القابي از قبيل سياه، شيربرنج، چشم گاوي، كله هويج و دوكله و چپول، براي تمسخر ديگران رايج بود.روزگاري بود كه آدمها را بهخاطر شغلشان مسخره ميكردند: عمله، گاو چرون، خركچي، حمال، چوپون و آشخور.روزگاري بود كه آدمها را بهخاطر زادگاهشان مسخره ميكردند: دهاتي، پشت كوهي، سرحدي، شهرستاني. روزگاري بود كه آدمها را بهخاطر نژاد و اصل و نسبشان و زبان و گويش و لهجهشان مسخره ميكردند.
القاب و اصطلاحات اين نوع تمسخر، ناخوشايندتر از آن است كه بخواهم نقلشان كنم. روزگاري بود كه آدمها را بهخاطر وضعيت جسمانيشان مسخره ميكردند: گامبو، بشكه، ني قليون، دراز، خپل، كله كدو، لب شتري و كچل.
بعضي تمسخرها و لقبسازيها حتي از اين هم غيرانسانيتر بود؛ تمسخر كسي كه لكنت زبان دارد، نابيناست، گوشش سنگين است، پايش ناقص است، تك فرزند است، ازدواج نكرده، پدرش از دنيا رفته و چيزهايي از اين قبيل كه رفتاري بسيار تلخ و شرم آور است.
زمان گذشت و ياد گرفتيم كه آدمها را با تمام ويژگيهايشان بپذيريم و تفاوتها را دستمايۀ تمسخر و تحقير نسازيم. زمان گذشت و بهتدريج اين كار ناپسند، يعني تمسخر ديگران با لقبسازي از رواج افتاد. زمان گذشت و آموختيم كه تمسخر انسانها، سرگرمي خوبي نيست و تحقير ديگران نشانگر بزرگي كسي نيست.
اين را ميدانم كه بقاياي اين رفتارهاي غيرانساني هنوز هم ديده ميشود اما خوشبختانه چندان پرشمار نيست. اما اين هم هست كه در گيرودار مجادلات سياسي، گاهي همين شيوۀ ناپسند مرسوم ميشود و به نام طنز و به نام انتقاد، لقبسازي و تمسخر افراد رواج مييابد؛ حتي گاهي در حد تمسخر نام اشخاص و خصوصيات جسمانيشان.
با آنكه تمسخر انسانها پسنديده نيست، اما سرزنش و تقبيح رفتارهاي ناشايست بهويژه اگر بدون تحقير افراد باشد، روش مناسبي براي منزوي كردن اينگونه رفتارهاست. دامن زدن به اختلافات قومي و مذهبي، شعلهور كردن آتش تعصبات، افشاي اسرار خصوصي زندگي ديگران، خبرچيني و آدمفروشي، بدگويي و غيبت و بهاصطلاح زيرآب زني، عكس گرفتن از رنج ديگران براي خودنمايي و كارهاي ناروايي از اين قبيل، اگر دستمايۀ استهزا و تقبيح و انتقاد عمومي بشود، بهتدريج دچار انزوا خواهد شد؛ چنانكه رسم غيرانساني لقب گذاشتن براي تمسخر ديگران منزوي و كمرنگ شده است.
- شاعر، طنز پرداز و مدرس دانشگاه
نظر شما