همشهری آنلاین-لعیا اکبری: پیرمرد ۹۰ ساله محله ظهیرآباد که جزئی از تاریخ شفاهی این محله است و اگر پشتکار و تلاشش نبود امروز اهالی این محله در آخرین روزهای ماه شعبان، سی و ششمین سالگرد تأسیس مسجد جامع امام محمدباقر(ع) را جشن نمیگرفتند و اگر عشقش به اهلبیت(ع) نبود در سال ۱۳۳۷ هیئت شربیانیها را راه نمیانداخت. حرفهایش شیرین است و شنیدنی. نفوذ کلامی دارد که شاید وقتی به چهره پیر و فرتوتش نگاه میکنی متوجه آن نشوی.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
کدخدای امروز محله ظهیرآباد
حـــــاج آقا فایضیپـــــــور از آن پیرمردهایی است که وقتی پای حرفهایش بنشینی از شنیدنشان سیر نمیشوی. در لابهلای این مصاحبه پسر حاج آقا بعضی از حرفهای پدر را که به لهجه غلیظ آذری میگوید برایمان ترجمه میکند و گاهی هم خودش رشته کلام را به دست میگیرد تا پدر، نفسی تازه کند. پسر حاج آقا که یکی از ۱۰ فرزند اوست و حالا جا پای پدر گذاشته و عضو هیئت امنای مسجد است، میگوید: «پدرم معتمد محله است. چه آن سالها که حسابی سرپا بود و چه حالا که کمی مریض احوال است. هر جا اختلافی باشد پای حاج آقا که به مجلس باز میشود، آتش همه هممحلیها فرو مینشیند.»
از شنیدن حرفهای پسرحاج آقا خوشحال میشویم. از اینکه هنوز در زندگی شهری و نیمه مدرن ما کدخدامنشی هم وجود دارد و بزرگترها حرفی برای گفتن دارند. از اینکه ریش سفیدی پیرمردهای اهل دلی مثل حاج آقا فایضیپور هنوز برای جوانان ارزش دارد. حرفهای محمد فایضیپور هنوز تمام نشده که حاج آقا میگوید: «این را از قول من به همه بگویید و در روزنامهتان بنویسید. اگر میخواهید خوشبخت باشید، ساده زندگی کنید. من ۱۰ تا بچه دارم و کلی نوه و نتیجه و عروس و داماد. همه دور هم سر یک سفره ساده بیتجمل جمع میشویم و همیشه هم خندانیم. تجملات از هر دری بیاید، رفت و آمد و صله رحم و شادی از در دیگر بیرون میرود. این را آویزه گوشتان کنید.»
روضه امام حسین(ع) در خانه گلی محله فیروزآبادی
۱۸ سالش بود که به تهران آمد، خانهای در محله فیروزآبادی فعلی برای خودش تهیه کرد و تشکیل خانواده داد. زندگی ساده و بیآلایشی داشت. در آن سالها در دهه۳۰ که رژیم پهلوی سعی در کمرنگ کردن ارزشهای دینی داشت، آقا ابراهیم دست به کار شد و در ۲ اتاق تو در خانه اش در شبهای قدر مراسم احیاء برگزار کرد. حرفهای حاج آقا از زبان خودش شنیدنیتر است؛ «کاری به کار دولت و حکومت نداشتم. با ارادتی که به اهلبیت(ع) داشتم و دارم، دلم نمیآمد شب قدر باشد و ما دست روی دست بگذاریم. دوستان شربیانی را که آن زمان بهصورت پراکنده به تهران قدیم آمده بودند دور هم جمع کردیم، مجلس عزا راه انداختیم و هیئت را برگزار کردیم. آن وقتها جمعیت شهرری زیاد نبود و همه بیریا در ۲ اتاق مینشستند و عزاداری میکردند. همان ۲ اتاق تو در تو شد سنگ بنای هیئت شربیانیها که امروز خیلی ها در آن عزاداری میکنند و وقتی این جمعیت را در هیئت میبینیم، دلم میلرزد و خدارا شکر میکنم که توفیق تأسیس چنین هیئتی را به من داد.»
۲۰ تا پیراهن سیاه و زنجیر خریدم
«محرم سال ۱۳۳۷ بود و میگفتند نباید دسته در خیابانها راه بیندازید.» میخندد و میگوید: «برای خودشان میگفتند. مگر میشد عزای امام حسین(ع) باشد و در شهر حضرت عبدالعظیم(ع) دستهای به خیابان نیاید. البته آن وقتها مثل حالا دسته بیرون نمیآمد. اما من تصمیم خودم را گرفتم. آنقدری هم پول نداشتم. کمی پول جمع و جور کردم و ۲۰ تا پیراهن مشکی و ۲۰ عدد زنجیر خریدم و در محرم ۳۷ نخستین دسته عزاداری را به خیابان حرم بردم. حالا دیگر بگذریم از اینکه در آن سالها چند بار من را زندان انداختند و گفتند تو این هیئت را راه انداختی ولی برای شاه دعا نمیکنی، پدر آقای مهدویان آن سالها برای من وثیقه آورد و از زندان آزاد شدم.»
مسجدی که به نیت خیر حاج آقا ساخته شد
«در آن سالها دلم میخواست مسجدی در محلهمان داشته باشیم. زمان طاغوت که حکومتیها به این چیزها اهمیتی نمیدادند. ولی من دست به کار شدم. مدتها دنبال زمین وقفی مناسبی میگشتم چند زمین پیدا کردم اما مسئولان شهرداری آن زمان برای هر کدام بهانهای میآوردند و اجازه ساخت را نمیدادند. یکی را به بهانه اینکه زیر هزار متر است و آن یکی را به بهانه دیگری رد میکردند.» اینها را پیرمرد زنده دل محله ظهیرآباد میگوید و ادامه میدهد: «بالاخره یک زمین در خیابان ورامین فعلی پیدا کردم و مدتها دنبال کارهایش بودم. همه چیز مهیا بود اما در آن زمین یک تعمیرگاه بود که صاحبش آدم بیدینی بود. وقتی گفتم اینجا را تخلیه کن میخواهیم مسجد بسازیم، گفت تا زمانی که علیاحضرت هست من نمیگذارم اینجا مسجد بسازی. شکایت کردیم اما به جایی نرسید تا اینکه انقلاب پیروز شد. یک سال بعد از انقلاب مقدمات ساخت مسجد در زمین وقفی یکی از خیّران را که به نام ۲تن از روحانیون سرشناس شهرری شده بود، فراهم کردم و آن تعمیرکار بیدین هم بارش را روی کولش گذاشت و از آنجا رفت.» حالا مسجد امام محمدباقر(ع)که ۳۰ سال قبل با تلاش پیرمرد محله ظهیرآباد ساخته شد، محل اجتماع مردم این محله است.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
*منتشر شده در همشهری محله منطقه ۲۰در تاریخ ۱۳۹۴/۰۳/۲۵
نظر شما