همشهری آنلاین_پریسا نوری: خاطره بازی و شیطنت در باغهای سرسبز و کوچهپسکوچههای تنگ و باریک ده لویزان که حالا جایشان را به برجها و ساختمانهای بلند دادهاند؛ خاطره همنشینی با آدمهایی که روزگاری اسم و رسمی داشته و چشم و چراغ محله بودند و حالا از آنها جز یک اسم بر روی سنگ قبر خاک گرفته چیزی نمانده است؛ خاطره از مدرسه و حمام قدیمی محله که دیگر نیست و درخت توت کهنسالی که رو به خشکی و زوال رفته... او که معلم بازنشسته است، اعتقاد دارد آدم نباید گذشته و هویتش را فراموش کند و خاطرات قدیمی محله باید برای آیندگان باقی بماند، از اینرو از ۱۱ سال پیش به جمعآوری عکسهای قدیمی محله و ضبط و ثبت خاطرات افراد سالمند رو آورده است.
«محمد رضاییان» حالا ۲ هزار قطعه عکس از ایام قدیم محله و دهها ساعت فیلم از خاطرهگویی اهالی قدیمی لویزان جمعآوری و در فضای مجازی منتشر کرده است.
عکاسی را بهصورت تجربی یاد گرفته و از جوانی از گوشه و کنار محله عکاسی کرده است به امید اینکه روزی تصاویری قدیمی از کوچهها پیدا کند. او از ۱۱ سال پیش به فکر جمعآوری عکسهای قدیمی افتاده است: «وقتی بازنشسته شدم شروع کردم به اسکن عکسهایی که از قدیم محله داشتم. چون عکسها به مرور زمان کمرنگ و خراب میشوند. بعد تصمیم گرفتم برای زنده نگه داشتن یاد درگذشتگان، عکسهای قدیمی اقوام و فامیل را هم جمعآوری کنم. کمکم کارم به اینجا رسید که سراغ تک تک خانههای محله رفتم و عکسهای قدیمیشان را به امانت گرفتم. در همان اوایل کار حدود ۸۰۰ قطعه عکس جمعآوری و اسکن کردم، یک کانال تلگرام به نام «قدیم لویزان» راه انداختم و عکسها را منتشر کردم.»
- خانه به خانه درجست وجوی عکس
اغلب ما تصاویر و یادگارهایی که از درگذشتگانمان برایمان به جا مانده است را دوست داریم و برایمان ارزشمندند و آنها را به دست دیگران نمیسپاریم. از اینرو بیرون آوردن عکسهای قدیمی از دل آلبومهای خانوادگی کار آسانی نیست. رضاییان میگوید: «تک به تک به در خانه اهالی میرفتم و از آنها خواهش میکردم اگر عکس قدیمی دارند، یکی دو روز در اختیارم بگذارند تا اسکن کنم و صحیح و سالم برگردانم. برخی اعتماد میکردند و عکس میدادند و برخی هم سر میدواندند و امروز و فردا میکردند. شاید سختشان بود که عکسها را پیدا کنند شاید هم دلایل دیگری داشتند.
اما در نهایت وقتی عکسهای اولیه جمعآوری شد و هر پنجشنبه چند عکس در کانال منتشر کردم اهالی خیلی استقبال کردند و بهطوری که وقتی یک هفته عکس نمیگذاشتم سراغ میگرفتند که «چی شد چرا دیشب عکس نگذاشتی... ی.» کمترین اثر این کار هم این بود که خاطرات قدیمی زنده میشد و مردم با گفتن «خدا رحمتش کنه» از درگذشتگان یاد میکردند.»
- همه عکسها قصه دارند
دستهای از عکسهایی را که به امانت دستش است با احتیاط روی میز میچیند. همه جور عکسی پیدا میشود. عکسهای تکی و دستهجمعی اهالی در گوشه و کنار محله، عکس کدخدای ده لویزان، افتتاح و کلنگزنی مسجد، مسابقات فوتبال محله، جشن نیمه شعبان، اعزام به جبهه و تشییع پیکر شهدای جنگ تحمیلی، عزاداریهای ماه محرم، .... رضاییان که معتقد است هرکدام از عکسها یک قصه دارند، از لابهلای عکسها یک عکس سیاه و سفید کوچک نشان میدهد تا قصهاش را برایمان بگوید.
