در آهنی خانه که باز می‌شود، سنگ قبری سفید که دور تا دورش با شیشه‌ای ضخیم پوشانده شده، به چشم می‌خورد.

همشهری آنلاین_پریسا نوری : اینجا خانه‌ای قدیمی در محله نارمک است که شبیه همه خانه‌های قدیمی، حیاطی بزرگ با درختانی کهنسال دارد و یکی از اتاق‌هایش مقبره عالم روحانی «سید محمد برهانی» امام جماعت مسجد محله را در دل خود جای داده است. به گفته اهالی قدیمی و بزرگان محله، این خانه در روزگاری نه چندان دور، چشم و چراغ همسایه‌ها و اهالی محله بوده است. حالا هم اینجا مأمن رهگذران است، هرکسی در این خانه را بزند، مهمان حاج‌آقاست و اهل خانه با روی باز پذیرایش می‌شوند.  

سر زده به خانه پلاک ۲۹ در میدان ۱۰۰ نارمک می‌رویم. «راضیه ابوالمعالی» عروس خانواده با روی باز به پیشوازمان می‌آید و ما را به اتاق کار حاج آقا که حالا مقبره ایشان شده راهنمایی می‌کند. اتاق ساده است و دورتادورش به سبک مسجد و هیئت پشتی چیده و دیوارش با قاب عکسی از حاج آقا برهانی زینت داده شده است. راضیه خانم که سی سال و اندی است عروس خانواده شده، کنار قبر پدر همسرش می‌نشیند و بعد از ذکر فاتحه، از خصوصیات حاج آقا برهانی برایمان می‌گوید: ‌ «ایشان بسیار مهربان و صبور بودند.

در سال‌هایی که عروسشان بودم هیچ‌وقت عصبانیت‌شان را ندیدم. خیلی با اخلاق بودند، همیشه در سلام کردن به همه حتی بچه‌ها پیشدستی می‌کردند، کار کردن مرد در خانه را عار نمی‌دانستند و هر وقت فرصت داشتند در کارهای خانه به ما کمک می‌کردند. امام جماعت مسجد وحدت بودند و هر روز نیم ساعت زودتر از وقت اذان راهی مسجد می‌شدند تا به امورات مسجد و نمازگزاران رسیدگی کنند. بزرگ و معتمد محل و مورد احترام ویژه اهالی بودند. حتی گاهی مشکلات خانوادگی‌شان را پیش حاج آقا بازگو می‌کردند و ایشان راهنمایی‌شان می‌کرد. یادم است یکبار دختر جوانی به در خانه آمد و گفت حاج‌آقا مانع طلاق و جدایی پدر و مادرش شده و...» 

  • آرزویی که محقق شد 


قبر پایین اتاق است و بر روی سنگ این جملات به خط نستعلیق حک شده: «مرقد شریف مرحوم حاج سید محمد برهانی، حفید مرحوم سید هاشم بحرانی (صاحب‌تفسیر البرهان) که نسب شریفش با ۳۱ پشت به حضرت امام موسی بن جعفر علیه‌السلام می‌رسد. وی در فقه، اصول رجال، حدیث، تفسیر، فلسفه، تاریخ تبحر داشت. تولد ۱۳۴۸ هجری قمری، مطابق ۱۳۰۸ هجری شمسی؛ وفات صبح روز جمعه پنجم ذیقعده الحرام ۱۴۲۰ هجری قمری مطابق با ۲۲ بهمن ۱۳۷۸ هجری شمسی»

می‌پرسم چرا ایشان در خانه دفن شده است؟ راضیه خانم می‌گوید: «از قدیم در ایام محرم و فاطمیه حاج آقا در این خانه مراسم روضه برگزار می‌کردند و بچه‌های هیئت می‌آمدند، سینه می‌زدند و عزاداری می‌کردند. حاج آقا خیلی این مراسم را دوست داشت، ایشان بارها گفته بودند که آرزو دارم مزارم محل سینه‌زنی عزاداران حضرت زهرا(س) باشد... د. بعد از فوتشان فرزندانشان به این وصیت عمل کردند و ایشان را در این اتاق به خاک سپردند.»

  • در این خانه به روی همه باز است 

راضیه خانم در بازگویی خاطراتش ما را به ۲۲ سال پیش و روز فوت حاج برهانی می‌برد. می‌گوید: ‌ «آن روز ایشان انگار خودشان خبر داشتند که فوت می‌کنند صبح به من گفتند خانه را آماده کنید، مهمان داریم و به یکی از دوستانشان که همراهشان بودند گفته بودند «به همه مؤمنین و نماز گزاران مسجد سلام برسانید و از همه حلالیت بخواهید.»

