درست به خاطر این خصلت خود، فرهنگ آن نه به وجود آمده است و نه می توانسته وارد شود.
نحوه عمل ما و چگونگی مراوداتمان همگی تابعی از ارزش هایی است که در جریان جامعه پذیری از طریق خانواده و مدرسه و سایر نهادهای جامعه در ما درونی شده است. میان ارزش ها و هنجارها و شرایط عینی و واقعی رابطه ای مستقیم وجود دارد و متناسب با هر فضای فرهنگی و اجتماعی ارزش های خاصی شکل می گیرد که در فضاهای فرهنگی دیگر کارایی خود را از دست خواهد داد.
از همین روی امکان ورود فرهنگ آپارتمان نشینی همراه با ورود آپارتمان وجود ندارد و از آن جایی که نه تنها درباره آپارتمان بلکه تقریباً اکثر وسایل مادی که از تمدن غرب وارد جامعه ما شده است، فراهم ساختن بسترهای فرهنگی مناسب انجام نمی شود، قاعد تاً با ورود آپارتمان و اسکان خانواده ها در آن خواه ناخواه با مشکلات عدیده ای مواجه خواهند شد. دلیل این امر نیز کاملاً مشخص است آنان نمی دانند در آپارتمان چگونه باید رفتار کنند و جایی نیز به آنها چگونگی رفتار کردن، آموزش داده نمی شود.
اگر نیاکان ما جلوی اولین ماشینی که با آن مواجه شدند علف می ریختند، ما نیز در مواجهه با وسایل تکنولوژیکی و مادی جدید رفتارهای بهتر از آنها نداریم و به طور قطع یقین در این باره بی تقصیریم چرا که واقعاً در هیچ نهادی نه در خانواده و نه در مدرسه و نه حتی در رسانه جمعی هیچ نوع تلاشی برای ارزش سازی و نهادی ساختن ارزش های متناسب با زندگی آپارتمانی وجود ندارد.
الگوهای رفتار سنتی
فضای سنتی خانه های ایرانی شیوه های رفتاری متناسب با خود را شکل داده است که برای بسیاری از افراد جامعه آشنا بوده و تخلف از آن بسیار کم می باشد. در جامعه سنتی، خانه پشت صحنه زندگی ما را شکل می داد که تمام فضا و مکان آن در اختیار ما بود و از همین روی قیود رفتاری که بیرون از خانه وجود داشت، در فضای خانه کنار گذاشته می شود و این کنار گذاشته شدن نیز آسیبی به کسی نمی رساند. مثلاً با صدای بلند خندیدن، صحبت کردن، حتی داد زدن و در برخی موارد آواز خواندن مزاحمتی برای کسی ایجاد نمی کرد. آنهایی که مخاطب اعمال بودند همگی پشت صحنه ما محسوب می شدند و همین خصلت خانه از آن محیطی ساخته بود که بسیاری از تنش ها و استرس های ما را رها می ساخت. در خانه سنتی حیاط خانه، پشت بام، راه پله ها و همه مکان خانه در اختیار تام و تمام ما بود و در بدترین حالت می توانستیم هرجور که دلمان می خواهد با آنها رفتار کنیم.
محیط جدید بدون الگوی رفتاری
اما آپارتمان بسیاری از این آزادی ها را از ما سلب می کند و حتی بسیاری از قید و بندهایی را که در بیرون از خانه (آپارتمان) وجود ندارد بر ما تحمیل می کند. نمی توان هرطور که دلمان خواست از راه پله ها رفت و آمد کنیم، بلند صبحت کنیم، بلند بخندیدم، داد بزنیم، با هر نوع لباسی که با آن راحتیم به حیاط یا پشت بام خانه رفت و آمد کنیم و حتی در زمانی که داخل خانه خود هستم نمی توانیم بدون قید و بندر رفتار کنیم. شاید بتوان این گونه گفت که همه چیز آپارتمان با خانه سنتی تفاوت دارد و به طور کامل نیازمند شیوه های رفتاری جدیدی است. کسی که می خواهد در آپارتمان زندگی کند ابتدا باید از تمام این قواعد و قوانین ثابت زندگی آپارتمانی آگاه باشد و به نظر من حتی باید این قوانین غیررسمی پشتوانه رسمی نیز بیابند تا ضمانت اجرایی ناشی از آن بر قدرت آنها بیفزاید.
