همشهری آنلاین_راحله عبدالحسینی: سنگ قبری هم ندارد. ولی قدیمیهای شمیران و تاریخپژوهان به خوبی میدانند که قبل از اینکه گورستان قدیمی تجریش جای خود را به بیمارستان شهدای تجریش بدهد، «محمود افشار طوس» اینجا به خاک سپرده شد. او رئیس شهربانی دکتر محمد مصدق بود که با هدف سرنگونی دولت مصدق، به طرز فجیعی او را کشتند و جنازهاش پس از چند روز در غار تلو واقع در لشکرک پیدا شد. در این گزارش پای صحبت «داریوش شهبازی» تاریخپژوه و نویسنده نشستیم تا نگاهی به ماجرای قتل محمود افشار طوس و دفن او در گورستان قدیمی تجریش بیندازیم.
محمود افشارطوس پسر حسینخان شبلالسلطنه بود. شبلالسلطنه برادر مادری محمدقلی خان مجدالدوله بود. محمدقلی خان مجدالدوله پسردایی ناصرالدینشاه بود. به اینترتیب میتوان شبلالسلطنه، پدر محمود افشارطوس را جزو رجال دوره ناصری به حساب آورد.
تحصیل در دانشکده افسری
مدرسه افسری که بعدها به دانشکده افسری تبدیل شد، طرفداران و مشتاقان خاص خود را داشت که یکی از آنان محمود افشارطوس بود که انتخابش ادامه تحصیل در مدرسه افسری بود. تحصیلاتش را ادامه داد و سال ۱۳۰۸ با درجه ستوانی از این مدرسه فارغالتحصیل شد.
- دریافت نشان لیاقت در غائله آذربایجان
شهبازی از علاقه و پشتکار افشارطوس در حوزه فعالیتش میگوید: «افشار طوس بعدها به علت فعالیت و لیاقتی که از خود نشان داد جزو کارکنان کریم آقا بوذرجمهری از افسران مورد حمایت و علاقه پهلوی اول قرار میگیرد و به ریاست اداره املاک پهلوی منصوب میشود. افشارطوس که کارآمدی خود را نشان داده بود در جریان غائله آذربایجان در سال ۱۳۲۵ هجری شمسی برگ دیگری از توانایی خود رو کرد و از افسران فعال ارتش در ناحیه آذربایجان شد و نشان لیاقت گرفت.»
محمود افشار طوس به اینترتیب راه خود را برای نزدیک شدن به دربار پهلوی تسهیل کرد. البته بعدها از سوی حکومت پهلوی مورد بیمهری، واقع و ترفیع او مشمول زمان شد. افشار طوس هم تصمیم گرفت از حکومت دوری کند.
- رئیس شهربانی دولت مصدق
تشکیل سازمان «گروه ملی افسران» در ارتش فکری بود که در ذهن محمود افشارطوس جرقه زد. شهبازی ادامه میدهد: «افشارطوس با همکاری تعدادی از افسران، مخفیانه گروه ملی افسران را تشکیل داد.» بنابر سابقه و نشان لیاقتی که افشار طوس در طول سالها از آن خود کرده بود، در جریان نهضت ملی شدن صنعت نفت هم یکی از فعالان بود. تا اینکه سال ۱۳۳۱ به درجه سرتیپی میرسد.
شهبازی میگوید: «افشار طوس که داماد خواهر دکتر مصدق بود و شهرت زیادی هم در آن برهه تاریخی به دست آورد بهعنوان افسری فعال شناختهشده بود. به همین دلیل دکتر محمد مصدق او را به ریاست شهربانی منصوب کرد. دشمنان افشار طوس هم از این انتصاب بسیار خشمگین شدند. دکتر مصدق ضمن اینکه مورد توجه مردم بود، مخالفانی هم داشت که همیشه به فکر سقوط دولت او بودند.»
- اعتراف به ربودن افشار طوس
«ماجرای قتل افشار طوس بسیار ناراحتکننده است.» این را شهبازی میگوید و در ادامه ماجرای کشتهشدن افشار طوس را توضیح میدهد. در آخرین روز فروردین ماه ۱۳۳۲ افشارطوس با رانندهاش به خیابان خانقاه میرود و سر کوچهای که بقالی داشت پیاده میشود. اسلحهاش را به راننده میدهد و میگوید تو به شهربانی میدان بهارستان برو. کارم که تمام شد به شما اطلاع میدهم.
به اینترتیب افشار طوس از راننده خداحافظی میکند. راننده هم برمیگردد به شهربانی. ساعتها خبری از افشار طوس نمیشود. نه خانه میرود و نه به شهربانی اطلاع میدهد. شب از نیمه گذشته بود که همسر افشارطوس از نیامدن او به منزل نگران میشود و ماجرا را از اداره پیگیری میکند.