در عکس که پیداست با دوربینهای قدیمی گرفته شده است، عدهای از اهالی با یک فرد معمم و یک کودک خردسال دیده میشوند: «این قدیمیترین عکس محله است که در دهه ۳۰ گرفته شده است. آن زمان مسجد محل امام جماعت نداشت و یک آقای روحانی به نام «آیتالله مرندی» هر سال، ماه رمضان از قم به لویزان میآمد تا مراسم مذهبی را به جا بیاورد و در خانه کدخدای ده یعنی منزل حاج محمد مرشد مبارکی ساکن میشد. این تصویر مربوط به عید فطر است و مردم ایشان را برای برگزاری نماز عید فطر به طرف مسجد همراهی میکنند.» رضاییان به کودک خردسالی که در عکس است اشاره کرده و میگوید: «تنها بازمانده این جمع همین کودک است که حالا نوه و نتیجه دارد.»
- شناخت هویت و تاریخ محله
این شهروند با ذوق که معتقد است افراد پیر و سالمند تاریخ شفاهی گویای محله هستند، علاوه بر جمعآوری عکس، خاطرات ساکنان قدیمی محله را هم ضبط میکند و حالا دهها ساعت فیلم خاطرهگویی دارد: «به خانه اهالی و ساکنان قدیمی محله میروم و از آنها میخواهم جلو دوربین از خاطرات قدیم محله بگویند. آنها هم که اغلبشان خیلی خوش صحبت هستند هر چیزی که از قدیم محله میدانند، تعریف میکنند. بخشی از فیلمها را در کانال قدیم لویزان منتشر میکنم و بقیه را ضبط و بهعنوان آرشیو محله برای آیندگان نگهداری میکنم و به نوعی سجل محله در دستان من است.»
او معتقد است جمعآوری فیلمها و عکسهای قدیمی علاوه بر زنده نگهداشتن یاد درگذشتگان و خاطرات قدیم، در شناخت دقیق هویت، فرهنگ، تاریخ و جغرافیای محله اهمیت بسیاری دارد: «از مقایسه عکسها و بازگویی خاطرات ساکنان قدیمی، اطلاعات جالب و مهمی درباره جغرافیای محله پیدا میکنم، که هیچ جا نوشته نشده است. مثلاً جایی که ما فکر میکردیم از قدیم جاده بوده، باغ بوده است، یا قدیمها محله زورخانهای داشته که در سیل تخریب شده است، یا زمینهای شمال لویزان که الان ۲ دانشگاه در آنها ساخته شده است، به زمینهای «گزو» معروف بودهاند. همچنین از روی لباس و پوشش، آرایش موی سر و حالت ایستادن در عکسها، میشود فهمید فرهنگ و سبک زندگی مردم چگونه بوده است.»
- سوختن عکسهای حاج گلین
شناسایی عکاسان قدیمی محله هم یکی دیگر از دستاوردهای رضاییان در پروژه جمعآوری آرشیو تصویری محله بوده است: «در این سالها که عکس جمع میکردم متوجه شدم در قدیم ۲ عکاس حرفهای به نام «ابوالقاسم رضاییان» و «حاج گلین» بودهاند. آنها در مراسمهای محلی عکسهای خوبی گرفتهاند، ولی متأسفانه همه عکسهای حاج گلین از بین رفته است.»
حرفش که به اینجا میرسد، با افسوس ماجرای نابودی عکسهای مرحوم حاج گلین را تعریف میکند: «حاج گلین به عکاسی علاقه داشته و با یک دوربین دولیتل قدیمی عکسهای زیادی از محله گرفته است که برخی را چاپ کرده و برخی را هم در شیشه نگهداری میکرده است (آن زمان به نگاتیو، شیشه میگفتند). یک روز حاج گلین حادثهای برایش پیش میآید و مردم او را به بیمارستان میرسانند.
خانمش به خیال اینکه حاج گلین فوت کرده است و بعد از مرگ حاجی هم طاقت دیدن یادگارها و عکسهایش را ندارد، همه عکسها و شیشهها را وسط حیاط میریزد و با یک پیت نفت آتش میزند. حاج گلین که فقط پایش شکسته بوده وقتی از بیمارستان مرخص میشود میبیند کهای بابا همهدار و ندارش را آتش زدهاند. میگوید: «زن چرا این کار را کردی؟ » همسرش میگوید «فکر کردم تو میمیری و اینها برایم میشود آینه دق! » رضاییان در ادامه میگوید: «مرحوم حاج گلین که تا چند سال پیش هم زنده بوده خودش این خاطره را برای همه تعریف کرده است.»