درباره زندگی در آپارتمان و مسایل و مشکلات آن بسیار گفته اند و شنیده ایم و هنوز هم بسیاری با بی میلی تمام، حاضر به زندگی در این محیط می شوند؛ چرا که تصور می کنند زندگی در آپارتمان همان زندگی نفرت آوری است که همیشه از آن بیزار بوده اند، به گمانشان زیستن در آپارتمان یعنی زندگی در محیطی سرد و بی روح با روابط خشک و رسمی میان همسایگان که هیچ کدام از حال یکدیگر خبر ندارند و مهم تر آن که کمتر حال همدیگر را رعایت می کنند.
شاید این ها حقایقی باشند اجتناب ناپذیر اما آیا این حقایق، زندگی در چنان محیطی را نفرت آور می سازد؟ همیشه از زندگی آپارتمانی بد گفته اند اما آیا واقعاً این شیوه زندگی بد است؟ اگر آری چرا؟ به چه دلیل؟ چگونه ممکن است زندگی که به نظربرخی، مسایل و مشکلات آن بیش از فواید و مزایای آن است دوام آورده باشد؟
همسایگی متفاوت
آپارتمان علاوه بر این که شیوه های رفتاری بسیار متفاوتی را طلب می کند، ماهیت همسایگی را نیز تغییر داده است. تفاوت در ماهیت همسایگی زمانی بیشتر آشکار می شود که توجه داشته باشیم در جامعه سنتی همسایه کسی بود که خانه او دیوار به دیوار خانه ما بود و یا این که در کوچه و محله ما زندگی می کرد که به تناسب دور یا نزدیک بودن خانه اش با خانه ما میزان صمیمیت و رفت و آمدهای ما نیز تغییر می کرد. علاوه بر این عامل بسیار مهم در روابط همسایگی معمولاً میزان مشارکت همسایگان در حل و فصل معضلات محله و کوچه بود.
اما در آپارتمان همسایه کسی است که با ما راه پله مشترک، حیاط، پارکینگ و پشت بام مشترک دارد. اگر در زندگی سنتی ما ممکن بود برای یک هفته همسایه را نبینیم در آپارتمان تقریباً هر روز با اعضای خانواده همسایه مواجه می شویم. مدام با آنها سر و کار داریم و برخی مسایل ساختمان نیز میان همسایگان مشترک است. از همین رو همسایه در زندگی آپارتمانی نقش بسیار مهمی را ایفا می کند. امنیت آپارتمان، فضای روابط آن و بسیاری چیزهای دیگر به نوع همسایه هایی بستگی دارد که در کنار همدیگر زندگی می کنند، به همین خاطر سنخیت آنها با یکدیگر به نظر می رسد از شرایط ضروری هم زیستی مسالمت آمیز باشد. همسایه ها در آپارتمان نقشی را بر عهده دارند که در زندگی سنتی برخی از اعضای خانواده بر عهده داشتند و حتی اگر نپذیریم که آنها این نقش را بر عهده دارند حداقل آنها موضعی را اشغال کردند که در زندگی سنتی تنها وابستگان نزدیک می توانستند آن موضع را اشغال کنند. از همین روی نهادینه ساختن ارزش های متناسب با این موضع برای ایفای چنان نقشی به نظر ضروری می رسد. همسایه دیگر کسی نیست که در کنار خانه ما زندگی می کند؛ او کسی است که با ما در این محیط زندگی می کند.
امنیت مبهم
قطعاً مسئله امنیت در زندگی آپارتمانی بسیار اهمیت دارد و به راحتی نیز نمی توان درباره وجود یا عدم وجود آن سخن گفت، اما شرایطی که در آپارتمان حاکم است زمینه های مناسبی را برای افزایش ضریب امنیت ساکنان آن فراهم می سازد. زندگی در یک محیط علاوه بر این که ممکن است میزان خطر را افزایش دهد، می تواند به دلیل منافع مشترک همسایگان با یکدیگر باعث افزایش میزان همبستگی آنها شده و مراقبت از همدیگر را بیشتر کند.
