همشهری آنلاین _ سحر جعفریان: گاه مخاطب را با شخصیتهای سفید، خاکستری و سیاه داستانهایش راهی تهران قدیم میکند وگاه با روایت موضوعات روز و اغلب اجتماعی، آداب و رسوم تهراننشینان را معرفی میکند. بیانی مرتفع دارد و منتقدان بسیاری، آثار او را بخشی از غنای ادبیات معاصر میدانند. کارشناسی «روانشناسی» و دارنده مدرک درجه یک هنری و ادبی و دبیر انجمن «قلم ایران» است و این روزها با برگزاری کلاسهای آنلاین «داستان نویسی» به تدریس مشغول است. هر چند بر این باور است که سردی فضاهای آنلاین و مجازی، مانع از انتقال جامع و کامل پیامها و محتواهای از احساس برآمده میشود. در گزارش پیش رو با این بانوی نویسنده ساعتی را به گفتوگو مینشینیم.
- انشانویسی سفارشی و کتابهای کمد لباس!
«کرونا» او را هم خانهنشین کرده است. ترجیح میدهد چای و گاهی قهوهاش را کنار کتابخانه سرتاسری یکی از اتاقهای خانه بنوشد. جایی که کتابهای درشت با جلدهای «گالینگور» و کتابهای کوچک با کاغذهای «بالکی» سبک، جای گرفتهاند. کتابهایی که کثرتشان از آن کتابخانه سرتاسری فراتر رفته است و به ناچار برخیشان در کمدهای لباس روی هم انباشته شدهاند. با اینکهگاهگاه تعدادی از کتابها را به همسایه و اقوام هدیه میدهد، اما باز فضایشان تنگ است. اغلب روی صندلی چوبی مینشیند و به شخصیتهای رمان جدیدش میاندیشد. شخصیتهایی شبیه هممحلهایهای دور و اطرافش که باور دارد بسیار در شکلگیری بستر داستانهایش الهام بخش هستند. گفتوگویمان را با مرور خاطرات سالهای کودکیاش آغاز میکنیم: «سواد خواندن و نوشتن که یافتم به کتاب و داستاننویسی علاقه پیدا کردم.
زنگهای «انشا»، بهترین ساعتهای مدرسه بود. همه چیز برایم از جملهسازی در آن ساعتها آغاز شد؛ از دوم ابتدایی که داستان خیالی «کلاغ» را نوشتم. واکنش معلم و هم کلاسیهایم را هنگام انشا و داستان خواندن، دوست داشتم. بر سر ذوق میآمدم. خانوادهام نیز این علاقه را پای استعدادی ذاتی گذاشتند و تشویقهایشان، مزید بر علتی شد تا نگارش را جدیتر ادامه دهم. همان زمانها بود که بعضی دوستان و اقوام به من سفارش نوشتن انشا میدادند! اغلب برای دخترخالهها و بچههای همسایه، انشا مینوشتم آن هم با تضمین نمره ۲۰ برایشان! این کار را دوست داشتم. چراکه همزمان هم قلمم را صیقل میداد و هم به مطالعه بیشتر ترغیبم میکرد.»
- تربیت فرزندان را از تربیت خودمان آغاز کنیم
نویسنده نام آشنای محله «اکباتان» تا پیش از چاپ نخستین مجموعه داستانهایش با عنوان «هفت بند»، در جشنوارههای مختلف ادبی و هنری بسیاری برگزیده و مقام کسب کرده است. تجار در اینباره میگوید: «دوره تحصیل من که در دبیرستان آغاز شد، برای یکی، ۲ تا از روزنامهها، ستوننویسی میکردم. شرکت در جشنوارهها و مسابقههای گوناگون نیز جایزههای بسیاری برایم به ارمغان آورد تا جایی که تجربه آموزگاری در مدارس را هم در کارنامه فعالیتهای خود ثبت کردم. سال ۱۳۶۵ نخستین کتابم منتشر شد. مجموعه داستانهای کوتاه که همان سال مورد توجه بسیاری از منتقدان قرار گرفت و جایزه کشوری نصیبم کرد. هرچه بیشتر پیش میرفتم، سبک و سیاقم در نویسندگی بیشتر شکل میگرفت. بن مایه داستانهایم اغلب سوزناک و «زن»، «درد و رنج» و «آگاهی» شد. کلید واژههایی که همیشه سراغشان میرفتم. تحصیل و تدریس در این رشته را هیچگاه رها نکردم. چراکه با اولی یاد میگرفتم و با دومی تکرار میکردم.» تجار ادامه میدهد: «این انس با کتاب و مطالعه از یک سو و حرفه و شغل همسر مرحومم «منوچهر حقانی پرست» از سویی دیگرسبب شد تا محیط خانه به سمتی رود که فرزندان به امور فرهنگی و ادبی علاقهمند شوند. پسر بزرگم نویسنده، پسر کوچکم کارگردان و دخترم مترجم است. بنابراین پیشنهاد میکنم تربیت فرزندان را از تربیت خودمان آغاز کنیم.»
- مدیریت تهران دشوار است
نزدیک به ۳۰ سال است که از سکونتش در فاز یک اکباتان میگذرد. سالهایی که خودش میگوید: «اگر در اکباتان سپری نمیشد، حتماً حیف میشد! » اوایل گمان میکرد اکباتان محلهای شلوغ و پر سر و صدا است. اما بهتدریج شیفته ارتباطات و تعاملهای هممحلهای در آن میشود: «فضای سبز خوبی دارد. نظم و انضباط در ارائه خدمات متنوع آن نیز ویژگی دیگری است که خاکش را دامنگیر میکند. اوایل دهه ۷۰ بود که به اکباتان نقل مکان کردیم. برای مدتی کوتاه! اما این مدت کوتاه اکنون تقریباً ۳۰ سال طول کشیده است. امیدوارم همه محلههای تهران، بهگونهای این خدمات متنوع، استاندارد و مدیریت مجموعه اکباتان را الگو قرار دهند تا دوباره تعلق خاطر، مشارکتطلبی و مسئولیتپذیری در بین اهالی جان بگیرد.» تجار میافزاید: «تهران گلچینی از فرهنگهای تجمیع شده در ایران است. شهری پر داستان که برای نویسندگان میتواند منبع الهام باشد. به سبب همین فراوانی و گستردگی است که مهاجرت به آن زیاد و مدیریت آن دشوار است.»
- «کوچه اقاقیا» از تهران قدیم میگذرد
«کوچه اقاقیا» رمانی است که به معرفی تهران قدیم و شرح اوضاع و احوال آن زمان شهر میپردازد. رمانی اجتماعی و خانوادگی که سال گذشته به چاپ دهم خود رسید. در کوچه اقاقیا، سرنوشت دختر جوانی روایت میشود که در یکی از محلههای با هویت تهران با شرایطی سخت زندگی کرده است. فصلهای مختلف رمان به گونهای پیش میرود که در حین بیان داستان، آداب و رسوم آن زمان از فرهنگها گرفته تا هنجارها و ارزشها نیز معرفی میشود.
۴۰ اثر از راضیه تجار به چاپ رسیده است.
۹۰ درصد از شخصیتهای اصلی داستانهای راضیه تجار «زنان» هستند.
۵۰۰ جلد کتاب، میانگین کتابهای اهدایی راضیه تجار است.