چه چیزی باعث میشود که خنده در زندگی مهم باشد؟ برخی از افراد، خنده و شوخطبعی را جزء مهارتهای مهم زندگی نمیدانند و معتقدند که خنده ما را از امور مهم و جدی زندگی دور نگه میدارد. در حالی که شوخطبعی یکی از بهترین نشانههای هنر زندگی کردن است به گونهای که وقتی از فرد افسردهای پرسیده شود، آیا با خنده و شوخی میانهای دارد یا نه، پاسخ او تقریباً مثبت است.
هنگامی که فرد افسردهای با لحن غمگینش مدعی شوخطبعی و خنده میشود، باید از او بخواهیم که لطیفهای برایمان تعریف کند.
شایدچنین خواستهای از بیمار، خواسته بجایی نباشد؛ چرا که نمیشود از همه افراد توقع خنده و شوخی داشت، واگر هم اهل مزاح باشند ممکن است چیزی برای تعریف کردن بهخاطر نداشته باشند. اکثر مخاطبین من، به این خواسته جوابی نداده و ساکت میمانند، بهناچار خود من برایشان لطیفه تعریف میکنم!
«دو شکارچی اهل «نیوجرسی» در جنگل حرکت میکردند. ناگهان یکی از آنها روی زمین میافتد و بهنظر میرسد که دیگر نفس نمیکشد. شکارچی دیگر، تلفن همراه خود را برداشته و شماره اورژانس را میگیرد.
«الو، اورژانس، دوست من مرده!» اپراتور به او میگوید: «به اعصاب خود مسلط باشید، ما برای کمک به شما آماده هستیم. قبل از هر چیز باید کاملاً مطمئن شوید که دوستتان مرده است.» بعد از چند ثانیه سکوت، اپراتور صدای شلیک گلولهای را میشنود. مرد شکارچی دوباره گوشی تلفن را برداشته و میگوید: «کاملاً مرده. حالا باید چه کار کنم؟»
هنگامی که این لطیفه را برای مخاطبینم تعریف میکنم، عکسالعملهای کاملاً متفاوتی از خود نشان میدهند. اکثر بیماران تقریباً عادت ندارند که از هر وضعیت غیرمنتظرهای لذت ببرند و از غافلگیر شدن، یعنی همان چیزی که جوهره شوخطبعی است امتناع میکنند. بیماران دیگر به ذهنشان هم نمیرسد که یک روانپزشک هم میتواند بیماران خود را به خنده وادارد. گاه از بیمارانی که به شدت افسرده هستند میخواهم که برای جلسه بعدی، داستانی فکاهی و خنده دار آماده کرده و همراه خود بیاورند.
شاید اثر درمانی خنده و یا نقل یک داستان فکاهی، دربرابر لطماتی که ناامیدی و اضطراب به انسان وارد میآورد، ناچیز و یا مضحک بهنظرآید و او را بر آن دارد تا برای معالجه نزد روانپزشک برود. اما خنده اثر و قدرتی واقعی روی انسان دارد. انسان از دو ویژگی یا مشخصه برخوردار است که فقط مختص گونه انسان بوده و او را از دیگر جانوران متمایز میکند. ویژگی اول، توانایی خندیدن و ویژگی دوم، تا جایی که به آن واقف هستیم، توانایی اندیشیدن به مرگ خویش است. رابطهای که بین این دو مشخصه انسانی وجود دارد، از تضادهای بزرگ خلقت بهشمار میآید.
«فانی بودن نمیتواند مانع شاد زیستن و خوشبختی انسان در زندگی شود.» دانستن اینکه روزی این جهان را ترک خواهیم کرد به ما این فرصت و امکان را میدهد تا بهدنبال شادی و سعادت بوده و از فرصتها بهدرستی استفاده کنیم.
اما شاد بودن صرفاً به معنای فراموش کردن و یا گریختن از مرگ نیست. بهعبارتی دیگر، هدف از هرگونه شوخطبعی و طنز، آن است که شرایط زندگی انسان را تغییر داده و بهبود بخشد و اینکه به انسان بفهماند که با وجود سعی و تلاش فراوان در زندگی، بدون خنده و شوخطبعی قادر نخواهیم بود سختیهای روزگار و خسارات ناشی از آن را پشت سر گذاریم.
همه ما تحتتأثیر نیروهایی هستیم که از کنترل ما خارج هستند. از جمله میتوان از اشتباهات و حماقتهایی که از خود انسانها سر میزند نام برد. با این حال، دست از این حماقتها برنداشته و آنها را دوباره تکرار میکنیم.
انسانی که بتواند برای رویارویی و استقامت در برابر ناملایمات زندگی، همواره بهدنبال دلایل و شیوههای مناسب باشد و به کمک خنده و عشق ورزیدن، غم و اندوه و پیشامدهای نامعقولی را که همواره زندگی بر او روا میدارد تحمل کند، عمل او اقدامی شجاعانه است.
به منظور تحمل ناامنیها و رویارویی با سؤالات مهمی که پیوسته در زندگی بشر وجود داشته و گریزی از آن نیست، باید خود را به سمت شادی و شوخطبعی سوق دهیم و به این ترتیب تحت هیچ شرایطی تسلیم مرگ نشویم.
