«رویا صدر» از معدود طنزپردازان نسل «گل آقا» است که همچنان امیدوارانه چراغ کم‌فروغ طنز را در این روزگار روشن نگه داشته است.

همشهری آنلاین  _ سمیرا باباجانپور: در آستانه بهار ۱۴۰۰ با او درباره روزهایی صحبت کرده‌ایم که سایه سنگین ویروس «کرونا» زندگی عادی مردم را مختل کرده است. به گونه‌ای که باید عیدانه‌هایمان را متفاوت پیش ببریم، البته خلاقانه و جذاب‌تر از گذشته. نگاه ویژه طنزپردازان به وقایع و اتفاقات، دستمایه مصاحبه‌ای با او شده است. گفت‌وگویی که رؤیا صدر در آن برای ما از دستاوردهای کرونا طی یک سال گذشته و سال‌های جنگ می‌گوید.

  • کرونا ۱۴۰۰ هولناک‌تر از کرونا ۱۳۹۹

از نگاه رؤیا صدر، سال ۱۳۹۹ برای او مانند همه مردم، سال عجیبی بود. عجیب از این منظر که استرس مرگ ناشی از کرونا را مانند اغلب مردم لمس کرده است. او می‌گوید: «واقعاً سال گذشته که کرونا آمد، گمان نمی‌کردیم این‌قدر ادامه پیدا کند. امید داشتیم عید ۱۴۰۰ را به مانند سال‌های پیش از کرونا به مسافرت برویم، سفره عید بچینیم و به دیدار اقوام برویم و... اما کرونا در پایان سال ۹۹، هولناک‌تر از پیش شده است.»

  • قدر همدیگر را بیشتر بدانیم

این طنزپرداز بر این باور است که هیچ‌کدام از ما تا به حال این‌گونه درآمیختگی مرگ و زندگی را احساس نکرده بودیم. به همین دلیل می‌گوید: «هر کس در حیطه وظایف خود بایدکاری کند که رنج مردم کمتر شود. من به‌عنوان یک طنزنویس حس می‌کنم وظیفه دارم که در کنار ایفای نقش انتقادی در ارتباط با سوء‌مدیریت‌ها و ندانم‌کاری‌ها که هدف طنز است، در حد توانم با مطالبم بتوانم به مخاطب کمک کنم که در این شرایط سخت ذهنش قدری نفس بکشد و بیاساید! ‌» رویا صدر ضمن اشاره به پیامدهای ناگوار کرونا که خانواده‌های زیادی را درگیر رنج ناشی از بیماری و مرگ کرده و متأسفانه بر شرایط معیشتی بسیاری از خانواده‌ها اثر گذاشته است، می‌گوید: «کرونا در عین حال سبب شد تا ما ارزش چیزهایی که داشتیم و قدرش را نمی‌دانستیم، بدانیم.

با اینکه شرایط هولناک است و سایه مرگ را همیشه بالای سر خود و بستگانمان می‌بینیم، اما کرونا موجب شد تا قدر لحظات و زندگی را بیشتر بدانیم. طعم در لحظه زندگی کردن را بیشتر بچشیم. با آمدن کرونا قدر هم را بیشتر می‌دانیم. متوجه شدیم دور هم جمع شدن‌های عید که گاهی با غرغر همراه بود، چقدر معنی دارد و دلمان برایش تنگ شده است. دلمان برای آدم‌هایی تنگ شده است که تا پیش از این در شرایط عادی، دیدن‌شان برایمان فرقی نمی‌کرد.»