همان روز در بیمارستان طرفه بستری می‌شوند و آخر شب در بیمارستان غسل می‌کنند و در اول صبح در سن هفتاد سالگی جان به جان‌آفرین تسلیم می‌کنند.» همان روز بنا به صلاحدید فرزندانشان و طبق وصیتشان پیکرشان از بیمارستان به خانه منتقل شده تا غسل داده شود و به خاک سپرده ‌شوند.» عروس خانواده از واکنش اهالی به این خاکسپاری این‌طور می‌گوید: «اهالی محله بی‌خبر از همه جا پشت در خانه انتظار می‌کشیدند که همراه پیکر حاج آقا به بهشت زهرا(س) بروند، وقتی در خانه باز شد و با قبر ایشان که با پارچه سبزی پوشیده شده بود مواجه شدند ابتدا حیرت کردند و برایشان عجیب بود. اما کم‌کم اینجا مامن اهالی شد.

تا قبل از کرونا درِ خانه روزهای پنجشنبه و ایام عزاداری باز بود و اهالی می‌آمدند و نماز می‌خواندند و ساعتی خلوت می‌کردند و می‌رفتند. یادم است یکبار یک خانمی از لای در نگاه می‌کرد اما داخل نمی‌آمد. جلو رفتم و تعارفش کردم. می‌لرزید و می‌گفت «می‌ترسم بیایم... م.» گفتم «قبر عالم که ترس ندارد... د.» بعد از چند دقیقه که دید همه می‌آیند داخل ترسش ریخت و آمد.  

  • محمد جمشیدی،  نانوای محله نارمک /ارتباط خوبی با همسایه‌ها داشت


«در سلام کردن پیشدستی می‌کردند.» این را محمد جمشیدی نانوای محله نارمک می‌گوید. او که در زمان حیات حاج آقا برهانی سن و سالی نداشته ادامه می‌دهد: ‌ «ایشان بسیار مهربان بودند و ارتباط خوبی با همه داشتند. یادم است ما بچه بودیم و در کوچه فوتبال بازی می‌کردیم. نزدیک اذان ایشان پیاده به مسجد می‌رفتند و سر راهشان به ما سلام می‌کردند. ایشان انسان بسیار باتقوا و به عبارتی سرمایه معنوی محله بودند. بسیار مردمدار بودند، مادرم و همسایه‌ها روزهای پنجشنبه به سر مزار ایشان می‌روند.» 

  • بانو محمدی  از اهالی محله نارمک /هر وقت دلم می‌گیرد به اینجا می‌آیم 

۱۲ سال پیش مدتی ساکن این محله بودم. یکبار از خرید بر می‌گشتم روی پله جلو این خانه نشستم. از صحبت‌های همسایه‌ها متوجه شدم این خانه با خانه‌های دیگر فرق دارد. به پسرم که معلم مدرسه بود موضوع را گفتم. پسرم گفت «مامان قبر یک آقایی در این خانه است.» پرسیدم «آن آقا کیست؟ ‌»

گفت «نمی دانم، فقط می‌گویند آدم خوبی بوده.» یکبار در خانه نشسته بودم که در باز شد. یک خانمی که بعداً فهمیدم دخترشان است آمد. گفتم «می‌شود بیایم داخل؟ ‌» با روی باز گفت «بله، بفرمایید.» از آن زمان با وجودی که سال‌هاست از این محله رفته‌ایم، هر وقت دلم می‌گیرد به این خانه می‌آیم و سبک می‌شوم. البته در این دو سال به خاطر کرونا کمتر آمده‌ام.  

  •   «سید محمد برهانی» که بود


سید محمد برهانی سال ۱۳۰۸ در شهرستان”‌مهر» از توابع استان فارس به دنیا آمد و چون قبل تولد پدر و بعد از مدتی مادر را از دست داد توسط مادر بزرگش که زن عالمه‌ای بوده تربیت می‌شود. مادربزرگ به سید محمد کتاب‌های «بوستان» و «گلستان» و قرآن یاد می‌دهد و در ۱۳ سالگی او را توسط یکی از اقوام به نام آیت‌الله ‌مهری برای تحصیل به نجف می‌فرستد. سیدمحمد در نجف و قم از کلاس درس امام خمینی(ره) و آیت‌الله ‌بروجردی و آیت‌الله ‌آشتیانی و آیت‌الله ‌گلپایگانی و سید تقی خوانساری بهره‌می‌برد.

بعد از سال‌ها تحصیل در نجف، سال ۱۳۳۰ به تهران می‌آید و در مدرسه مروی تدریس می‌کند. مدتی بعد به‌عنوان نماینده آیت‌الله ‌بروجردی راهی‌ آبادان شده و در آنجا علاوه بر کارهای تبلیغی منشأ ساخت مساجد و مدارس اسلامی می‌شود. بالاخره سال ۱۳۵۱ به تهران و امیریه می‌آید و به تدریس فقه و علوم دینی مشغول می‌شود. سرانجام سال ۵۴ به نارمک می‌آید و «اتحاد علمای شرق تهران» را پایه‌گذاری می‌کند. همزمان در مسجد «احمدیه» به تدریس فقه و اصول می‌پردازد. ایشان از مؤسسان مسجد «وحدت» نارمک است و تا زمان فوت، امام جماعت آن مسجد بودند.