سینما آزادی خاطره جمعی دست‌کم دو نسل است که در تجربه مدرنیته و مدرنیسم به آن پناه برده‌اند.

همشهری آنلاین_شقایق عرفی‌نژاد:  به گذشته که نگاه کنیم به‌آسانی بعدازظهرهایی را به یاد می‌آوریم که به این سینما رفته‌ایم و فیلمی‌ را تماشا کرده‌ایم که در سینماهای دیگر هم می‌توانسته‌ایم آن را ببینیم، اما انتخاب ما سینما آزادی بوده است، برای اینکه فضای بهتری داشته است، برای اینکه همفکرهایمان را آنجا می‌دیدیم و برای اینکه دوستش داشتیم. این نوشته درباره سینمایی است که دوستش داشتیم و در میانه دهه ۷۰ در آتش سوخت و فروریخت و دوباره ساخته شد، اما هرگز دوباره سینمایی نشد که آن را می‌شناختیم.

دهه ۴۰، تهران دارد پوست می‌اندازد، دارد قواره عوض می‌کند و تغییر می‌کند. حالا تهران فروشگاه‌های مدرن دارد، خیابان‌ها و بلوارهای جدید دارد و شهروندانش سبک زندگی نویی در پیش گرفته‌اند.  
طبیعی است در این میان سینماها و سالن‌های تئاتر جدید هم ساخته می‌شوند. یکی از آنها سینما شهرفرنگ است که سال ۴۸ در تقاطع خیابان‌های عباس‌آباد و وزرا افتتاح می‌شود.  
سینما فیلم‌های محبوبی مثل «جنگ ستارگان» را نمایش می‌دهد و تبدیل به بهشتی می‌شود برای فیلم‌دوستان که در برابرش صف می‌کشند و منتظر می‌مانند تا بلیت بخرند. بعد از انقلاب واژه زیبای «آزادی» با اندازه‌ای بزرگ و خط نستعلیق روی دیواره بلند می‌نشیند که هر بار نگاه کردنش لذت‌بخش
 است.
 رونق آن همچنان ادامه پیدا می‌کند و «آزادی» سینمای محبوب جوانان و نوجوانان دهه ۷۰ می‌شود. در نیمه‌های همین دهه و در فروردین ۱۳۷۶ زمانی که تماشاگران فیلم «تعطیلات تابستانی» را می‌بینند دودی وارد سالن نمایش می‌شود که به‌زودی تمام سینما را به ویرانه‌ای تبدیل می‌کند. ظاهراً قرار نبوده این ساختمان به سینما تبدیل شود. اما افکار عمومی‌ آنقدر به آن حساسند و روزنامه‌ها آنقدر درباره‌اش می‌نویسند که در این ویرانه بعد از هشت سال به جای پاساژ دوباره سینما قد می‌کشد. در واقع بنایی می‌شود با چند سالن سینما که هیچ نسبتی با سینمایی که بود، ندارد.  

  • زندگی مدرن، تفکر مدرن

«رضا موسوی»، تهران‌شناس و کارشناس مرمت بناهای تاریخی، می‌گوید زمانی که سینما آزادی یا شهرفرنگ ساخته می‌شود، در تهران علاوه بر اینکه شاهد روند نوگرایی هستیم که از دوره پهلوی اول شروع شده، تفکر مدرن هم شکل می‌گیرد: «همه چیز به سمت جریان مدرن و شبه‌روشنفکرانه می‌رود. می‌گویم شبه‌روشنفکرانه برای اینکه فضای کشور از نظر فرهنگی، هنری و جامعه‌شناسی با یک سرعت عجیب به سمت مدرن شدن می‌رود.

بر خلاف بسیاری کشورهای دیگر که همه چیز به مرور ولی عمیق اتفاق می‌افتد، ما با سرعت پیش می‌رویم و خیلی از مسائل هم در این سرعت از قلم می‌افتد. به هرحال، تفکر مدرن با سرعت پیش می‌رود و آدم‌ها، علاوه بر اینکه ذهنشان را پرورش می‌دهند و به سمت تجدد می‌روند، در فرم هم همین کار را می‌کنند. یعنی در لباس، وسایل زندگی، مثل تلویزیون، ماشین و ضبط صوت، و از طرف دیگر کافه و رستوران و فضاهای فرهنگی، مثل گالری و سالن تئاتر و موسیقی و سینما.»
او درباره معماری سینما هم می‌گوید: «در این دهه می‌خواهیم با سرعت به جهان مدرن که غرب است، نزدیک شویم. در نتیجه فرمت معماری هم به همین سمت می‌رود. سینماهای جدیدی هم که ساخته می‌شوند دیگر از فرم سینماهای لاله‌زار تبعیت نمی‌کنند. سینماهای قدیمی‌ به دلیل نمایش فیلم‌های صامت، چاله ارکستر داشتند تا در زمان پخش فیلم، گروه موسیقی بنوازد. بعدها با ناطق شدن فیلم‌ها چاله ارکستر حذف شد و سکویی در مقابل پرده ساخته شد که گاهی به‌عنوان آمفی‌تئاتر استفاده می‌شد. این سکو هم با گذر زمان حذف شد. بنابراین، جریان تکنولوژیک سینما روی معماری آن هم تأثیر ‌گذاشت.

