همه درجستوجوی آن هستند و کیفیت زندگیشان را براساس میزان شادیشان میسنجند. بنابراین انگیزه بسیاری از رفتارهای ما شاد شدن است و حتی زمانی که بیمار هستیم یا مشکلی داریم، میخواهیم این مسائل بر طرف شوند تا زمینه شادی فراهم شود.
اما بدانید که شاد بودن همیشه آسان نیست، شاد بودن میتواند یکی از بزرگترین مبارزات ما در صحنه زندگی باشد. میتواند تمام پافشاریها، انضباط فردی و تصمیماتی که برای خود فراهم آوردهایم را مخدوش کند.
شاد بودن یا نبودن تنها در دستان خودتان است. شادی چیزی است که هر کس باید آن را درون خود بجوید. شاید مسائل بیرونی، اطرافیان، حرفها و شوخیهای افراد خانواده بهصورت کوتاه مدت در شما شادی ایجاد کند اما این شادی دوام زیادی ندارد، شادی در قلب وجود دارد.
برای شاد زیستن باید خود را با محیط تطبیق داد و اهداف مشخصی را دنبال کرد. مسئولیتپذیری یکی از عواملی است که در شادی تاثیرگذار میباشد. اگر مسئولیت را با رغبت بپذیرید زندگی آنقدرها سخت نخواهد شد.
اگر بیماری خود و یا اطرافیانتان و یا عوامل دیگر را عامل غمگینیتان میدانید، بدانید که زندگی انسانها پر از اتفاقات خوب و بد است.
آبراهام لینکلن گفته است اغلب مردم تقریباً به همان اندازه شاد هستند که انتظارش را دارند؛ در واقع آنچه در زندگی ما رخ میدهد آنقدرها تعیینکننده شادی ما نیست بلکه بیشتر نوع واکنش ما به آن رخدادهاست که نقش تعیین کنندهای دارد. ممکن است یک فردی که بیمار است این طور به بیماریاش نگاه کند که این پیشامد منجر به کشف قابلیتهای تازه وی خواهد شد، فرصت بیشتری برای مطالعه و تفکر عمیق دارد، بیشتر قدر سلامتی خود را میداند و میتواند با ژرفنگری بیشتری به همه پدیدهها بنگرد. در مقابل، فرد دیگر واکنش متفاوتی نشان دهد. اشک بریزد، از زمین و زمان گلهمند باشد و یا خودکشی کند.
بنابراین در برابر یک موقعیت یکسان یکی بدبختی را میبیند و دیگری فرصتهای تازه را.
این خود ما هستیم که تصمیم میگیریم چگونه تحتتأثیر قرار بگیریم. شادترین افراد مصایب و سختیها را به منزله تجارب با ارزش قلمداد میکنند و میدانند که این آزمایشهای سخت از آنها انسانهای آبدیدهای خواهد ساخت.
از آن جایی که انسان افکار و اندیشههای خود را بر میگزیند پس طبیعتاً تعیینکننده میزان شادی خویش است. برای شاد بودن باید بر افکار شاد تمرکز کنیم، اما ما غالباً بر عکس عمل میکنیم. اغلب تعریفها و تمجیدها را ناشنیده میگیریم اما مدتها حرفهای ناخوشایند را در ذهن خود نگه میداریم.
بدانید لازمه شاد زیستن، جستوجوی زیباییها و خوبیهاست. یکی زیبایی منظره را میبیند، دیگری کثیفی پنجره را. این شما هستید که انتخاب میکنید چه چیز را ببینید و به چه چیز بیندیشید.
بهطور کلی افراد شاد 4خصلت مشترک دارند.
