگری است که با کمک بانیان و خیّران قرارگاه زمزم و زهتابی و خیریه بنتالزهرا(س) در دوران شیوع کرونا انجام شده است.