  • لذت شیرینی ‌پزی زیر توپ وتانک

او خاطرات عیدانه‌اش را که مرور می‌کند به یاد روزهای توپ و تانک می‌افتد. روزهایی که در اوج جنگ، مردم امیدوارانه به استقبال نوروز می‌رفتند. او می‌گوید: «در شهرستان مادریم در گذشته‌های نه چندان نزدیک، رسم بر این بود که خانم‌های فامیل به نوبت خانه همدیگر جمع می‌شدند و برای عید، شیرینی خانگی می‌پختند.
پس از انقلاب و در دهه ۶۰ روزهایی که سایه جنگ کشور را فرا گرفته بود، دوباره این پروسه بسیار محدودتر ادامه پیدا کرد. بزرگ‌ترها مواد را آماده می‌کردند و ما کوچک‌ترها در تزیین شیرینی‌ها شرکت می‌کردیم. در آن زمان، آژیر خطر و پناهگاه بود و ترس از بمباران خانه‌ها. اکنون که از دور به آن زمان نگاه می‌کنم، می‌بینم برای ما مراسم شیرینی پختن که با هراس هم همراه بود، یک جور سلام به زندگی بود. غنیمت شمردن دم بود. امروز هیچ‌کدام از آنها که در مراسم شیرینی پختن شرکت می‌کردند، در بین ما نیستند. اکنون در شرایط کرونایی، برای من آن حس و حال و گذر زمان زنده شده است. رسم شیرینی‌پختن ما غنیمت شمردن لحظات بود. از لحظه بعدی که خبر نداشتیم. به همین دلیل در لحظه زندگی می‌کردیم! . نمی‌دانیم فردا چه پیش می‌آید. به همین لحظات سلام کنیم.»

  • وقتی خودت را به ندیدن می‌زنی

رویا صدر در پاسخ به این سؤال که در یک سال گذشته به‌عنوان طنزپرداز چه رفتار جالب و متفاوتی از آدم‌های اطرافش در مواجهه با کرونا دیده است؟ می‌گوید: «در طنزهایم از زبان آدم‌های مختلف و زاویه دید آنها کرونا را روایت کرده‌ام. برای مثال، شباهت کرونا با عشق، شباهت کرونا با رژیم «توتالیتر» و نقد رفتارهای کسانی که تصمیم گیرنده هستند، در آثار اخیرم حضور دارند.» او ادامه می‌دهد: «یکی دیگر از نکات قابل توجه در دوران کرونا، آدم‌هایی‌اند که از پشت ماسک، قابل شناسایی نیستند. این یک فضای «ابزورد» است که آدم‌ها در آن شناخته نمی‌شوند. اگر هم شناخته شوند، ترجیح می‌دهی به آنها نزدیک نشوی یا خودت را به ندیدن بزنی. بگذریم که شیوه‌های ماسک زدن هم خود گاهی طنزآمیز است.

برای مثال، خیلی‌ها فکر می‌کنند ویروس از راه چانه منتقل می‌شود. بسیار از ماسک‌ها زیر چانه است! با این حال به این باور رسیده‌ام که کرونا نشان داد آدم‌های کره زمین چقدر به هم وابسته‌اند، بدون اینکه بخواهند. نکته جالب ماجرا اینجا است که آدم‌ها باید در هر جای دنیا نگران آدم‌های بخش دیگر کره زمین باشند.»

  •  خوشمزگی‌های کرونایی:

یک دکارت: من فکر می‌کنم که کرونا گرفته‌ام، پس هستم.
یک نیچه: کرونا حقیقت است، پس وجود ندارد.
یک گالیله:‌ تورو خدا تو این دوره کرونایی بذارین برم بیرون...
 زمین همشو گند گرفته، اون‌وقت شماگیر ادعای گرد بودن یا مسطح بودنش هستین؟
یک پروفسور سمیعی تلگرامی: به همه مهربانوهای نازنین هم‌وطنم توصیه می‌کنم که مراقب دلاتون باشید. هیچ‌وقت هنگام ابتلا به کرونا رشته برشته را با دوغ نخورید... دل‌درد می‌گیرید.
یک جلال‌الدین کزازی: کرونا چونان گرز گران با نازانی و تازانی آب را بر فرازنای دهان و بینی ناخوشان افشاند و پایه‌ور و نابیوشان، بر دستان دگران، کاشانه جست و تندرستی رَفت (اگرچه رُفت بایسته شمرده می‌شود ولی در اینجا، رَفت به ثواب نزدیک‌تر است).
یک عمو نوروز: کرونا خوب است. چون خدا را شکر این قصه‌گوها دیگر امسال، من پیرمرد را از کوه و کمر نمی‌کشانند شهر برای قلیون کشیدن و تماشای خروپف این خانوم با اون دندونای مصنوعی‌اش.
یک ننه سرما: لعنت بر هرچی کروناست! کاش لااقل امسالم می‌اومد فنجون کثیف می‌کرد، کاش لااقل امسالم می‌اومد قلیون می‌کشید، کاش لااقل امسالم می‌اومد می‌دید من خوابم تا دلم خوش باشه که اومده دیده من خوابم و قلیون کشیده و چایی خورده و رفته...
یک شهروند: مسئول نازنین! / با «نگران نباش» گفتنت/ نگرانم می‌کنی.

