همشهری آنلاین_راحله عبدالحسینی: روزگاری که نه از پایانه تاکسی و اتوبوس در میدان تجریش خبری بود و نه از هیاهوی دستفروشان. روایت ساختمان هتل «فرد» تجریش از مرد مشهوری میگوید که آوازه ثروتش نقل محافل بود. اما داستان غمانگیزی هم داشت که باعث شد اموالش از جمله همین هتل فرد را وقف کند. در گفتوگو با «داریوش شهبازی» نویسنده و پژوهشگر تهران بیشتر درباره زندگی «احمد میرسپاسی» و موقوفاتش میپرسیم.
میدان تجریش است و اتفاقاتریز و درشت آن. انگار هر گوشهاش را نگاه میکنی، رمز و رازی دارد. مثلاً همین گوشه جنوب غربی با یک ساختمان کماکان معمولی. اما وقتی دقیقتر میشوی میبینی که نه تنها معمولی نیست، بلکه روایت جالبی هم دارد. این ساختمان یکی از موقوفات احمد میرسپاسی معروف به «احمد لیستر» است. کسی که از رانندگی برای خود ثروتی به هم زد و نامش سر زبانها افتاد. ماجرای فرزندانش هم نقطه عطف زندگی او شد تا با وقف میراثش برای خود باقیات الصاحاتی باقی بگذارد.
- شهرتی که از رانندگی به دست آمد
احمد لیستر اوایل قرن حاضر در ایران محبوبیت پیدا کرد. شهبازی، نویسنده کتاب تهراننامه میگوید: «نخستین علت محبوبیت او این بود که از شغل رانندگی، ناگهان به ثروت زیادی رسید و مالک زمین شد و بعد هم به دنیای واردات قدم گذاشت. این رشد اقتصادی یکی از علتهای شهرت احمد لیستر است. او ابتدا راننده وثوقالدوله بود. وثوقالدوله، نخستوزیر ایران و از دولتمردان تأثیرگذار اواخر دوره قاجار و برادر احمد قوام (قوامالسلطنه) بود.
آن زمان را در نظر بگیرید که اتومبیل یک پدیده نو در جامعه شناخته میشد. احمد لیستر از جمله رانندگانی بود که با توجه به هوش و ذکاوتش، دانش مکانیک خودرو را هم یاد گرفته بود و میتوانست از عهده مسائل فنی برآید. در آن دوران، چنین رانندهای بسیار مورد احترام بود. بیراه نیست اگر رانندهای با چنین دانش فنی در آن دوران را با یک خلبان مقایسه کنیم. زیرا افراد عادی اصلاً از تعمیر خودرو یا حتی راندن خودرو سر درنمیآوردند. تعداد مکانیک اتومبیل هم در آن روزگار در تهران به تعداد انگشتان دست بود و اگر خودرویی مشکل پیدا میکرد و متوقف میشد، همه باید دست از کار میکشیدند تا مکانیک سر برسد.
بنابراین همین شغل باعث محبوبیت و شهرت احمد لیستر شد.» احمد میرسپاسی بعدها راننده احمدشاه قاجار و سپس راننده پهلوی اول شد. شهبازی ادامه میدهد: «تعامل و ارتباط خوب او با رضاخان باعث شد وارد ارتش شود و از رضاخان، درجه سلطانی بگیرد. درجه سلطانی برابر سروانی امروز بود. بعد از اینکه وارد قشون شد، باز هم ارتقای مقام پیدا کرد و به ریاست قورخانه رسید.»
- نمایندگی کارخانه اشتون لیستر
احمد میرسپاسی چرا به احمد لیستر مشهور شد؟ این پرسشی است که شهبازی پاسخ میدهد: «احمد میرسپاسی به خاطر هوشی که داشت به راحتی توانست با اروپائیان رابطه برقرار کند. بازرگانی را که شغل پیچیدهای است به سرعت آموخت و از کارخانهای در انگلستان که متعلق به اشتون لیستر بود نمایندگی گرفت. اشتون لیستر در زمینه ماشینآلات کشاورزی فعالیت میکرد. احمد لیستر بعد از کسب مجوز نمایندگی ماشینآلات کارخانهای به نام اشتون لیستر هم در دوران ناصرالدین شاه قاجار تأسیس کرد. حوزه واردات و وارد شدن به جرگه بازرگانان برای او بسیار موفقیتآمیز بود و ثروت زیادی را برای او به همراه آورد. وی بعد از اینکه به این ثروت میرسد، وارد عرصه زمینداری و املاک میشود.»