وقتی خبر موثقی پیدا نمیکند، ناچار به دکتر مصدق زنگ میزند. از آنجا که قضیه مشکوک بود، دکتر مصدق مدیریت تفحص و پیگیری ماجرا را برعهده میگیرد. تعداد زیادی از مأموران شهربانی منطقه را محاصره میکنند. افسران و رئیس اداره آگاهی مسئول این ماجرا میشوند. پس از جست وجو از طریق شاگرد همان بقالی سر کوچه سرنخی به دست میآورند که افشار طوس از ماشین پیاده شده و به کدام خانه رفته.
مأموران به خانه حسین خطیبی میروند و افراد را مورد بازجویی قرار میدهند؛ طوری که افراد خانواده را از خانه خارج میکنند و به اداره پلیس میبرند و در خانه شنود میگذارند و بعد خانواده به خانه برمیگردند. اطلاعاتی هم از این طریق به دست میآید و بعد از تحقیقات مفصلی که انجام میشود در نهایت حسین خطیبی اعتراف میکند که با مظفر بقایی و تعدادی از افسران بازنشسته، افشارطوس را ربودند.
- پروندهای که باز ماند
آن شبی که افشار طوس وارد منزل حسین خطیبی میشود، در حالی که اسلحه هم همراه نداشته، او را با اتر بیهوش میکنند. اما به همین اکتفا نمیکنند و با تزریق داروی بیهوشی سبب میشوند تا او ساعتها بیهوش باشد و او را با دست و پای بسته به غار تلو در لشکرک میبرند. بعد از اینکه افشارطوس به هوش میآید ۲ روز مورد شکنجه قرار میگیرد. از او خواستند علیه دکتر مصدق اقداماتی انجام دهد که او نپذیرفت. سرانجام افشار طوس را خفه و در همان حوالی در یک گودال دفن میکنند. بعد از اعتراف حسین خطیبی، پلیس به محل مراجعه میکند و جنازه افشار طوس به تهران، منتقل و پروندهای تشکیل میشود.
در اردیبهشت ۱۳۳۲، پرونده را به دادرسی ارتش تحویل میدهند. اما سر و صدای زیادی در تهران به پا میشود. عاقبت ۸ مرداد ۱۳۳۲ و ۳ ماه بعد از دستگیری متهمان پرونده قتل افشارطوس، قرار مجرمیت متهمان صادر میشود؛ درست در مرداد ماهی که در بیست و هشتمین روزش کودتا میشود و دولت دکتر مصدق سقوط میکند. این پرونده برای همیشه نیمهتمام میماند و متهمان به سزای اعمالشان نمیرسند. شهبازی تأکید میکند: «واقعیت ماجرا با اینکه نقل قولهای مختلفی گفته شده، هنوز ابهام دارد. زمان لازم دارد تا بعضی اسناد رو شود. بعضی از اطلاعات جمعآوری شده میگوید که انگلیس در این ماجرا دست داشته و برخی حکومت پهلوی را مقصر میدانند. من فکر میکنم باز هم زمان بیشتری لازم است تا واقعیت ماجرا کشف شود.»
- گورستان قدیمی تجریش
سالهای پیش از دوره پهلوی محلی که امروز به نام بیمارستان شهدای تجریش میشناسیم، گورستانی بسیار وسیع بوده. بعد از دوره قاجار گورستان بهصورت بوستان عمومی درآمد.
بعد از آن بیمارستان تجریش ساخته شد. در محوطه وسیع قبرستان، امامزادهای بود به نام امامزاده چنار که گفته میشود اصل و نسبی نداشته و ساختگی بوده است و در شمال شرقی امامزاده صالح(ع) و غرب راه دربند و پس قلعه قرار داشت.
محوطهای مرتفع که در روزهای تعطیل و اعیاد میعادگاه و تفرجگاه اهالی تجریش وآبادیهای نزدیک بود. هر خانواده بساط غذا و چای و... خود را میآورد و در این بلندی بساطش را پهن میکرد. جایی که درهها و باغهای جنوبی با منظرهای زیبا، چشماندازش باشد و همراه دیگر خانوادهها روزی را به خوشی بگذرانند.
روزهای جمعه غوغایی از جمعیت در این گورستان قدیمی برپا میشد و مردم از دارا و ندار پیاده یا سواره به باغ چناری میرفتند و ساعاتی را شادمانه سپری میکردند. اکنون با گذشت حدود صد سال آثاری از آن باغ چنار و گورستان قدیمی تجریش باقی نیست. بیمارستان شهدای کنونی تجریش در اراضی همان قبرستان بنا شده است.