با این حال نمی توان به راحتی نتیجه گرفت که آیا واقعاً آپارتمان محل امنی است چرا که به دلیل زندگی خانواده های مختلف، ورود افراد ناشناسی که برای بسیاری از خانواده ها ناآشنا هستند امکان نظارت بر رفت و آمد افراد و محیط آپارتمان را دشوار می سازد. در چنین شرایطی سرقت از آپارتمان می تواند روابط میان همسایگان را به شدت مخدوش کند، چرا که بی گمان اولین مظنون آنهایی هستند که در نزدیکی ما زندگی می کنند. به نظر می رسد سنخیت افرادی که در آپارتمان زندگی می کنند تأثیر بسزایی در افزایش امنیت محیط زندگی دارد چرا که بالطبع روابط آنها با یکدیگر بیشتر بوده و میزان همیشگی آنها افزون تر می باشد.
فرهنگ های متکثر
در بدترین حالت آپارتمان دارای خانواده هایی است که فرهنگ های متفاوتی با یکدیگر دارند. در این شرایط هم زیستی مسالمت آمیز میان همسایگان کاری به غایت دشوار است و مهم ترین عامل نیز فقدان الگوهای رفتاری مشترک میان آنهاست. در خانواده ای نوع خاصی از پوشش مرسوم است در حالی که برای خانواده دیگر آن نوع پوشش یک نوع کج روی است.
از آن جایی که آپارتمان جایی است که افراد در مواضع گوناگونی با یکدیگر برخورد می کنند این شیوه ها و الگوهای رفتاری متفاوت می تواند بحث و جدل های فراوانی را میان همسایگان برانگیخته و در نهایت فضای زندگی آپارتمانی را به فضای سرد و بی روح مبدل سازد. این وضعیت زمانی وخیم تر می شود که علاوه بر تنوعات فرهنگی و حتی قومی، تفاوت های منزلتی نیز میان همسایگان وجود داشته باشد. در چنین شرایطی همه چیز نشان از آتش زیر خاکستر دارد اما ضرورتاً به بحث و جدل نیز ممکن است منتهی نشود. علت این امر را در مسأله ای که تنها در زندگی آپارتمانی وجود دارد می توان یافت.
این مسأله مهم همان نقش مدیریت ساختمان است. مدیریت ساختمان کسی است که معمولاً تصمیماتش برای ساکنان ساختمان مشروعیت دارد و تا حدی نقش یک قاضی را ایفا می کند. او می تواند با میانجیگری میان همسایه ها بسیاری از مشکلات را حل و فصل کند. مدیر ساختمان معمولاً فردی انتخاب می شود که روابط اجتماعی مناسبی دارد و همین توانایی او را در حل و فصل مسایل آپارتمان یاری می کند. با این وجود جابجایی ها و نقل مکان هایی که به دلایل مختلفی رخ می دهد همواره می تواند میزانی از تنش را با خود به همراه آورد. خانواده های جدیدی که به آپارتمان می آیند، اگر زندگی آپارتمانی را تجربه کرده باشند بهتر می توانند خود را با قواعد نانوشته حاکم بر آپارتمان های مختلف وفق دهند، اما در صورتی که اولین تجربه آنها باشد، مدت زمانی طولانی وقت خواهد برد تا آنها مطابق با الگوهای رفتاری آپارتمان که مورد قبول سایر همسایگان نیز می باشد، رفتار کنند.
تجربه مدنیت
در پایان می خواهیم ادعا کنیم که ممکن است، بسیاری را ناخوش آید و آن اینکه علی رغم همه بدبینی ها نسبت به زندگی آپارتمانی، این زندگی یکی از راه های مدنی شدن است. تردیدی در این امر وجود ندارد که آپارتمان حاصل پیشرفت تمدن بشری است اما قطعاً این مسأله چالش برانگیز است که آیا زندگی آپارتمانی عاملی در راه مدنیت است؟ اگر این گونه است، به چه طریقی می تواند چنین کاری را انجام دهد؟در هر حال آنچه در زندگی آپارتمانی رخ می دهد مجموعه محدودکننده ای از قواعد است که هم جنبه های روانی و هم جنبه های زیستی را تحت تأثیر قرار می دهد. اگرچه آزادی بی حد و حصر زندگی سنتی در آپارتمان از بین می رود، اما قیود حاکم بر آن در راه اجتماعی شدن بیشتر ساکنین و در نتیجه همچون ابزاری برای مدنیت است. زندگی در آپارتمان همچون شاخصی برای سنجش مدنیت افراد می تواند عمل کند، چرا که در چنین شرایطی است که میزان پایبندی به حقوق دیگران و دفاع از حقوق خود آشکار می شود.