همشهری آنلاین_فاطمه عسگرنیا: بانوی ۵۴ سالهای که شور و شوق کار در این بخش نه او را خسته میکند و نه سختیهای کار اجازه یک قدم عقب نشستن از اهداف عالیهاش را تحتالشعاع خود قرار میدهد. جالب است بدانید سایبان مهربانی و عشق این مادر باانگیزه در مسیر اعتلای فرهنگ کتابخوانی فرزندان این سرزمین علاوه بر ۲ فرزندش بر سر ۱۸ هزار دانشآموز محروم مناطق محروم استان سیستان و بلوچستان هم گسترده است و بچههای قد و نیم قد جنوبیترین نقطه شرق کشور هر روز پای قصههایش مینشینند و از شنیدن آنها کلی کیف میکنند.
نه دفترکاری برای انجام فعالیتهای داوطلبانهاش دارد و نه کارگاهی برای بستهبندی کتابهایی که هر روز به زحمت از تمام انتشاراتهای درجه یک تهران تهیه میکند و به استان سیستان و بلوچستان میرساند. همه این کارها را زیر سقف همان خانهای انجام میدهد که مادرانههایش را برای فرزندان خود میسراید.
وارد خانه که میشویم بیشتر از مبلمان و دکوراسیون یک خانه معمولی کارتنهای کتابها و اسباببازیهای رنگارنگ به چشم میخورد. با لبخند همیشگی و مشهورش میگوید: «خانه نیست که کارگاه است.» هرکدام از اعضای خانواده مشغول انجامکاری هستند. پدر و مادر سالمندش با عشق مشغول شستن اسباببازیهای رسیده از راه هستند و بچهها بر صفحات اول کتابها مهر رنگی میزنند. میگوید: «وقتی در فضای خانه مشغول کارباشی چارهای نداری جز اینکه از کمک اهالی خانه برای پیشبرد کارها کمک بگیری.»
- پرستار روح و روان
صبور است و مهربان؛ این صفت را از پرستاری، رشتهای که در آن تحصیل کرده آموخته است. هرچند هیچوقت بعد از فارغالتحصیلی فرصت کار در این حرفه را پیدا نکرد: «پرستار شدم. اما نه پرستار جسم و تن انسانها. دلم میخواست از روح و روانشان پرستاری کنم. به همین دلیل همزمان با مادرانههایم برای فرزند اولم کار جمعآوری منابع مکتوب علمی برای کودکان سرزمینم را آغاز کردم.
تمامی تجارب آموزشی را که برای فرزندم تجربه میکردم در یک سایت به نشانی KODAKAN. ORG برای خانوادهها به اشتراک میگذاشتم. البته در این مسیر تنها نبودم و از همراهی همسر و تمامی دوستان داخل و خارج از کشور نیز کمک میگرفتم. این سایت به سرعت در میان مردم شناخته شد و حتی نظر رسانهها را هم جلب کرد. کارها خوب پیش میرفت تا اینکه بارداری دوم و حال بد جسمانیام برای مدتی اجازه به روز کردن سایت را به من نداد. بعد از بازگشت از دوره استراحت بارداری دنیای اینترنت زمین تا آسمان تغییر کرده بود اما مانع من برای ادامه دستیابی به هدفم نشد.»با کنار رفتن فعالیتهای مجازی فصل جدیدی از زندگی سریع تهران در عرصه ترویج آموزههای علمی برای کودکان آغاز شد.
او با درک فقر امکانات آموزشی و هوش مالی کودکان به تهیه محتوا و چاپ کتابهایی در این بخش پرداخت و تلاش کرد این کتابها را با همکاری بانکها بهعنوان مشوقهایی برای کودکان در اختیار آنها قرار دهد: «درخت پول و غار جادو ۲ کتابی بودند که برای نخستین بار در این حوزه به چاپ رسید و موفق شدند نشان لاکپشت پرنده را در چاپ اول دریافت کنند.»
هر چند این کار هم در سایه مشکلات اقتصادی جامعه نتوانست با قدرت به کار خود ادامه دهد اما توقف کارباعث دلسردی بانوی هممحله این شد: «دنبال راهی بودم تا به فعالیتهایم ادامه دهم. خیلی اتفاقی با یک آگهی درخواست کمک یکی از فعالان حوزه فرهنگی در استان سیستان و بلوچستان روبهرو شدم. هدف، تأمین کتاب برای بچههای ساکن در مناطق محروم این استان بود. انگار چراغی به رویم روشن شده باشد بیهراس در این مسیر قدم گذاشتم و با همکاری دوستان و همراهان همیشگی در نخستین قدم موفق شدم ۲۰ میلیون تومان برای تأمین وسایل مورد نیاز بچهها کمک جمعآوری کنم.»
