با این حال عشق به متون کهن و گشت وگذار مدام در دنیای شیرین بزرگان ادبیات قدیم، همواره بزرگانی را در این راه پایدار نگه میدارد. دکتر محمود عابدی که به تصریح مظاهر مصفا جزو معدود متنشناسان و مصححان برجسته کشور است، یکی از اینهاست. عابدی به تازگی مثنوی «روضهالانوار» اثر خواجوی کرمانی را توسط نشر میراث مکتوب به بازار فرستاده است؛ انگیزه مناسبی برای اینکه به سراغش برویم و درباره این کتاب گفتوگو کنیم.
- انتخاب کتاب روضه الانوار برای تصحیح بر چه اساسی صورت گرفت؟
همان طور که میدانید من معلم هستم و کارم بیشتر تدریس حافظ و عرفان و مسائلی مانند این است و از آنجا که خواجو حلقه اتصال سعدی و حافظ است و بیش از هر شاعر دیگری بر حافظ تاثیر گذاشته در شناخت حافظ بسیار مؤثر است این بود که تصمیم گرفتم متن روضه الانوار که یکی از مثنویهای منقح و دقیق خواجوست را تصحیح کنم.
- به اعتقاد شما بررسی آثار خواجو و بهطور خاص روضه الانوار راهگشای کدام بعد از ابعاد ناشناخته حافظ است؟
بهطور کلی زبان خواجو زبانی عارفانه صوفیانه است و آثار او میتواند حضور تصوف در قرون هفتم و هشتم را بهنحوی بارز نشان دهد و از آنجا که خواجو از جمله شاعرانی است که تاثیر فراوانی بر ذهن و زبان حافظ داشته شناخت او در رسیدن به بعضی خاصههای زبانی حافظ بسیار مؤثر است. البته انتخاب متن روضه الانوار برای تصحیح بهصورت اتفاقی در کنگرهای که چند سال قبل برای خواجو در کرمان برگزار شد در ذهن من شکل گرفت و وقتی به سراغش رفتم و نسخهای از آن را پیدا کردم دیدم میتواند برای دانشجویان و اساتید هم مفید باشد.
- آیا تفکرات خواجو در حوزه مکتب عرفانی خاصی قرار میگیرد؟
خیر! عرفان خواجو درست نظیر عرفان حافظ بیشتر عرفان زبانی است. البته تاثیرات اندیشههای محیالدین و بعضی از اندیشههای عرفانی دیگر را در او میتوان سراغ گرفت، اما اگر بشود عرفان را تمرکز در یک حال همراه با استغنای ویژه روحانی تعریف کرد، خواجو بهطور دقیق یک عارف نیست، اگر چه در دورهای دلبسته شیخ مرشد کازرونی بوده اما این به معنای داشتن یک مشرب و طریقت خاص عرفانی نیست.
- با توجه به اینکه پیش از حافظ غزلسرای بزرگی مثل مولانا وجود داشته است اما بهنظر میرسد آن تاثیری که حافظ از شاعری مثل خواجو یا حتی سلمان ساوجی که به هر حال جزو شاعران طراز اول محسوب نمیشوند، گرفته است از مولانا نگرفته، بهنظر شما دلیل این امر چیست؟
بهطور کلی در قرن هشتم غزل در شیراز متاثر از سعدی بوده است و حتی خود خواجو به حدی تحتتأثیر سعدی بوده و مضامین و تعابیر مشترک در دیوان آن دو فراوان است که بسیاری خواجو را دزد دیوان سعدی معرفی کردهاند اما مشخص نیست که آثار مولانا در دوران حیات حافظ در حوزههای فرهنگی شیراز و کرمان نفوذ کرده یا نه و به همین دلیل بعید نیست که حافظ آشنایی دقیقی با مولانا و آثار و اندیشههای او نداشته باشد.
- شما بهعنوان یک متن شناس و مصحح، وضعیت فعلی تصحیح را در ایران چطور ارزیابی میکنید؟
بهنظر من با توجه به اینکه تا امروز امهات متون فارسی کشف و عرضه شده و تقریبا اثر درجه اولی وجود ندارد که ناشناخته مانده باشد ما در زمینه تصحیح وضعیت بدی نداریم.
- اما در همین مجموعه اخیری که آقای دکتر شفیعی کدکنی تحت عنوان «پیران خراسان» عرضه کردند مشخص شد که هنوز متون دست اولی وجود دارند که ناشناخته مانده و اگر تا امروز عرضه و معرفی نشدهاند بهعلت نبود یا کمبود مصحح آگاه و مطلع است نه متون ارزشمند؟
اولا آثاری که آقای دکتر شفیعی کدکنی تصحیح کردند جزو متون درجه سوم و چهارم محسوب میشوند و به هیچ وجه قابل مقایسه با متون دست اولی مثل اسرار التوحید و یا کتابهایی از این دست نیستند، منتهی بهدلیل مقدمههای ارزشمندی که آقای دکتر شفیعی کدکنی بر آنها نوشتهاند، اهمیت و جایگاه ممتازی پیدا کردهاند.
ثانیا جامعه فرهنگی ما امروز از وجود کسی مثل مرحوم مجتبی مینوی محروم است که هم به لحاظ پایگاه علمی و احاطه بر متون فارسی و عربی و فرهنگ اسلامی در جایگاه منحصر به فردی قرار داشته باشد و هم این امکان را پیدا کند که بتواند به کتابخانههای بزرگ دنیا سر بزند و نسخههای خطی و نفیس را پیدا و تصحیح و عرضه کند. من با توجه به شرایط و امکانات علمی و فرهنگی امروز میگویم در تصحیح متون وضعیت بدی نداریم.
- بهنظر شما ضرورت دارد متونی که در گذشته تصحیح شده و در اختیار جامعه فرهنگی کشور قرار گرفته است مورد ارزیابی مجدد قرار بگیرد و دوباره تصحیح شود؟
بله! به اعتقاد من تمام متون دست اول ادبی که در گذشته تصحیح شدهاند، نیازمند بازنگری و تصحیح مجدد هستند، چون نسل امروز بهشدت نیازمند متون کلاسیکی است که توسط اساتید خبره و آگاه آسان یاب شده باشند.
- گمان نمیکنید، این مسئله گاهی به افراط کشیده شده است؟ بهعنوان مثال وقتی اساتید طراز اولی مثل مرحوم دکتر خانلری یا حتی دکتر سلیم نیساری و هوشنگ ابتهاج بعد از سالها کار روی دیوان حافظ نسخه قابلقبولی عرضه کردهاند، تصحیح مجدد دیوان حافظ کار عبث و یا کم ثمری نیست؟
خیر! دیوان حافظ یا کتابهایی مثل مثنوی، شاهنامه و... که جزو متون اولیه ما محسوب میشوند، پیوسته و همواره نیازمند تحقیق و پژوهش هستند.
درست است که تا امروز نسخههای بسیار خوبی از دیوان حافظ عرضه شده است اما تلاشهای حافظشناسان امروز بیشتر مصروف رسیدن بهصورت اولیه اشعاری نزدیک به گفته شاعر میشود و بهنظر من اگر تحقیقات جدید بتوانند حتی یک مشکل از دیوان حافظ را حل کنند، باز کار بایستهای است که باید حتما انجام شود.