زمانی اتاق رژی کامل در سینماها داشتیم برای اینکه پروژکتور باید داخل آن باشد و جایی باشد برای آدم‌هایی که با آن کار می‌کنند و حلقه فیلم را عوض می‌کنند. تمام اینها الان به ویدئو پروجکشن تبدیل شده و دیگر اتاق کنترل یا پشتیبانی لازم نیست. علاوه بر این، نوع زندگی اجتماعی آدم‌ها تغییر می‌کند. در سینماهای لاله‌زار لابی چندان معنا ندارد؛ چراکه آدم‌ها در خیابان با هم صحبت می‌کنند، ولی الان کمتر این اتفاق می‌افتد و آدم‌ها دسته‌جمعی در خیابان نمی‌ایستند تا با هم صحبت کنند. بنابراین، به لابی در ساختمان‌های عمومی ‌و از جمله سینماها نیاز هست.»

  • هجوم به سمت مدرنیته

 او توضیح می‌دهد: «سینما آزادی در واقع محصول هجوم به سمت مدرنیته است. نخستین فیلمی‌ هم که در آن نمایش داده می‌شود، فیلم «مارلیک» است. یعنی مثلاً با «قیصر» افتتاح نمی‌شود. با فیلمی‌ شروع به کار می‌کند که مربوط به سینمای متجددتری است. به همین نسبت هم تبدیل به کانون روشنفکری می‌شود. همان اتفاقی که بعدها برای سینما عصر جدید می‌افتد.»
مشخص است که نمی‌توان به سینما آزادی به‌عنوان بنایی تاریخی نگاه کرد، اما رضا موسوی باور دارد در معماری فقط یک جنبه این است که بنا از نظر هنری واجد ارزش‌های معمارانه باشد تا آن را یک خانه یا یک اثر معماری ارزشمند بدانیم، اما «بخش مهم دیگر این است که آن فضا استنادی به تاریخ داشته باشد. یعنی خانه فرد مهمی ‌باشد یا اتفاق مهمی‌ در آن افتاده باشد. بخش دیگر این است که خاطره جمعی اهالی یک شهر یا منطقه باشد. درباره سینما آزادی قدیم می‌توانیم بگوییم خاطره جمعی آدم‌هایی بوده که سال ۴۸ مثلاً بیست ساله بوده‌اند و برای نخستین بار تنها به سینما می‌رفتند یا برای نخستین بار عاشق می‌شدند.»

  • بعد از آتش‌سوزی

اتفاقی که بعد از آتش‌سوزی برای سینما آزادی افتاد، چندان دلچسب نیست. هرچند خوشایند است که به جای پاساژ یا هر ساختمان دیگری، به جای سینمای از دست‌رفته سینما ساخته شد، اما ناگزیر جزئیات و چگونگی ساخت هم مهم است. رضا موسوی می‌گوید: «سال ۷۶ که سینما آتش می‌گیرد، بحث‌های زیادی سر این موضوع صورت می‌گیرد که جای آنچه ساخته شود. چون اساساً محل قرارگیری سینما بسیار مهم است. خیلی از آدم‌ها داخل سینما آزادی نشده‌اند، اما در زمان جشنواره فیلم در همان محل جمع شده‌اند و با هم صحبت کرده‌اند. بنابراین، سینما آزادی روی نقشه تهران مثل یک نشانه یا سوزن است که پیوند عاطفی و فرهنگی و اجتماعی ایجاد کرده است. باید حواسمان باشد که این سوزن‌ها را از نقشه بیرون نکشیم.

برای اینکه در نهایت هویت آن نقشه از دست می‌رود.» نظر او درباره سینمای دوباره ساخته شده مثبت نیست: «برای من این معماری تعریف درستی ندارد و با آن پیوند حسی و عاطفی برقرار نمی‌کنم.

باید المانی از سینما در آن وجود داشته باشد. یکی از نشانه‌های سینما آزادی دیواره بلندی بود که با فونت بزرگ بر آن نوشته شده بود آزادی. اما الان با وضع موجود، اگر یک غریبه از مقابل آن عبور کند، شاید اصلاً متوجه نشود اینجا سینماست. عده‌ای می‌گویند شبیه پاساژ است، من می‌گویم حتی شبیه پاساژ هم نیست. یک بنای بی‌هویت است. در فضای داخلی هم باز اتفاق نوستالژیکی برای مخاطب نمی‌افتد. آنچه مسلم است این است که پیوندهایش با اثری که در آنجا از بین رفته خیلی سست است. یک معماری دهه ۵۰ را تبدیل به هویت ناملموس دوره فعلی کرده‌ایم که مثال‌هایش در ساختمان‌های مسکونی و غیرمسکونی شهر زیاد است. معمار جدید آن به جای اینکه ساختار معماری خودش را تبدیل به الگویی برای نسل جدید کند، از نسل جدید الگو گرفته است. این ساختمان در واقع برگرفته از همین آشفتگی بصری و معماری است که در دهه‌های اخیر به وجود آمده است.»