- «جالق» نقطه شروع برنامهها بود
«جالق» نخستین نقطهای بود که مامان پروانه بساط کتاب و کتابخوانیاش را آنجا پهن کرد: «وقتی وارد این روستا شدیم تازه فهمیدم قرار است در چه منطقهای کار کنم. مدارسی که نه دیوار داشتند و نه حداقل امکانات رفاهی از سرویس بهداشتی و آبخوری برای دانشآموزان. بچهها در کلاسهای چندپایه مشغول تحصیل بودند و معلمان کمتجربه امکان رسیدگی کامل و آموزش دقیق به همه آنها را نداشتند.
دانشآموزی که روی نیمکت کلاس سوم نشسته بود از نظر سطح سواد و توانایی خواندن با دانشآموزان بیسواد فرقی نداشت و این شرایط، یعنی ما کار سختی را پیش رو داشتیم.»این کار بهصورت پراکنده برای مدتی ادامه داشت تا اینکه بانوی هممحلهای تصمیم گرفت به جای فعالیتهای غیرمتمرکز و پراکنده هدفی را در یک منطقه مشخص دنبال کند: «دوست داشتم کار مستمر و با نتیجه مطلوب دنبال شود. به همین علت تصمیم گرفتیم با انتخاب یک منطقه و تمرکز بر آن، کار را دنبال کنیم. از یک مدرسه عشایری در شهرستان سیب و سوران شروع کردیم.
مطالعه محدود ما نشان داد بچههایی که وارد مدرسه میشدند بلوچ زبان بودند و بهزبان فارسی آشنایی نداشتند. تعداد بالای دانشآموزان و وقت محدود معلم هم امکان آموزش دقیق را نمیداد. بنابراین لازم بود با تقویت کتابهای مدرسه آنها را به سمتوسوی مطالعه جذب کنیم. کمکم ۷۸ مدرسه در این منطقه را صاحب کتابخانه کردیم. تأمین کتابهای آموزش ریاضی با داستان و کتابهای قصه با تصاویر جذاب که بچهها را جذب مطالعه کند شروع کار ما در منطقه بود. هرمدرسه صاحب ۲۰۰ جلد کتاب متنوع شد. در یک برنامهریزی دقیق طرح گردش کتابها در مدارس را بهصورت سالانه دنبال کردیم. این طرح رقابت بچهها برای مطالعه کتابها را افزایش دادو باعث شد هر دانشآموز از ابتدای ورود به مدرسه تا پایان دوره دبستان صدها جلد کتاب آموزشی ارزشمند در کنار کتابهای درسی بخواند.»
- چراغ بزرگترین پروژه فرهنگی در بلوچستان روشن شد
خانم سریع تهران در حالی که با شوق و ذوق به کتابهای چیده شده روی میز ناهارخوری، نگاه و نفسی تازه میکند و میگوید: «در سایه فعالیتهای مستمر موفق شدیم بزرگترین پروژه فرهنگی خود را در منطقه سیب و سوران اجرا کنیم. یک کتابخانه تخصصی ۲۵۰مترمربعی ویژه کودکان و نوجوانان که از همه امکانات رفاهی و آموزشی برخوردار است.» به گفته او این کتابخانه ۴ هزار عنوان کتاب را در خود جا داده و حالا بهعنوان یکی از ظرفیتهای فرهنگی استان سیستان و بلوچستان مطرح است.
مامان پروانه مهرماه سخت و پرکاری را هم در سیستان و بلوچستان پشت سرگذاشته است. اما دلش از افتتاح ۱۶ کتابخانه و مهدکودک مجهزی که در نیکشهر به بچهها اهدا کرده راضی است: «خوشبختانه در طول ۶ سال فعالیت مستمر در منطقه توانستیم زمینه بهرهمندی ۱۸ هزار دانشآموز محرومترین منطقه کشور از امکانات کتاب و کتابخوانی را فراهم کنیم و این، باعث آرامش قلب من است.»
- کتابخانه بوستان پرواز پاتوق همیشگی من
بانوی هممحلهای ساعات زیادی از روزهایش را با کتاب خواندن سپری میکند. اومعتقد است که مراکز فرهنگی و کتابخانه زیادی در منطقه ۲ وجود ندارد اما در بوستان پرواز که در بلوار پیام میدان بهرود و نزدیکیهای خانهاش هستکتابخانهای فعالیت میکند که سالها پاتوق او برای کتابخوانی است: «همیشه از این فضا برای کتاب خواندن بهرهمیبرم و دوست دارم تجاربم در حوزه نشر فرهنگ کتاب و کتابخوانی را در اختیار دوستداران کتاب در محله و شهرم قرار دهم. چون معتقدم علاقهمندان به فعالیت در این حوزه در صورت آشنایی با روش کار میتوانند مانند حلقههای زنجیر کنار هم قرار بگیرند و سرمنشأ تحولات عظیمی در بخش کتاب و کتابخوانی باشند.»