او که از برجستهترین علمای تاریخ ما و پایهگذار روش نوین اصولی در فقه امامیه است، الگوی تمام عیاری برای جهاد علمی و اجتماعی بهشمار میرود. داستان زندگی و مجاهدت این فقیه فرزانه و زمانشناس، سرشار از نکتههای درسآموزی است که در این مختصر تنها به یک نکته از آن اشاره میشود.
قبلاً باید دانست امتیاز برجسته ایشان مواجهه با مکتب اخباریگری است که نزدیک به دو قرن بر حوزههای علمیه شیعه سایه افکنده بود. اساس نظریات این مکتب تأکید ظاهرگرایانه بر روایات بود؛ تا آنجا که برخی از آنان حتی استدلال به قرآن را نیز جز در موارد بدیهی جایز نمیدانستند.
مرحوم شهید مطهری اخباریین را «جریان مهم و خطرناکی» مینامد که با انکار حجیت عقل و به بهانه اینکه فهم قرآن مخصوص اهلبیت پیامبر است، تنها بر ظواهر احادیث (و به تعبیر خودشان قال الباقر و قال الصادق) تأکید میکردند.
آنان بهدلیل همین عقاید عوامپسند، رشد سریعی یافتند «و اگر گروهی از علمای مبرز و دلیر نبودند و جلوی این جریان نمیایستادند و آن را نمیکوبیدند، معلوم نبود که امروز چه وضعی داشتیم.» (مجموعه آثار، ج 20، ص 168)
مرحوم استاد مطهری با اشاره به «جنگها و آدمکشیهایی» که این طرز تفکر در پی داشت (مجموعه آثار، ج 21، ص 104)، اخباریگری را «خیلی شبیه» خارجیگری میداند! و معتقد است همانند آن، «روح اخباریگری را جمود تشکیل داده است».
طبیعتاً آثار خطرناک چنین تفکری در همه عرصههای زندگی و از جمله زندگی سیاسی، آشکار میشود و به همیندلیل آنان در زمان خود به طلاب طرفدار مشروطیت به هیچوجه شهریه نمیدادند و «کمکم کار به جایی رسید که هر دسته، دسته دیگر را تکفیر و تفسیق میکردند و واقعاً فتنه بزرگی در دنیای روحانیت بهوجود آمد.» (همان، ص 112).
این مقدمه کوتاه برای تبیین فضای سیاسی و فکری زمان مرحوم وحید بهبهانی و عظمت قیام او در مقابل این جریان عوامگرایانه بود. وحید بیش از 30سال در کربلا ماند و با تلاشی پیگیر و پرمرارت، توانست جریان اخباریگری را تا حد نابودی به حاشیه براند. موفقیت او به اندازهای است که اصولیین پس از وی دیگر نیازی به نقل و نقد مکتب اخباریگری ندیدهاند؛ مگر بهعنوان یک خاطره تاریخی!
در جریان این رقابت تنگاتنگ علمی و اجتماعی، حوادث جالبی اتفاق افتاده است که میتواند، یا باید، درسآموز اخلاق رقابت و چگونگی تحمل عقیده مخالف باشد.
بهعنوان نمونه باید از اختلاف او با مرحوم محدث بحرانی یاد کرد. شیخ یوسف بحرانی را نیز میتوان سرآمد فقهای عصر خود و آخرین نماینده تفکر اخباریگری نامید. البته او خود را اخباری معتدلی میدانست که راه میانه را برگزیده و از اختلاف، درگیری و بدگویی بهدلیل اختلاف سلیقهها بهشدت ناراضی بود (الحدائق، ج 1، ص 15).
گفتهاند بهبهانی اندکی در درس بحرانی حاضر شد و سپس از او تقاضا کرد تا چندروزی به جای او درس بگوید و از وی خواست تا شاگردانش را نیز بهحضور در درس وحید سفارش کند. بحرانی نیز کریمانه و با سعهصدر چنین کرد و در نتیجه وحید تنها در سه جلسه، نزدیک به دوسوم شاگردان او را از مرام اخباریگری رویگردان ساخت. (دانشنامه جهان اسلام، ج 4، ص 752).
همچنین گفتهاند با اینکه بهبهانی بهشدت با او رقابت و مبارزه علمی میکرد و حتی بنابر تشخیص وظیفه و احساس تکلیف، نمازجماعت خواندن با وی را منع کرده بود، بحرانی میگفت نماز جماعت با آقای وحید صحیح است و حتی وقت مردن وصیت کرد نماز میت او را ایشان بخواند (مجموعه آثار شهید مطهری، ج 20، ص 170).
اینگونه حوادث که در تاریخ ما بسیار است، نشان میدهد در اوج اختلافات فکری (حتی در اندازه تقابل اخباریگری و اصولگرایی و حتی باشدت درگیری بهبهانی و بحرانی) میتوان از مرز انصاف و عدالت خارج نشد، تریبون خود را در اختیار جدیترین مخالف خود قرار داد و حتی اگر او، بنا به تشخیص وظیفه و برای ریشهکن کردن تفکر نادرست، دیگران را از گرد آمدن بر محور ما برحذر داشت، مروت و جوانمردی را فراموش نکنیم و چشم بر فضایل و تواناییهای رقیب نپوشیم و فیذلک فلیتنافس المتنافسون.