باید اعتراف کرد که این اسوه حسنه نه تنها آنگونه که باید و شاید شناخته نشده، بلکه شناخت ناقص و آن هم نادرست از تاریخ زندگی و سیره آن بزرگوار همه ما را از بهرهبرداری مناسب از این خورشید فروزان محروم ساخته است.
بیتردید فضایل اخلاقی و کرامتهای فردی امام مجتبی بخش بزرگی از درسهایی است که برای همیشه باید از ایشان آموخت، اما اکتفا به این بخش و ترسیم چهرهای کاملا فردگرایانه و عافیتطلبانه از زندگی پرتلاطم ایشان همان چیزی است که دستگاه تبلیغاتی امویه از ابتدا به دنبال آن است.
ترسیم چهره عابد گوشهگیری که با اخلاق خوش اموال خود را میان فقرا تقسیم میکرد و بیست و چند بار پیاده به حج رفته است و در عین حال کاری به اوضاع مردم و زمانه خویش نداشته و به همین دلیل نیز عطای خلافت را به لقای آن بخشیده و به سوی صلح و آسایش تمایل داشته است، جفای بزرگی به ساحت مقدس ایشان است.
افزون بر این، ارائه تحلیلهای وارونه از حکمتآمیزترین تصمیم مدیریتی ایشان، یعنی تندادن به صلح با معاویه، در کنار شایعهپراکنی گسترده معاویه و عواملش کار را به آنجا کشاند که هنوز هم آثار کجفهمیها به کلی از جامعه مسلمانان پاک نشده است.
دشمنان حیلهگر همه توان تبلیغاتی خود را به کار گرفتند تا با تحریف حقایق و وارونهسازی واقعیتها، آیندگان را از درک درست سیره سیاسی و اجتماعی ایشان محروم کرده و از الگوشدن شیوه مدیریت خردمندانهاش جلوگیری نمایند.
واقعیت این است که تحلیل درست آن شرایط و درک حکمت رفتار امام جز با شناخت معاویه و دستگاه تبلیغاتی او ممکن نیست. معاویه از این جهت هنوز هم پدیدهای شگفت و قابل مطالعه و عبرتاندوزی است.
او با نفوذ در میان نزدیکترین حلقه یاران حضرت، آنان را به چرب و شیرین دنیا تطمیع و گاهی نیز تهدید میکرد و با سوءاستفاده از سستعنصری و فقدان قدرت تشخیص و تحلیل آنان، کار را به جایی رساند که چارهای جز تدبیر عاقلانه امام حسن وجود نداشت.
آن حضرت بارها فرمودهاند: به خدا سوگند اگر با معاویه درگیر شوم، اینان مرا گرفته و همچون اسیری تحویل معاویه خواهند داد.
همانگونه که در عمل نیز چنین شد و به هنگام جنگ، یک به یک به سپاه دشمن پیوستند و اگر تدبیر حکیمانه امام نبود، تومار امامت برای همیشه درهم پیچیده شده بود.
با این حال، چقدر دردآور است که به دستور معاویه شایع کنند که پیشنهاد صلح از سوی حضرت بوده و دردآورتر اینکه مردم کمبهره نیز باور کرده و اگر سلامی نیز به او میکردند به عنوان خوارکننده مؤمنان بود! السلام علیک یا مذلالمؤمنین!!
درست همانند آنان که پدرش را مجبور به پذیرش حکمیت کردند و آنگاه که نتیجه کرده خود را دیدند، از او خواستند که توبه کند! و چون از گناه نکرده توبه نکرد، تصمیم به قتل او گرفتند.
امام مجتبی بارها و بارها توضیح داده است که ترک جنگ در آن حالت اگرچه تلختر و کشندهتر از جنگ است، اما برای حفظ اسلام و تشیع، عاقلانهترین کار ممکن بوده است.
ایشان فرمود: «اگر من چنین نمیکردم، هیچ شیعهای را زنده باقی نمیگذاشتند» و «به خدا سوگند آنچه انجام دادم برای شیعیان بهتر از همه آن چیزی است که خورشید بر آن میتابد یا غروب میکند.»
جنگ برای پیروزی است ولو این پیروزی با شهادت به دست آید، اما اگر قرار است جنگ نتیجهای جز کشتهشدن از یکسو و تحریف همیشگی واقعیت از سوی دیگر نداشته باشد، باید ایستاد و با خون دل خوردن (که از خوندادن سختتر است) ارزشها را حفظ کرد و این همان کار حکیمانه و شجاعانهای بود که امام حسن علیهالسلام انجام داد و هنوز هم خیلیها از درک واقعیت آن عاجزند.
چنین است که پیامبر خدا فرمود: اگر عقل بخواهد به صورت یک انسان مجسم شود، همان حسن بن علی خواهد بود و چقدر ظریف و تیزبین است ابن عباس که گفت: شروع خواری و ذلت عرب، با مرگ حسن علیهالسلام بوده.
(شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، ج 16 ص 10) او بود که با عقل و تدبیر کشتی توفانزده امت مسلمان را به ساحل نجات و آرامش هدایت کرد؛
همو که بوقهای تبلیغاتی دشمن حماسه بزرگش را به عافیتطلبی وانمود کرد و در افسانهسازی تا آنجا پیش رفتند که از 70 ازدواج او خبر دادند و با جعل حدیث، نارضایتی پدر بزرگوارش را از ازدواجها و طلاقهای مکرر او گزارش کردند! (ر.ک مجموعه آثار شهید مطهری، ج 19، ص 255 به بعد).
سبحانالله! تاریخ چقدر خواندنی و درس آموز است. ولادت عقل مجسم و تبلور اخلاق نبوی، امام مجتبی علیهالسلام بر همگان مبارک و شناخت دقیق او روزی همه ما باد.