1 - اعتماد به نفس 2- توانائی کنترل خود 3- خوشبینی 4- برونگرائی
مشکلات، آرزوها و مشغولیتهای ذهنی همیشه دنبالمان هستند. منتظریم که به نتیجه برسند و بعد از آن شادی و آرامش درونی را در زندگی بهدست بیاوریم. مثلاً میگوییم این یکی که تمام شود دیگر راحت میشوم، به اینکه برسم، دیگر آرامش پیدا خواهم کرد. این جور خواستهها هستند که منجر میشوند هیچ وقت به شادی واقعی نرسیم چون کم کم خواسته دیگری خودش را نشان میدهد. اگر بهراستی دنبال آرامش پایدار هستیم شاید بهتر است دیدگاهمان را طوری تغییر دهیم تا داشتن آرامش با رسیدن به این چنین خواستههایی پیوند زده نشود.
در نظریه تکامل یافته فروید هر شخصی ساختار شخصیتش به 3بخش تقسیم میشود (کودک، بالغ و والد). البته بخش کودک به معنی خردسالی نیست آن قسمت از شخصیت که بهدنبال احساسات، عواطف، شادی و خشم است. شادی و خشم ذاتی نه اکتسابی، بخش کودک در شخصیت ما وجود دارد که شادیآفرین است و اصولاً این امر بستگی به سن ندارد. دقیقاً یک مرد و زن 70 ساله هم با فعال نمودن این بخش میتوانند شاد بودن را احساس کنند. اگر کسی این بخش از وجودش فعال نباشد، دلمرده و افسرده میشود. پس شادی را باید در بخش کودک درون خود یافت.
انواع خنده:
1 - خنده ذاتی یا درونی 2-خنده مصنوعی یا اکتسابی
خنده درونی مربوط به عملکرد شادی کودک درون ما میشود. مگر اینکه بخواهیم لبخند اکتسابی بزنیم. مثلاً درعین ناراحتی مجبور به لبخند زدن باشیم و سعی کنیم خود را شاد نشان دهیم. در حقیقت خندیدن نوعی ابراز هیجان و شادمانی است.
نقش اوقات فراغت در شادی
تفریح تاثیر زیادی بر همه جنبههای سلامتی و بهخصوص بر عاطفه مثبت و نیز بر سلامت روانی و جسمی و تا اندازه کمتری بر خود شادی دارد. مهمترین فواید، از ورزش و تمرین و از گروههای تفریحی دست جمعی حاصل میشود.
ورزش فیزیکی سریعترین راه رسیدن به خلق خوب است و اگر مرتب انجام شود منافع و مزایای آن بالاتر از رفع افسردگیهای خفیف بوده و طول زندگی را افزایش میدهد.
معلوم شده موسیقی روش آسان دیگری است که به ایجاد خلقیات مثبت منجر میشود.
نقش کار، ثروت و مذهب در شادی
اکثر افراد در هنگام اشتغال به کار خوشحالترند و از لحاظ سلامت جسمی و روانی در وضع بهتری قرار دارند. برخی از کارها بیشترین رضایت را ایجاد میکنند.
شأن شغل یکی از عوامل رضایت شغلی به شمار میرود و شامل حقوق، مرتبه، سطح مهارت و شرایط کار. اگر کار شامل تنوع، مهارت، خودمختاری و انجام تکالیف معنیدار باشد، لذت بخشتر است. بهطور کلی طول عمر افرادی که به کار ادامه میدهند بیشتر است.
ثروت مطمئناً یک مقیاس برای شادی نیست و گروههای اجتماعی و ملتهایی که توسعه یافته هستند، رابطه ضعیفی با شادی دارند. با توجه به اینکه ما پول را برای اموری که علاقه داریم صرف میکنیم و به خاطر اینکه ما تصور میکنیم پول باعث لذت ما میشود به غلط استنباط میشود که پول عامل اصلی شادی است.
مذهب آثار مثبتی بر سلامت ذهنی، خصوصاً بر سلامت وجودی دارد، اما بر شادکامی کلی، بهداشت جسم و روان نیز اثر دارد.