بهوضوح و روشنی میتوان به فواید درمانی خنده پی برد. «نورمن کوزین» که در اثر بیماری لاعلاجی از زندگی دلسرد و ناامید شده و پزشکان نیز قادر به تشخیص بیماری او نبودند، در کتابی شرح داده است که چگونه به تنهایی و بدون کمک دیگران توانسته است فقط با دیدن فیلمهای کمدی دوباره بهبودی و سلامت خود را بدست آورد.
خنده باعث میشود که تغییرات شیمیایی مفیدی در ارگانیسم بدن بهوجود آید. از دیگر فواید مؤثر خنده آن است که به انسان نیرو و قوت قلب میبخشد و او را نسبت به زندگی امیدوار و خوشبین میکند.
برای آنکه درمان و بهبودی آسانتر و سریعتر حاصل شود، ذهن و روان بیمار بسیار مهم بوده و تأثیر متقابل جسم و روح روی یکدیگر از اساسیترین فرضیهها و روشهای درمانی بهشمار میآید. قبل از پیدایش طب مدرن، همه طبیبان برای درمان بیماران خود، روی وضعیت ذهنی و روحی بیمار تأکید داشتند.
اثر و کارایی این نوع درمان بیعیب و نقص بود. معلولان و بیماران که از ناتوانیهای جسمانی در رنج بودند، چوبهای زیربغل و صندلیهای چرخدار خود را جلوی در گذاشته (رها کرده) و بهقدرت ایمان و اعتقاد به حرکت و زندگی ادامه دادند.قطعاً بدون کمک، اعتقاد و ایمان، وسائل توانبخشی چارهساز نیستند.
برای معجزات حد و مرز وجود دارد! معجزهای که در این زمینه بهوقوع میپیوندد، نوعی بهبودی و شفای سریع بود که برپایه ایمان و اعتقاد فرد بیمار به خداوند بنا نهاده شده و بیمار ایمان دارد که خداوند سلامتی را به او باز خواهد گرداند. معمولاً نتایج بهدست آمده بهحد کافی شگفتانگیز و معجزهآسا هستند.
خنده و شوخطبعی نیز نوعی درمان و تمرین گروهی است که افراد میتوانند در آن شرکت داشته باشند. با هم خندیدن، روشی برای تأیید این مطلب است که همه ما انسانها سرنشینان یک قایق هستیم. دریا از همه طرف ما را احاطه کرده است. امید چندانی به کمک و یاری نیست و تسلط و غلبه بر وضعیت موجود واهی و دور از ذهن بهنظر میرسد. با این حال، همه با هم و در کنار یکدیگر سرسختانه مقاومت میکنیم.
اخیراً مردی به اتفاق همسرش نزد من آمده بودند. همسر بیمار از اینکه شوهرش دیگر نمیخندد، شکوه و گلایه داشت. مرد بیمار در حالی گفتههای همسرش را تصدیق میکرد ادامه داد: «دیگر حوصله خندیدن و شوخی را ندارم». این زوج اخیراً به مسافرتی رفته بودند که طی این سفر، کیف پول همسر مرد بیمار که حاوی مدارک مهمی از جمله کارتهای اعتباری بوده، به سرقت رفته و این مسئله موجب افسردگی مرد شده بود.
به آنان گفتم که چنین اتفاقی برای همسر من هم رخ داده است و کارتهای اعتباری او را ربودهاند. اما هنوز در این مورد اقدامی نکردهام، چون متوجه شدهام که سارق کیف، نسبت به همسرم پول کمتری برداشت میکرده بنا بر این بهتر دیدم که کارتها نزد خود سارق بمانند! وقتی این داستان را برای مردم بیمار تعریف کردم، برخلاف همسرم، خندهاش گرفت.
افراد بدبین یعنی کسانی که فقط نیمه خالی لیوان را میبینند، مانند افرادی که بهشدت نگران سلامتی خود بوده و از بیماری هراس دارند، پیشگوییهایی زیادی میکنند که به حقیقت میپیوندد. اما اگر با ظن و بدگمانی و یا حس دشمنی به فردی نزدیک شویم، احتمالاً او نیز همان رفتار را نسبت به ما خواهد داشت و نمیتوان انتظار بیشتری از این ملاقات داشته باشیم. خوشبختانه عکس این موضوع نیز صادق است. یعنی هر رفتاری که با دیگران داشته باشیم، عکسالعمل همان رفتار را دریافت خواهیم کرد.
اما این قانون نیز همانند دیگر قوانین شامل استثنا شده و مردم الزاماً و همیشه همانگونه که با آنها رفتار کردهایم، با ما برخورد نمیکنند. اگر این موضوع حقیقت داشته باشد که خوشبینی در حد معمول، منجر به ناکامی و حوادث احتمالی میشود، در عوض بدبینی در حد معمول نیز، چیزی کمتر از یأس و ناامیدی نیست.
معمولاً در اولین برخورد، به افراد لبخند میزنیم و از طریق لبخند لطف و مهربانی خود را نسبت به آنها ابراز میکنیم. خنده نشانه خوشخلقی و بذلهگویی و شوخطبعی بخشی از خصوصیت مشترک همه انسانهاست.
منبع: La vieillessee vient trop vite