  •  حسرت جدایی از ۲ دوست طنز پرداز

رویا صدر در لابه‌لای حرف‌هایش از خاطره از دست دادن دو طنزپرداز حرف می‌زند: «یک پروژه تاریخ شفاهی طنز معاصر را دست گرفته بودم تا به سراغ کسانی بروم که تجربه
همکاری در نشریات طنز دهه ۳۰ و ۴۰ را داشتند. اما این پروژه سال گذشته با کرونا هم‌زمان شد. رفتن به کتابخانه، رفت‌وآمد با وسایل نقلیه عمومی، مصاحبه حضوری و... به سبب عواقبی که داشت، امکان‌پذیر نشد. متأسفانه در این بازه زمانی هم ۲ نفر از طنزپردازان را از دست
دادیم.
یکی «محمود گیوی»، شاعر پیشکسوت مجله «توفیق» بود که به زبان عامیانه شعر می‌نوشت. مانند غزل‌های «کوچه باغی» با امضای «بزبز قندی» و «نازک‌نارنجی». دوست داشتم با او گفت‌وگو کنم. اما به سبب کرونا فرصت نشد و ایشان از دنیا رفت. دیگری هم «صفرعلی خواجوی» بود که یک جلسه با ایشان گفت‌وگو کردم و به دلیل کرونا مصاحبه بعدی را به تأخیر انداختم که متأسفانه ایشان هم از دنیا رفت و یکی یکی بر حسرت‌های من افزوده شد.»

  • طنزپرداز هم‌محله‌ای در یک نگاه

رویا صدر، تجربه همنشینی و همکاری با نسل درخشان طنزپردازی ایران را در کارنامه خود دارد و لیست آثار منتشر شده‌اش نیز نشان از گرایش به کارهای پژوهشی دارد. او متولد سال ۱۳۳۹ در تهران است و از آثار منتشرشده‌اش می‌توان به «خبرنامه‌ محرمانه» (مجموعه‌ طنزها) نشر سخن، ۱۳۷۸، «بیست سال با طنز» (بررسی طنز در بیست سال پس از انقلاب)، برنده جایزه‌ «پروین اعتصامی» به‌عنوان اثر پژوهشی برتر، ۱۳۸۱، «ه مثل تفاهم» (مجموعه‌ طنزها)، نشر ثالث، ۱۳۸۳، «کتاب گل‌آقا» (بررسی زندگی کیومرث فومنی)، نشر گل‌آقا، ۱۳۸۴، «برداشت آخر»، بررسی طنز مطبوعاتی ایران، نشر سخن، ۱۳۸۵، «شکرستان» (بررسی آثار زنان در نشریات طنز)، اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۰ اشاره کرد.

  • طنز نوشته‌های رؤیا صدر درباره کرونا:

شباهت کرونا با عشق
‌ـ هر دو بی‌آن ‌که قبلاً خبرت کنند، گرفتارت می‌کنند.
‌ـ هر دو همه فکر و ذهن آدم را به خودشان مشغول می‌کنند.
‌ـ هر دو ممکن است در یک لحظه از راه چشم وارد شوند.
‌ـ آغاز ابتلا به هر دوی آنها ساده است، اما پایان دادنش دشوار.
‌ـ اجتناب از هر دو لازمه یک زندگی سالم و عادی است.
 ‌ـ برای علاج هیچ‌کدام دارویی وجود ندارد.
‌ـ در هر دو اگر تسلیمش بشوی به فنا رفته‌ای.
‌ـ هرچه سن بالاتر برود، ابتلای به هرکدام از آن‌ دو خطرناک‌تر می‌شود.
‌ـ هر دو بر اثر یک بی‌احتیاطی و یا سوء‌تفاهم کوچک به‌وجود می‌آیند.
‌ـ آدم‌های عاقل از هردو فرار می‌کنند.