همشهری آنلاین _ رضانیکنام : ۲ سال قبلتر برادرانش در شرکت راهآهن تهران مشغول به کار شده بودند و در خانه اجارهای زندگی میکردند. زمانی که خانواده صباغپور ساکن محله نازیآباد شدند هنوز محلههایی مثل یاخچیآباد شکل نگرفته بود و تنها چند خانه در فلکه اول خانیآبادنو وجود داشت و بقیهاش مثل محدوده عبدلآباد و خلازیل (خلازیر) کاملاً بیابانی بود و تنها تک درختانی آنجا دیده میشد.
نویسنده هممحلهای تعریف میکند: «زمانی که در محله یاخچیآباد تعداد کمی خانه وجود داشت خانوادهها برای تفریح و خوشگذرانی به خیابان بهمنیار میرفتند، چون پر از دشت و دمن بود و صفای بسیاری داشت.»
به گفته «علیاصغر صباغ پور» حوالی سال ۱۳۵۰ پشت محله چهارصددستگاه نازیآباد و اطراف مجتمع شریعتی تعدادی خانه غیرقانونی ساخته شده بود که مدام شهرداری میآمد و این خانهها را خراب میکرد و دوباره مردم شبانه آنها را میساختند و باز همان آش و همان کاسه بود. اینجا محل درگیری و کشمکش بین نیروهای شهرداری و مردم شده بود؛ به خاطر اینکه این افراد سند مالکیت و جواز ساختمانی نداشتند. چهره شناخته شده محله نازیآباد در زمینه امکانات محدود زندگی مردمان قدیم به نکاتی اشاره میکند.
وی میگوید: «آن روزگار همه خانههایی که در محله نازیآباد ساخته میشد بدون آشپزخانه بود. برای اینکه در خانههای ۳۰ـ ۴۰ متری فضایی برای ایجاد آشپزخانه باقی نمیماند. خانوادهها مجبور بودند روی چراغ غذا درست کنند؛ غذاهایی مثل شوربا، اشکنه، آبگوشت و...»او تعریف میکند که تابستانها روشن کردن چراغ در خانهها برای پخت غذا مکافات بود، چون گرمای چراغ همه را اذیت میکرد. خانههایی هم وجود داشت که بین اتاق و حیاط فضایی به نام «آستانه» داشت که مساحتش به ۲ مترمربع نمیرسید و اگر حرارت چراغ زیاد میشد آن را داخل آستانه میگذاشتند و بعد غذا میپختند. در سالهای۱۳۴۷ و ۱۳۴۸ کولر، پنکه و سایر امکانات رفاهی کم بود و فقط افراد ثروتمند این وسایل را در خانه داشتند. برق هم زمانی به محله آمد که نیروگاه برق بعثت ساخته و چراغ خانهها یکی یکی روشن شد.
- غربت، اتحاد و راهاندازی هیئتهای مذهبی
به مرور زمان مهاجرانی که از دیار خود به نازیآباد آمده بودند با امکانات مدرن و شهری مثل کتابخانه، مدرسه، آموزشگاه هنر، کلاسهای نقاشی، تئاتر، موسیقی، سینما و... آشنا شدند. این پیشرفت باعث شده بود تا نازیآبادیها به محلهشان علاقهمند شوند چون همه نوع امکانات را در محلهشان داشتند و سکونت در اینجا برای آنها مناسبتر بود، اما درد مشترک نازیآبادیها مهاجر بودنشان بود و همین عاملی برای همبستگی و اتحاد آنها شده بود. دردهه ۴۰ مهاجرانی که به نازیآباد آمدند هیئتهای مذهبی زیادی راهاندازی کردند که کارکرد اجتماعی و فرهنگی بالایی داشتند. این مکانها جایی بود برای ارتباط گرفتن شهروندان با هم و جویا شدن آنها از احوال و مشکلات همدیگر. آنها با برپایی هیئتها میخواستند بر غربت، دوری و دلتنگیهایشان فائق آیند. هیئت سرابیها، آذربایجانیها، قمیها، رشتیها و... هیئتهای تشکیل شده در این روزها بوند.
- نازیآباد؛ الگوی شهرسازی مدرن
رضاشاه در جنوبیترین نقطه تهران ایستگاه راهآهن را ساخت. همان زمان در اطراف تهران کارخانهها و کارگاههای مختلف تأسیس شد، از جمله سیلوی گندم تهران. آلمانیها هم در زمان رضاشاه برای ساخت راهآهن به ایران آمدند. ریل آهن از گلاب دره رد میشد و پس از گذر از داخل سیلوی تهران بار خود را خالی میکرد و دوباره راه میافتاد. نویسنده و محقق هممحلهای عنوان میکند که در دولت مصدق قرار بود نازیآباد الگویی باشد برای نوسازی محلههای دیگر تهران. همان زمان و به دستور مصدق نازیآباد و نارمک برای انجام فعالیتهای شهرسازی مدرن انتخاب شدند. برای همین است که این ۲ محله بسیار به هم شبیه هستند، بهویژه در داشتن میدانهای متعدد.
- ۱۶۸ سال قبل نازآباد به نازخاتون بخشیده شد
طبق اسناد موجود، در دوره ناصرالدین شاه در این حوالیآبادی کوچکی به نام «نازآباد» وجود داشت که متعلق به «امینه اقدس» بود. روایت دیگری میگوید که در سال ۱۲۳۱ یعنی ۱۶۸ سال قبل، زمینهای نازآباد به یکی از سوگلیهای ناصرالدین شاه به نام «نازخاتون» بخشیده میشود. بعضی تاریخنویسان هم گفتهاند بانو «امینه اقدس» همان «نازخاتون» بوده، یعنی قریهای به نام «نازآباد» وجود داشته و نازخاتون هم صاحب املاک آنجا شده است. صباغپور میگوید: «امینه اقدس ۴۰ هزار تومان از دربار پول گرفت و صرف آبادانی مزارع و کشتزارهای نازآباد کرد. او چند حلقه چاه هم حفر کرده بود و آب چاهها را دراختیار کشاورزان میگذاشت و از آنها آب بها میگرفت. سال ۱۲۳۴ امینه اقدس فوت کرد و چون ناصرالدین شاه علاقه زیادی به «ملیجک» برادر امینه اقدس داشت، قریه نازآباد را به او بخشید. از آن تاریخ به بعد قریه نازآباد وسیعتر شد، اما هنوز در نقشه تهران جزء محلههای حاشیهای و خارج از محدوده شهری قرار داشت.»