فعالیتهای مذهبی، هیجانات مثبت قوی ایجاد میکند. مراسم و مناسک مذهبی نیز احساسات جامعهپسند تولید میکنند و با حضور دیگران وحدت ایجاد میشود.
طرز تفکر و شاد بودن
ما اگر تفکر مثبت داشته باشیم، مطمئناً میتواند در شادی ما تاثیرگذار باشد و متقابلاً تفکر منفی نیز شادی را دور میکند ولی بهنظر میآید که بهتر از خوش بین یا بدبین بودن واقع بین بودن است که در این صورت میتوان عملکردی متعادل و درست داشت.
اگر با دقت احوال انسانهای شاد و ناشاد را بررسی کنیم، متوجه میشویم که اندوه، متاعی شیطانی و شادی هدیه الهی است. از ابتدای تمدن بشر غم و اندوه مایه توقف و انزجار و شادی و نشاط عامل تحرک و نظم بوده است.
انسان از اندوه و غم و تاریکی میگریزد و به شادی و نور پناه میبرد. شاد زیستن آرزوی دیرینه آدمی است. دنیای بدون غم، خشم و جنگ سرشار از مهربانی و شادی بهطور کلی صلح، آرزویی است که در خلقت و نهاد آدمی است.
شادی یک معجزه درونی و گرهگشای بسیاری از رنجهاست. در میراث کهن ما ایرانیان، شادی، پدیدهای الهی محسوب میشود. گفته میشود معجزه زرتشت خندیدن وی در بدو تولد بوده است. پارسیان شادی را آفریده خداوند و اندوه را آفریده شیطان میدانستند. مردم ایران باستان حدود 60 روز از سال را جشن میگرفتند و به ستایش میپرداختند.
گذشتگان ما برای ارج نهادن به پیدایش انسان جشن بزرگ نوروز را با شکوهی بسیار زیاد بر پا میکردند. ایرانیان سعی میکردند به هر بهانهای روزگار را به شادی و شکرگزاری سپری کنند. پیشینه تاریخی کشورمان نشان میدهد که نشاط در همه ادوار مورد توجه ایرانیان بوده است.
لازمه شاد بودن چیست؟
لازمه شادی و شاد بودن چیزی نیست جز مثبت اندیشی و جستوجوی خوبیها و زیباییها و ایجاد تعادل در زندگی. انسان با نگرش منفی به دنیا چیزی جز روحیهای افسرده، غمگین و حالتی خشمگینانه ندارد و این نگرش منفی، تخریبگر جامعه است.
همینطور کسی که زندگی متعادلی دارد چه از نظر مالی و چه از نظر روانی، در نهایت میتواند آدم شادی نیز باشد. نباید فراموش کرد که رخدادهای اجتماعی، راهحلهای اجتماعی دارد و راهکارهای جمعی در برخورد با چنین مشکلاتی میتواند بسیار کارساز باشد. به یاد بسپاریم که پیشگیری کارآمدتر از درمان است.
شادی واقعی آن نوع شادی است که مکان و زمان در آن تاثیری نداشته باشد مانند ارتباط شادمانه کودکان با یکدیگر.
در جامعه غمزده، انرژی افراد صرف برطرف کردن اندوه و ناراحتی شده و دیگر فرصتی برای تولید و توسعه باقی نمیماند. شادی موجب افزایش دلبستگی و علاقه به کشور، فرهنگ، دین و مذهب میشود و انسجام فرهنگی و ملی را افزایش میدهد.
درمان از طریق شادی
دربین درمانها روشی بهنام شادیدرمانی وجود دارد که میتوان آن را درخصوص افراد سالم و بیماران افسرده با استفاده از افزایش رویدادهای مثبت زندگی بهکار گرفت.
همچنین شناخت درمانی مجموعه پیچیدهای از تکنیکهایی است که هدف آن تفسیر رویدادها بهطور واقعی و منطقی است، که در افراد سالم و بیماران مؤثر است و بهطور ماهرانهای در برنامههای افزایش شادی بهکار رفته است.