در تاریخ اجتماعی و دینی ما، همسایه بسیار ارزشمند و دارای جایگاه احترامبرانگیز و مودتآمیز است.
در دیانت مقدس اسلام رسول اکرم(ص) فرمودند که «الجار ثمالدار» یعنی اول همسایه و سپس خانه و خانواده. اهمیت همسایه به قدری است که قبل از پیدا کردن خانه برای سکونت، ابتدا باید همسایه را شناخت. در بیانات حضرت علی(ع) نیز آمده است که پیغمبر خدا(ص) آنقدر درباره همسایه سفارش میکرد که تصور کردم همسایه از همسایه ارث میبرد.
با وجود این، به دلیل توسعه و گسترش آپارتماننشینی، ما ایرانیان که فرهنگ غنی همسایهداری داشتیم متأسفانه دچار ضعف و فقدان این فرآیند فرهنگی شدیم. سابق بر این، وقتی کسی به مسافرت میرفت، اهل خانه و خانوادهاش را به همسایه میسپرد یا کلید خانهاش را به همسایه میداد. امروز همسایهها را یکدیگر را نمیشناسند.
آن کوچههای زیبا و خاطرهانگیز به آپارتمانهایی تبدیل شده که همسایه دیوار به دیوار از حال همسایهاش خبر ندارد. حتی بچهها همبازی یکدیگر نیستند. به یاد دارم مرحوم مادرم وقتی غذا میپخت حتماً برای همسایه میبرد و میگفت بوی غذای ما به خانهشان رفتهاست. ا
ینها مفاهیمی است که در فرهنگ ما بوده ولی از یاد بردهایم. غمانگیزتر اینکه در زندگی آپارتمانی، همسایهها با بلند کردن صدای موسیقی یا برگزاری مهمانیهایی که تا دیروقت طول میکشد، باعث آزردگی همسایه خود میشوند. فرهنگ همسایگی با نوشتن در مطبوعات یا از طریق رسانههای همگانی تقویت نمیشود.
این فرهنگ باید در خانوادهها بازتعریف و تقویت شود و بعد به مدارس و دانشگاهها سرایت کند و در جامعه تمرین شود. همسایهداری یکی از مظاهر اخلاق در جامعه است.
بار دیگر به یاد بیاوریم که در کوچههای کودکی، چگونه همسایهها را میشناختیم. فرهنگ نیک همسایهداری را باید دوباره احیا کنیم و آن را برای نسل آینده به عنوان میراث و یادگار فرهنگی ارزشمندی بهجا بگذاریم.