- وصلت با خانواده سلطنتی
احمد لیستر وقتی باجناق پهلوی اول شد، دیگر آوازه شهرت را بر خود تمام کرد. نویسنده کتاب تهراننامه میگوید: «نکته دیگر ازدواج با خانواده امیرسلیمانی بود. احمد لیستر با نصرتالزمان امیرسلیمانی، خواهر ملکه توران(همسر رضاشاه) ازدواج کرد. به اینترتیب احمد لیستر باجناق رضاشاه شد. این موضوع بر شهرت او افزود و نامش بیش از پیش بر سر زبانها افتاد.» شهبازی ادامه میدهد: «دولت ایران به تبعیت از دولت نازیهای آلمان سال ۱۳۱۷ سازمانی به نام پرورش افکار را درست میکند تا تبلیغات برای دولت نازی و دولت رضاشاه از این طریق انجام شود. این سازمان به ساختمانی برای گردهمایی و برگزاری جلسات نیاز داشت. غرب میدان توپخانه، ساختمانی متعلق به احمد لیستر بود که در اختیار این سازمان قرار گرفت.»
- ماجرای تلخ پسران احمد لیستر
در تاریخ معاصر افراد زیادی بودند که از راههای مختلف به ثروت کلان رسیدند اما نامی از آنها باقی نماند. شهرت احمد لیستر و باقی ماندن نامش فقط به دلیل ثروتش نبود. دلیل اصلی ماندگار شدن اسم او در تاریخ، ماجرای قتل پسر بزرگش، فرخشاد به دست پسر کوچکش، فرامرز بود. احمد لیستر وقتی با این اتفاق مواجه شد، تصمیم گرفت همه داراییاش را وقف کند. این اتفاق خوفناک در کوران جنگ جهانی دوم در تهران رخ داد.
در مجلهها و روزنامهها مرتب از این اتفاق تلخ حرف و حدیث بود. این ماجرا باز هم اسم احمد لیستر را همراه داشت. او بعد از این جریان اموالش را وقف کرد. شهبازی در توضیح ماجرا میگوید: «فرخشاد به دست فرامرز کشته میشود. پلیس تا مدتها پیگیر شواهد و مدارک بود تا بتواند حقیقت ماجرا را کشف کند. پلیس به فرامرز مشکوک میشود. احمد لیستر هم با فرامرز قول و قرارهایی میگذارد که در صورت گفتن حقیقت ماجرا، اموال پدری نصیب او شود.
فرامرز اعتراف میکند که به کمک دوستانش، برادرش را با پتک کشته و در چاه باغی در ونک انداخته است. با پیگیری پلیس جنازه فرخشاد، پیدا و حقیقت روشن میشود. طولانی شدن این ماجرا باعث میشود که اخبار بهطور مرتب در روزنامهها و مجلهها چاپ شود و همچنان نام احمد لیستر بر سر زبانها باشد.» بعد از این اعتراف احمد لیستر داراییهایاش را وقف میکند.
- موقوفات در تجریش و توپخانه
در میان موقوفات احمد لیستر ۲ موقوفه عمده به جا مانده که آشکارا نام سید احمد میرسپاسی یا احمد لیستر را بر تابلوی معرفی خود دارد. اولی ساختمان ضلع جنوب غربی میدان تجریش که توسط اداره موقوفات تهران اداره میشود؛ ساختمانی که قبلاً هتل بود به نام «فرد» و حالا فروشگاه است. «عباس صالحی» از قدیمیهای شمیران میگوید: «به جای هتل، باغی بود به نام باغ حاج عمو. احمد لیستر باغ حاج عمو را خرید و هتلی در آن ساخت. بعد هم آن را وقف کرد.» موقوفه مهم دیگر احمد لیستر املاک موقوفه کرج است. موقوفه کرج زیر نظر اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان کرج اداره میشود. از دیگر موقوفههای او موقوفات معروف محوطه میدان امام خمینی(ره) یا همان توپخانه سابق است. یکی دیگر از موقوفات او هم در خیابان قزوین به نام گاراژ لیستر است.